پيش از شروع نگارش پيرامون ريشههاي شب يلدا دو يادآوري بسيار مهم را اينجا لازم ميدانم؛ اول آنكه ما در مطالب پيش رو در جهان اساطيرِ ايراني قلم خواهيم زد و دومين اصل كه نبايد از ياد برود آن است كه پيشه اكثريت جامعه ايراني تا يك قرن پيشتر كشاورزي بود. در فلات ايران، كشاورزي نه بسان سرزمينهاي مرطوب و پرآب و هميشه گرم كاري راحت نبود؛ بلكه در جغرافياي ايران دو عنصر حياتي در كشاورزي يعني آب و گرما همواره در دسترس دهقان نبود! عنصر آب بسان كيميا در ايران كمياب بود و هواي معتدل براي كاشت، داشت و برداشت تنها در نيمه گرم سال مهيا بود.
دهقان خردمند ايراني سه هزار سال پيشتر راهحلي حكيمانه براي در دسترس داشتن آب ابداع نمود و آن را كاريز (2) ناميد با اين فناوري كه در جهان باستان بيمانند بود كشاورزان ايراني توانستند مقدار قابلتوجهي از آبهاي زيرزمين را جمعآوري نمايند و در سطح زمين بياورند و بسان چشمههاي طبيعي آب آن در تمام سال بدون هيچ ابزار كمكي از درون زمين به روي سطح جاري نمايند. در باور ديني ايرانيان باستان چشمهها و رودها و كاريزها مكانهاي بسيار مقدسي بودند؛ زيرا اسباب كشاورزي روي زمين را فراهم ميكردند و به گفته اوستا [كتاب مقدس زردشت] جايي كه زمين شادمانترين است، آنجاست كه كساني از خداپرستان بيشترين غله را كشت كنند و بيشترين گياه و ميوه را بكارند.
اما پيرامون مهارِ خورشيدي كه بهواسطه نور وگرمايشجهانآباد و كشاورزي رونق ميگرفت، ازدستان كارندهدهقان ايراني كاري بر نميآمد؛ خورشيد در نيمهسرد سال شمايل نياز و آمال كشاورز ايراني را ميگرفت و اين يك حقيقت است كه نيازها و آمالهاي يك جامعه مبدل به عناصر مقدس در ميان مردم آن ديار ميشود و در اكناف آن عنصر مقدس آدمي خردورزي ميكند.بنمايههاي معرفتشناسي و باورهاي ديني ايرانشهري تا پيش از همهگيري ديانت زرتشتي بر پايه خدايگانهاي سودرسان و زيانرسان استوار بود؛ ايرانيان خدايگانهاي خوب را ستايش مينمودند و ايشان را ايزد ميناميدند نمونه اين خدايگانهاي خوب يا اين ايزدان، ارباب عناصر سودرسان براي ايشان بود مثل ايزد آبها آناهيد/ناهيد يا ايزد نور و گرما كه متجلي در خورشيد شده بود به نام ايزد مهر و در مقابلش از خدايگانهاي عناصر زيانرسان دوري ميجستند و به آنها ديو ميگفتند مثل ديو دروغ، ديو اندوه و غم، ديو خشكسالي، ديو تاريكي، ديو سرما و اصولا ديو به معني خداي ناراستي و كژي است و جهان هستي را ميدان رزم ايزدان و ديوان ميدانستند و احساس ميكردند با اعمالي مثل شاد بودن يا كشاورزي كردن يا راست گفتن به ياري ايزدان ميپردازند و در شكست ديوان ميكوشند و اگر عمل بدي مثل بريدن درختان و آلوده كردن آب و... انجام بدهند به ديوان ياري رساندهاند و اسباب شكست ايزدان شدند!
پس در ايران باستان دو عنصر نور [كه روشنايي و گرما در آن مستتر است] و آب [كه مفهوم آباداني در آن است] در رديف دو عنصر ايزدي و مقدس قرار ميگرفت و در مقابلش تاريكي [كه مفهوم سرما آن نهفته بود] وخشكسالي در رديف دو عنصر اهريمني. در يادداشت امروز پيرامون عنصر اهورايي نور كه گرمابخش و روشنايي ده هست سخن خواهيم راند. (3)
ايزد سودرسان مرتبط با گرما و نور در باور ايرانيان پارينه شخصيتي بود بهنام ايزد مهر يا ميترا و اساسا ايرانيان در دوران پيش از ظهور زرتشت باورمند به آييني بودند به نام آيين مهرپرستي يا ميتراييسم؛ اما اين مهر يا ميترا كيست يا چيست؟!
