هما شهرامبخت
هان كانگ، نويسنده و شاعر برجسته كرهجنوبي و برنده جايزه نوبل 2024، با آثار عميق و تاثيرگذار خود، جايگاه ويژهاي در ادبيات معاصر جهان پيدا كرده است. او با روايت داستانهاي قدرتمند و پرداختن به مضامين پيچيده انساني، مخاطبان را به چالش كشيده و به آنها فرصتي ميدهد تا به عمق وجود خود نفوذ كنند. سبك نوشتاري هان كانگ تركيبي منحصربهفرد از واقعگرايي، سوررئاليسم و زباني شاعرانه همراه با تصويرسازي قوي است.
هان كانگ با استفاده از كلمات دقيق و انتخابهاي هوشمندانه، تصاويري ماندگار در ذهن خواننده ايجاد ميكند و به مدد تشبيهات، استعارهها و نمادها تجربيات عميق و پيچيده شخصيتهاي خود را به تصوير ميكشد.
هان كانگ با آثار تاثيرگذار خود، به يكي از مهمترين نويسندگان معاصر جهان تبديل شده است. او به بررسي موضوعات ژرف و انساني تعلق خاطر دارد و با مهارت خاصي به روايت داستانهاي افراد در حاشيه و رنجهاي آنها ميپردازد. در بسياري از آثار هان كانگ، طبيعت نقشي كليدي ايفا ميكند. اين نويسنده در مقام يك زن، به بررسي نقش زنان در جامعه و چالشهايي كه آنها با آن روبهرو هستند ميپردازد و آثار او اغلب به بررسي تاريخ كرهجنوبي و تاثير آن بر زندگي افراد ميپردازد. او از سكوت و زبان بدن به عنوان ابزاري قدرتمند براي بيان احساسات و افكار شخصيتهاي خود استفاده ميكند. موضوع مرگ و فناپذيري يكي ديگر از مضامين اصلي در آثار هان كانگ است. او با روايت داستانهاي قدرتمند و پرداختن به مضامين پيچيده انساني، به خوانندگان كمك ميكند تا به جهان اطراف خود بهتر پي ببرند. به علاوه هان كانگ به جزييات بسيار توجه ميكند و با توصيف دقيق مكانها، اشيا و احساسات، دنيايي زنده و ملموس براي خواننده خلق ميكند. كانگ در آثار خود به خاطر استفاده از كلمات كم و دقيق در بيان احساسات عميق و تصاوير قوي از سبك مينيماليسيتي پيروي ميكند و بدين شكل با استفاده از جملات كوتاه و مختصر احساسات و تصاويري پيچيده و عميق را به خواننده منتقل ميكند. اين سبك در رمان گياهخوار، خواننده را بر آن ميدارد تا خود درباره داستان تفكر و تدبر كند و تجربهاي شخصي و منحصر به فرد از اين رمان داشته باشد.
تركيب رئاليسم و سوررئاليسم و از بين رفتن مرز بين واقعيت و خيال از ويژگيهاي مهم سبك او به شمار ميرود و در اين رمان بارز است. در واقع رويا در رمان گياهخوار دروازهاي به سوي ناخودآگاه و محركي براي تغيير است. هان كانگ اغلب مرز بين رويا و واقعيت را محو ميكند و فضايي سورئال و رويايي ايجاد ميكند و با اين كار به اعماق روان شخصيتهاي خود نفوذ و ماهيت آگاهي را بررسي ميكند. در رمان گياهخوار رويا يا به عبارت بهتر كابوس نقش محوري بازي ميكند و پايه و مبناي تغييري ژرف در زندگي قهرمان داستان است. در واقع اختصاص يافتن بخش عمدهاي از زندگي انسان در خواب و رويا باعث شده است كه روياها نقش پررنگي در زندگي انسان ايفا كنند. وظيفه اصلي روياها و مخصوصا كابوسها فاش كردن خواستهها و ترسهاي ناخودآگاه هستند و به خواب بيننده اجازه ميدهند تا عميقترين و اغلب سركوبشدهترين احساسات و خواستهها و ترسهاي خود را بيان كنند. روياها هم ميتوانند منبع آرامش باشند و هم منبع وحشت و حقايق پنهاني و نمادي از اعمال لجام گسيخته هستند كه به شخصيتها اجازه ميدهند تا انتظارات اجتماعي را به چالش بكشند و واقعيتهاي جايگزين را كشف كنند. آنها راهي براي رهايي از محدوديتهاي هنجارهاي اجتماعي و انتظارات هستند و ميتوانند نماد معاني و مضامين عميقتري در رمان باشند. از اين روست كه در اين رمان مجموعهاي از رويا باعث تغيير بنيادين زندگي يك شخص، آشكار شدن ماهيت اطرافيان و هويتيابي ميشوند.
