ايران و آينده سوريه ، دو تجربه ارتباطي- يك تغيير سياسي
در افغانستان نهايتا كار به حاكميت طالبان و پشتونها با حذف همه اقوام ديگر منجر شد و در عراق - با تدبير ارتباطي و سياسي درست همه طرفها- كار به حاكميت فراگير رسيد. پربيراه نيست اگر بگوييم در عراق، ما يكي از برندگان به شمار ميآييم، ولي در افغانستان، شايد جور ديگري انتظار داشتيم و نشد.
پنجم) اينك در حاكميت آينده دمشق، ميتوان با اتخاذ يك ديپلماسي هوشمندانه- ارتباطي موفق و البته كاملا پيچيده، «بازيگر حاضر» بود نه غايب.
شرايط داخلي سوريه و اضلاع مثلث ياد شده نيز اين امكان را براي ايران فراهم ميكند كه اقليت شيعه، كردها و ديگر اقليتها از حاكميت حذف نشوند. حضور آنها به دست بالاي ايران و البته نسبي خواهد انجاميد و غيبت آنها، همين معادله را برعكس ميكند. زمان، زمان تغيير و ريلگذاري تازه است. از فضاي گذشته بايد بيرون آمد و در فضاي جديد به بازيگري فعال تبديل شد. با اين تفاوت كه «ميدان سياست و ديپلماسي» با «ميدان نظامي» هرگز يكسان نيست و يك برنده هم ندارد.
آخر) تا همين جاي تحولات هم، ثابت شده است كه «توافقات پنهان» با آنچه «مواضع بازيگران جهاني و منطقهاي»، در ظاهر جلوهگر ميشود، متفاوت است.
نگاه به قطر و كاري كه در افغانستان با نظر واشنگتن كرد، در اين روزها شايد كمتر از نقش آنكارا در سوريه نباشد، چرا؟ چون همه ميخواهند بازيگر فعال باشند و يكي از برندگان ماجرا.
اين همه، البته در گروي درك زمان و فرصتهايي است كه شايد به ساعت و روز تبديل شده تا هفته و ماه. فرصت از دست نرود.همين و بس.