• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۰ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5914 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر

آندره مالرو، نوشته‌ها و انديشه‌ها

مرتضي ميرحسيني

خاطراتش بسيار خواندني‌اند. در «ضد خاطرات» (1967) بخش‌هايي از آنها را روايت مي‌كند. مي‌شود بارها و بارها آنها را خواند و هر بار بيشتر از قبل درگيرشان شد. «همه پذيرفته‌اند كه حقيقت هر كس را نخست در آنچه پنهان مي‌كند بايد جست. اين جمله را كه يكي از شخصيت‌هاي آثارم مي‌گويد به خود من نسبت داده‌اند: انسان عبارت است از آنچه مي‌كند. البته انسان فقط اين نيست و شخصيت اثر من با اين جمله به كس ديگري جواب مي‌داد كه گفته بود: انسان چيست؟ انبان كوچك و حقيري از رازها... غيبت و ولنگاري، انتظاري را كه از وصف جنبه‌هاي نامعقول داريم به بهاي ارزان برآورده مي‌كند؛ سپس به مدد روانشناسي ضمير ناهشيار، آنچه را انسان در خود پنهان مي‌دارد و غالبا حقير و رقت‌انگيز است جانشين غفلتي مي‌كنند كه انسان از وجود خود دارد.» اينجا بر شماري از مشهورترين آثار و نيز گوشه‌هايي از مهم‌ترين تجربيات زندگي‌اش درنگ مي‌كند، از جمله صحبت با يكي از دوستان كشيش خود: 
ـ چند وقت است به اعتراف گوش مي‌كنيد؟
ـ ده، پانزده سال.
ـ اعتراف آدم‌ها چه چيز درباره آنها به شما ياد داده است؟
ـ راستش را بخواهيد، اعتراف هيچ‌چيز ياد نمي‌دهد، چون وقتي كه به اعتراف گوش مي‌كنيد آدم ديگري مي‌شويد. آخر بخشايش الهي در ميان شماست. ولي با اين وجود... اولا آدم‌ها از آنچه ما تصور مي‌كنيم بسيار بدبخت‌ترند... ثانيا…
دست‌هاي هيزم‌شكننانه‌اش را در شب پرستاره بالا برد: 
ـ ثانيا، جان كلام اينجاست كه آدم بزرگ وجود ندارد...
خودم مالرو را نه با «ضد خاطرات» كه با رمان «اميد» (1937) كشف كردم و بعد با «دوران تحقير» (1935) و «راه شاهي» (1930) و «فاتحان» (1928) و «سرنوشت بشر» (1933) به ميان نوشته‌هايش رفتم. همه اين كتاب‌ها نيز خواندني‌اند و ترغيب‌مان مي‌كنند كه به برخي چيزها، دوباره، عميق‌تر و از زاويه‌اي متفاوت نگاه كنيم. «جنگ پرسش‌هايش را با بلاهت مطرح مي‌كند و صلح با معما و بعيد نيست كه در قلمرو سرنوشت، ارزش انسان بيشتر وابسته به عمق پرسش‌هايش باشد تا به نوع پاسخ‌هايش.» 
آندره مالرو در پاريس متولد شد. زندگي خانوادگي‌اش چندان روبه‌راه نبود. پراكنده تحصيل كرد. به هنر دل بست و بعد به نوشتن روي آورد. بعدتر، گوشه و كنار دنيا را هم زير پا گذاشت و زندگي را در هم‌زيستي با مردم مختلف تجربه كرد. در آن سال‌هاي جواني، چندي هم در ايران زندگي كرد. در سي‌وچند سالگي در نويسندگي به شهرت رسيد. جايزه گنكور را هم برد. از شهرتش براي مبارزه با فاشيسم كه هيتلر در آلمان نمايندگي‌اش مي‌كرد استفاده كرد. حتي به اسپانيا رفت و آنجا در جبهه جمهوري‌خواهان با فاشيست‌ها جنگيد. در جنگ دوم جهاني نيز، با نام مستعار ونسان برژه به نهضت مقاومت فرانسه پيوست. فرمانده يكي از شاخه‌هاي نظامي اين نهضت شد. زخم برداشت و به اسارت افتاد. تا يك‌قدمي مرگ رفت. اما آلماني‌ها شكست خوردند و عقب نشستند. آزاد شد و آنچه از دستش برمي‌آمد براي فرانسه بعد از جنگ به كار بست. با دوگل همكاري كرد و چند سالي عضوي از اعضاي دولت او بود. در رمان‌هايش از ستم و مبارزه، از ايدئولوژي‌هايي كه انسان را چيزي پست‌تر مي‌خواستند، از شكنجه و سركوب و از اميدهاي فروشكسته نوشت. همه اينها واقعيت‌هاي زمانه‌اش بود. واقعيت‌هاي قرني كه هرچه جلوتر رفت، بيشتر و بيشتر چهره‌اش را-كه بسيار به نوشته‌هاي مالرو شباهت داشت- نشان داد. به قول خود مالرو «جهان روزي شروع كرد كه هرچه بيشتر شبيه رمان‌هاي من شود.» هفتاد‌وپنج سال عمر كرد و در چنين روزي از سال 1973 درگذشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون