• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5932 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۵ آذر

ناترازي‌ها و سنت ملي

نيوشا طبيبي

۱- در اسپانيا مانند بقيه اروپا مساله مصرف انرژي آن‌هم در فصولي كه گرما و سرما به اوج مي‌رسند، تبديل به معضل مي‌شود. هواي مادريد در تابستان‌ها داغ و طاقت‌فرسا و زمستان‌هايش هم سرد و خشك است. سردي‌اش به اندازه شمال اروپا نيست ولي آنقدري هست كه ناچار بايد از بخاري استفاده كرد. استفاده از وسايل گرماساز برقي بسيار هزينه‌زاست و حرارتش هم موقت و ناچيز است. گاز گران است و درست از ابتداي شب كه سرما بيشتر مي‌شود قيمتش را به صورت تصاعدي محاسبه مي‌كنند. بخاري هيزمي راه‌حل اقتصادي‌تري است اما يك نفر بايد تا صبح كشيك بكشد و آتش را سرپا نگه‌دارد. راهي نمي‌ماند به جز مهار مصرف. داخل خانه هم بايد لباس ضخيم پوشيد، براي اهل اروپا اين شرايط عادي است و براي ما ايراني‌‌ها كه تمام عمر را با انرژي ارزان سركرده‌ايم، عجيب و سخت است و زمان مي‌برد تا به آن عادت كنيم. ما در تابستان‌هاي ايران، چه خانه باشيم و چه نباشيم كولر و تهويه و هواساز را روشن مي‌گذاريم و در زمستان‌ها هم همه شوفاژ‌ها و بخاري‌هاي گازي و برقي را در نهايت درجه روشن نگه‌ مي‌داريم. حتي براي تنوع، شومينه‌هاي گازي‌اي در خانه‌ها داريم كه فقط شعله‌‌اي تزیيني دارد و گرمايش هيچ است. هواي مطبوع زمستاني ما در خانه‌هايمان در ايران، بايد چنان باشد كه بتوانيم با يك لا زيرپيراهني راحت بگرديم. 
۲- پيام آقاي رييس‌جمهور براي كم كردن دو درجه از حرارت خانه‌ها را مي‌ديدم، دوستي هم فيلم بازديد ايشان از نمايشگاهي به همراه وزير صمت را برايم فرستاده بود. اعتراض‌شان به وزير صمت به دليل اسراف در مصرف برق و انرژي و گرم كردن محوطه بسيار بزرگ نمايشگاه كاملا منطقي و دل‌سوزانه بود، اگرچه با خنده‌هاي نه چندان دل‌چسب وزير مذكور مواجه شد. 
آقاي رييس‌جمهور نيك مي‌داند كه ادامه وضع موجود ممكن نيست. نمي‌شود دولت براي مصرف انرژي سوبسيد كلاني پرداخت كند و بزرگ‌ترين دريافت‌كننده اين سوبسيد، دستگاه‌هاي دولتي و البته برخورداران از املاك وسيع و خانه‌هاي چند هزار متري و خودروهاي متعدد باشند. لابد بايد فكري كرد. 
۳- از ملي شدن صنعت نفت به اين سو، به توهمي در ميان ما ايراني‌ها دامن زده شد كه ما بر بستري از ثروت‌هاي عظيم و تمام نشدني طبيعي نشسته‌ايم و بنابراين حق داريم بي‌محابا مصرف كنيم. حق داريم حتي بيش از اندازه نسل خودمان از اين سفره ‌برداريم. اجازه داريم سهم آيندگان را هم پيش‌خور كنيم. اين تصور تنها درباره سوخت و انرژي به وجود نيامد، در شيوه مصرف آب هم رفتارمان چنين بود، به همين طريق در پختن و خوردن نان در نهايت گشاده‌دستي رفتار مي‌كرديم. حتي آب‌هاي زيرزميني هزاران ساله‌مان را هم بيرون كشيديم و با آن از جلوي در تا كمركش كوچه‌ها را شستيم يا به بهانه كشاورزي هندوانه و طالبي پرورش داديم و به ثمن بخس به همسايگان فروختيم.
در سنت ايراني درست مصرف كردن نشانه چشم و دل سيري و فرهيختگي بود. آدم بي‌سر و پا و بي‌دانش و تدبير، راه و رسم درست مصرف كردن را نمي‌دانست. ما براي قطره قطره آب‌هايي كه در اين فلات فرود مي‌آمدند ارزش قائل بوديم و براي آنها سازه و قنات و مانند اينها برپا و به بهترين شيوه آن را مصرف مي‌كرديم. گندم و آرد و نان حكم تقدس داشتند و بيرون ريختن و اسراف كردن در آنها گناه نابخشودني بود. درست برخلاف دوره رفاه ظاهري كه براي دهه‌هاي متوالي معادل رقم هنگفت گندم وارداتي، ما ضايعات نان و آرد داشتيم!
در سنت ما، از هر چيزي به بهترين وجه و تا حد امكان استفاده مي‌شد. نمونه‌هاي متعددي از يادگارهاي آن دوره خوش وجود دارند. گيوه، كفش سنتي ايراني كه در سرما و گرما مي‌شود آن را پوشيد و از مواد در دسترس و پارچه‌هاي اضافي كف و بدنه‌اش را مي‌سازند و چند سال بي‌وقفه مي‌توان آن را به پا كرد. پارچه‌هاي چهل تكه و كرسي و شيوه‌هاي نگهداري نان و بازيابي آن، محصول دوره بلندي از تاريخ ايران است كه ما هنوز راه و رسم زندگي در اين سرزمين را فرو نگذاشته بوديم. در خانه‌هاي قديمي و نزد مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هاي نسل ما هنوز نشانه‌هايي از آن تربيت درست و مصرف صحيح باقي مانده بود.
۴- در اينكه وظيفه حاكميت تامين نان و آب و انرژي است ترديدي نيست. اما رفتار ملي ما و شيوه مصرف‌مان تطابقي با واقعيات ندارد. ما خواه‌ناخواه امروز درگير مضايق جدي و سختي هستيم. ايراني بيرون و درون كشور هر دو به نحوي اسير اين مشكلات شده‌اند. حتما كه بسياري از ما به نحوه اداره كشور اعتراض و انتقاد داريم. اما پشتيباني ملي از اصلاح امور و عزم و اراده همگاني براي آنكه كار را به شيوه ديگري برگردانيم موضوع ديگري است. ما چاره‌اي نداريم، بايد پشت هم بايستيم و با هم از اين مضايق عبور كنيم تا شايد روزگار بهتري را براي فرزندان‌مان در ايران رقم بزنيم. ثبت خنده آقاي وزير، در پاسخ به نگراني دكتر پزشكيان، ثبت لحظه‌اي از تاريخ است كه گويي عده‌اي هنوز نمي‌دانند كه چه مي‌گذرد، و وااسفا كه از آن عده كساني هم در مقام مدير و سياست‌گذار و مجري بر مسند نشسته‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها