آمدهاند تا بمانند
زاهدالدين سلگي
تحولات سوريه و سقوط آزاد اسد بلافاصله پس از صلح شكننده حزبالله با اسراييل چنان غافلگيركننده و سريع در حال رخ دادن است كه حتي فرصت تحليل را از برجستهترين تحليلگران گرفته و گمانهزنيهاي ضد و نقيضي را به اذهان متبادر ميكند، آنچنان كه پيدا كردن مسير اصلي تحولات در اين كلاف سردرگم بسيار سخت شده است. حمايت ضعيف روسها از اسد كه مهمترين قدرت خارجي اين روزها در سوريه محسوب ميشود، تاكنون فقط در حد حملههاي هوايي محدود و كم اثر بوده است بهطوري كه برخي شنيدهها حاكي از خيانت پشت پرده روسها و معامله كارت سوريه توسط آنها را دارد. پيشروي سريع گروه تروريستي تحريرالشام كه پديده اين روزهاي سوريه نام گرفته و همه نگاهها را به سوي خود جلب كرده است با صحنهگرداني تركيه و حمايت امريكا و اسراييل در پشت پرده نه از قدرت آنها كه بيشتر از ضعف ارتش اسد است؛ ارتشي بدون انگيزه و بدون عرق ملي كه جاده صافكن تحريرالشام شده است و بدون كوچكترين مقاومتي فرار را بر قرار ترجيح داده و شهرهاي مهم سوريه را يكي پس از ديگري دو دستي به تروريستها تقديم ميكند. رفتار نامتعارف ارتش سوريه آنقدر غيرمسوولانه و مشكوك است كه پايگاه خبري اكسيوس نيز اعتراف كرده است كه ارتش سوريه نميجنگد. اما چيز ديگري كه بيشتر از سمت تروريستهاي تحريرالشام كه از فرقههاي منفصل شده داعش است خودنمايي ميكند، نوع رفتار اين گروه تروريستي است كه با خلافت داعش تا حد زيادي تضاد دارد. در خلافت نخست داعش كه سرزمين بسيار گستردهتري از وضع كنوني تحريرالشام را تصرف كرده بود رفتارهاي وحشيانه، سربريدنها و زنده زنده سوزاندن شهروندان و اسيران وحشتي در كل جهان به وجود آورد كه همين عامل يكي از عوامل دولت مستعجل آنها شد و به سرعت به گورستان تاريخ پيوستند. در حالي كه اكنون تحريرالشام رفتاري بسيار محتاطانه و به ظاهر مسوولانه با شهروندان دارد. بعد از تصرف شهرها زندانيان را آزاد و به سرعت نيروهاي نظامي خود را از شهرها خارج كرده تا مردم زندگي عادي خود را بدون ترس از مواجهه با نظاميان از سر بگيرند و با اين كار خود درصدد استحكام دولت نوپاي خود برآمده بهطوري كه حتي برخي از پرسنل ارتش سوريه به آنها پيوستهاند. جمله «آمدهايم تا بمانيم» براي ما يادآور خاطرات بسيار تلخي از تجاوز رژيم بعث صدام به كشور عزيزمان دارد و حالا اين شعار به نوعي ديگر و در عمل در حال رخ دادن عليه يكي از مهمترين متحدين منطقهاي ماست. آنها با رفتارشان ميگويند «آمدهاند تا بمانند». از دست دادن سوريه براي ايران به منزله از دست دادن حزبالله و محاصره آن توسط اسراييل است. در اينكه جولاني مهره امريكا و اسراييل است و ماموريت دارد منطقه را به آشوب بكشاند و نقشه غرب آسيا را در موازات اهداف شوم اسراييل پيش ببرد ترديدي وجود ندارد. بعد از سقوط اسد و محاصره حزبالله حمله بعدي اسراييل شايد از لبنان غزهاي ديگر بسازد. لبناني بدون پشتوانه و حامي و تنها در برابر رژيمي اشغالگر تا دندان مسلح كه از جانب امريكا چك سفيد امضا براي انواع فجايع و نسلكشيهاي خود گرفته و جولاني ماموريت دارد كه مقدمات اين فجايع را براي گولانيهاي اسراييل فراهم كند. لحن ملايم كنوني جولاني به ايران كه گفته است اگر ايران در ازاي باقي ماندن برخي منافع در كنار مردم باشد (شما بخوانيد در كنار ما) ميتواند با سوريه روابط راهبردي داشته باشد حكايت از هوشياري وي براي وارد نشدن ايران در كارزار سوريه است چون ميداند كه در آن صورت تكرار سرنوشت داعش براي آنها دور از دسترس نخواهد بود. اينكه تاكنون ايران به رغم وضع بسيار حساس منطقه و احتمال از دست دادن بازوهاي منطقهاي خود، وارد كارزار سوريه نشده است از جانب برخي قدرناشناسي اسد در قبال ايران تعبير و از جانب برخي ديگر از سياسيون داخلي نيز همراهي نكردن ارتش اسد بوده است، چرا كه اعتقاد دارند ما نميتوانيم به تنهايي بار جنگ را به دوش كشيده و براي كشوري كه ارتش خودش تمايلي به جنگيدن ندارد و هواپيماي رييسجمهورش به جاي تهران در كرملين فرود ميآيد، بجنگيم و بعد از توفان به حاشيه برويم. به هرحال براي گرفتن تصميم درست در اين روزهاي حساس و شكننده وقت زيادي نداريم. فقط دعا كنيم كه بهترين تصميم را بگيريم و در آينده هزينه مضاعفي براي تعلل تصميمگيري اين روزها نپردازيم. روزنامهنگار