نگاهي به اكران انيميشن سينمايي «شنگول منگول»
فرهنگ يا صنعت، انتخاب توليدكننده ايراني كدام است؟
زهرا نورا نجفي
آيا قصههاي كهن ايراني ميتوانند سينماي انيميشن ايران را مطرح كنند؟ اين سوالي است كه بعد از تماشاي انيميشن سينمايي «شنگول منگول» كه اين روزها روي پرده سينماي ايران قرار گرفته، ميتوانيم به آن فكر كنيم.
«شنگول منگول» سومين انيميشن سينمايي برادران دالوند از شهر زيباي بروجرد است و سازندگان انيميشنهاي سينمايي در ايران، آن هم در بخش خصوصي به خوبي ميدانند كه به «سومين» توليد سينمايي رسيدن در حوزهاي مانند انيميشن سينمايي چه مشقات و دردسرهايي دارد. مساله فقط تامين بودجه يا زمان طولاني ساخت انيميشن سينمايي نيست، مساله سودآوري اثر توليد شده است. سازندگان نميتوانند براي رسيدن به سود، چشم اميدشان را فقط محدود به اكران داخلي كنند. به همين دليل است انيميشني كه در آبان ۱۴۰۳ در ايران اكران شده است، دو سال پيش، ابتدا در چين به نمايش درآمده، بعد در روسيه، تركيه و... شايد كه نه، حتما به همين دليل است كه فضاي كلي قصه «شنگول منگول» بيشتر ما را به ياد سرزمين چين مياندازد، نه ايران خودمان يا روزنامهاي كه پدر شنگول و منگول در دست دارد، شبيه به نيويوركتايمز است با نوشتههاي انگليسي، نه فارسي!
ممكن است منتقداني بگويند كه كودك ايراني كه در هجوم بهترين انيميشنهاي خارجي دوبله شده قرار دارد و اين روزها كريسمس، هالووين و... را بهتر از جشن شب يلدا، عيد نوروز و... ميشناسد در اين اثر كه فقط صداپيشگان ايراني معروفي دارد، چه چيزي قرار است از ايراني بودن بياموزد؟! اما چيزي كه منتقدان يا همان دلسوزان فرهنگ ايراني نميدانند، اين است كه استوديوي برادران دالوند در شهر بروجرد به اين توانايي رسيده كه بعد از اكرانهاي ناموفق انيميشنهاي سينمايي «رستم و سهراب» درباره شاهنامه و «ناسور» درباره واقعه كربلا، به اثري برسد كه بتواند آن را در چندين كشور پيش از ايران به نمايش دربياورد و گيشه پيدا كند. اثري كه اينبار نه يك داستان ايراني را بازگو ميكند و نه مذهبي.
همانطور كه ميدانيد «شنگول و منگول» بر اساس افسانه قديمي «گرگ و هفت بزغاله» از مجموعه قصههاي برادران گريم ساخته شده است. البته در نسخه فارسي اين افسانه دستخوش تغيير شده و به جاي هفت بزغاله، سه بزغاله با نامهاي شنگول، منگول و حبه انگور داريم. با اين حال از نظر سازنده ايراني، انتخاب يك داستان جهانشمول تضميني براي فروش جهاني اثر بوده است.
در كنار اين موضوع، مساله تمركززدايي از تهران در سالهاي اخير مورد توجه مسوولان صدر اول بوده است. اينكه مردم مجبور نباشند به هر دليلي به تهران مهاجرت كنند و حالا اين صنعت انيميشن است كه نشان داده، برخلاف بسياري از رشتههاي هنري كه صرفا در شهر تهران ميتوانند به صورت جدي جريان پيدا كنند، انيميشن ميتواند در شهري مثل بروجرد، كرمان و مشهد هم توليد شده و صادر شود. اين روزها كه بنياد نوپاي انيميشن در سازمان سينمايي در حال شكلگيري است، اين مساله ميتواند بسيار مورد توجه قرار بگيرد.
راستش را بخواهيد فكر نكنم هيچ ايراني باشد كه دوست نداشته باشد اين قصههاي كهن ايراني باشند كه سينماي ما، چه سينماي زنده يا انيميشن را در جهان مطرح كنند، اما ما زماني ميتوانيم روايتگر قصههاي خودمان باشيم كه بتوانيم در ابتدا از طبقات اول هرم نيازهاي مازلو عبور كنيم؛ بقا و زيستمان. تا زماني كه توليدكنندگان ايراني نتوانند از اين مرحله عبور كنند، چطور ميتوانند به مطرح كردن سينماي انيميشن ايران با قصههاي ايراني فكر كنند؟!
روزنامهنگار و فعال حوزه انيميشن