در رمان گياهخوار روياها نشاندهنده تمايل عميق يئونگ-هه (Yeong-hye) يا قهرمان داستان به آزادي و استقلال و همچنين بيگانگي فزاينده او از جامعه و ايجاد روايتي چندلايه و نمادين است.
هان كانگ با استفاده از رويا روايتي غني و پيچيده ايجاد ميكند كه مفاهيم سنتي واقعيت و هويت را به چالش ميكشد. تصاوير زنده و آزاردهنده اين روياها، قهرمان را وادار ميكند تا وراي مسير متعارف زندگي قدم بردارد و وجود اصيلتر خود را بپذيرد.
روياهاي قهرمان رمان گياهخوار ابزاري قدرتمند براي كاوش ناخودآگاه و ايجاد تغييرات اساسي در زندگي او به شمار ميروند و در واقع نمادي از مسائل اجتماعي هستند.
كانگ با استفاده از آنها در مقام يك ابزار روايي پيچيدگيهاي روان انسان و قدرت ناخودآگاه در شكلدهي زندگي انسان را بررسي ميكند. او با اين ابزار قدرتمند خواستهها و ترسهاي ناخودآگاه را آشكار و حقايق پنهانِ روان شخصيت اصلي رمان خود را عيان ميسازد و او را وادار ميكند با چهره واقعي خود آشنا شود.
كانگ با وارد كردن عنصر رويا در زندگي يئونگ هئه شخصيت او را چنان تغيير ميدهد كه منجر به فروپاشي ساختارهاي اجتماعي سنتي و هنجارهاي آن ميشود. در اين رمان يئونگ هئه با امتناع از خوردن گوشت تمام عوامل مرتبط با بدنش را از زندگي حذف ميكند. اين تصميم براي شوهر خودخواه او و به طور كلي اطرافيانش غيرقابل درك است و آن را يك هوس گذرا تلقي ميكنند.
امتناع از خوردن گوشت تا حدي نشاندهنده تمايل او براي كنترل بدنش و چيزهايي است كه وارد آن ميشود. در واقع او با كنار گذاشتن گوشت اعلام ميدارد كه خود او صاحب بدنش است و نه فرضا پدرش، يك نظامي سابق كه ميخواهد به زور گوشت در دهانش بگذارد يا همسرش كه به اجبار او را وادار به رابطه جنسي ميكند. از جنبهاي ديگر ميتوان گفت كه در اينجا بدن نمادي از زندگي است و كانگ با اين داستان بيان ميدارد كه اين فرد است كه اختياردار بدنش است و نه كساني كه با او در ارتباط هستند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه پيام گستردهتر رمان در همدستي شخصيتهاي زن با ابژهانگاري قهرمان داستان يئونگ-هه نهفته باشد: مادر سعي ميكند با فريب (ادعاي اينكه گوشت داروي گياهي است) او را وادار به خوردن گوشت كند و خواهر كه متوجه زيادهروي مردان شده است، سكوت ميكند و خود نيز كاملا توسط راوي (شوهر خواهرش) به عنوان يك زن جذابتر از همسرش ديده ميشود (داستان سه راوي دارد كه شوهر شخصيت اصلي يكي از راويان است). آثار هان كانگ تاثير شگرفي بر ادبيات معاصر كرهجنوبي و جهان گذاشته است. اگر چه آثار او ريشه در فرهنگ و جامعه كرهجنوبي دارند، اما به موضوعاتي جهاني مانند هويت، مرگ، معناي زندگي و روابط انساني ميپردازند. هان كانگ با روايت داستانهاي افراد كم يا بياهميت و دردهاي آنان، توجه جامعه ادبي كرهجنوبي را به مسائل مهمي مانند خشونت، بيعدالتي و تاثير رويدادهاي تاريخي بر زندگي افراد جلب كرده است. او با تركيب رئاليسم و سوررئاليسم و استفاده از زبان شاعرانه سبك جديدي در ادبيات كرهجنوبي ايجاد كرد و به نويسندگان جوان الهام بخشيده است.
سبك نگارش هان كانگ، تركيبي از ظرافت و قدرت است و آثار او اغلب داراي ابعاد فلسفي و اجتماعي هستند.
رمان گياهخوار كه با بياعتنايي به عادات و نقشهاي سنتي از سوي يك زن آغاز ميشود، به چيزي فراتر از استعاره مقاومت تبديل ميشود و نشان ميدهد زنان آنچنان در آنچه «قرار است» باشند، گم ميشوند كه از ياد ميبرند چه كسي هستند. هان كانگ با از آن خود كردن جايزه نوبل باعث شناخته شدن هر چه بيشتر ادبيات كرهاي در سطح جهان شده است.