«مهر» از واژه «ميتره» يا «ميثره» از ريشه «هندوايراني» است. در اوستا «ميثره»، پهلوي (ميتر)، ميترا يكي از ايزدان ايران باستان شناخته ميشود (4) و امروزه در پارسي به نام مهر و ميترا از آن نامبرده ميشود. در فارسي پسين واژه مهر شكل متاخر واژه ميترا است كه به معني خورشيد است. يك نكته ظريف در مورد خورشيد و مهر شايان توجه است كه نزد ايرانيان باستان خورشيد مقام والايي داشته؛ اما ايزد آن هور، مقام چندان مهمي نداشته است؛ بنابراين ستايش آفتاب در حقيقت ستايش مهر يا ميثره بوده است. (5) آن چيز كه در ميان ايرانيان باستان به خورشيد درجه بالاي تقدس ميداد صرفا خورشيد بودنش نبود؛ بلكه انوار خورشيد بود و مهر ايزد نور است، بهترين تفسير از ارتباط خورشيد و ميترا ميتواند اين باشد كه: ميترا خودِ خورشيد نيست، بلكه نور و روشنايي است كه تاريكي را زائل ميكند تا زندگي و شادماني را به زمين هديه دهد و با گرما و انوارش طبيعت را بارور سازد، ديوهايي كه در تاريكي به سر ميبرند و سبب انتشار گناه و نافرماني و ناپاكي و خشكي و بيبركتي زمين ميشوند را دور مينمايد. (6) مهر چنان مقام والايي نزد ايرانيان باستان داشت كه نامش با نام هُرمزد، ايزد بزرگ و آناهيتا يكي برده ميشد. (7) او از نظم و راستي محافظت ميكند، به داوري روان پس از مرگ ميپردازد، جنگجويي توانا و نيرومند با نيزهاي سيمين، زرهي زرين و شانههاي ستبري است كه شر خدايان شرير را در هم ميكوبد؛ (8) او دادگستري فريب ناپذير است، ياريبخش كساني است كه او را فراميخوانند و شفادهندهاي است در همهجا به كساني كه پيمانها را زير پا ميگذارند ميرسد تا ايشان را تأديب نمايد. (9) ميترا [يا مهر] در كيش زردشت ايزدي سُتُرگ و هزار چهره است كه حتي تا به امروز عميقترين احترامات نسبت به او ادا ميشود، به او سوگند ميخورند. در دوره مهرپرستي، امور حقوقي در ظل حمايت او برگزار ميشد و هنگام رسيدگي به دعاوي قضايي و مجامع همگاني، او را فراخواني ميكردند. (10)
مجموعه اسناد بهجاي مانده از مهرپرستي ايراني نشان ميدهد كه اين آيين، ديني رازورزانه بوده، مهرپرستي از اين نظر با ساير اديان جهان باستان تفاوت دارد كه عضويت در آن ارثي نبوده و همه پيروان آن ميبايست پس از رسيدن به سن بلوغ به شكل فعال و خودمدار داوطلبِ ورود به آن شوند. اين در تقابل كامل با اديان سنتي معمولي قرار ميگيرد كه در آنهازاده شدن كودكي در يك خانواده به معني شريكشدنِ خودكار و پيشانگاشته كودك در دين والدين محسوب ميشده است. (11) رازورز بودن مهرپرستي را از معماري تجمعگاه پيروان اين آيين ميتوان دريافت، در روم پرستشگاههاي ميترا، زير زمين ساخته ميشد و نور خورشيد از راه سوراخي در سقف بر مكاني مقدس در معبد فرو ميريخت. مهرپرستان محل اجراي مراسم خود را غار ميناميدند و در شرايطي كه دسترسي به غاري طبيعي ممكن نبود، معمولا اتاقي زيرزميني را با تزييناتي ميآراستند تا به غار طبيعي شبيه شود، برخلاف تمام سنن ديني شناخته شده، معبد مهرپرستان از بيرون قابلتشخيص نبود و هيچ معماري چشمگير و عناصر زيباييشناختي يا باشكوه در آن به كار نرفته بود (12) اين سادهبودن و طبيعتگرا بودن معابد مهري نشانگر آن است كه رازورزي در آن بهراستي رعايت ميشده و احتمالا بسياري از مردم همسايه معابد مهري از وجود اين مكانها در نزديكي خود باخبر نبودهاند. نمازبردن بر مهر كار هر كسي نبود، رازها و فنوني سري داشت كه هر كسي را بر آن آگاهي نبود، مهر تنها ايزدي است كه در اوستا از پذيرفتهنشدن نيايش او به خاطر درست اجرانشدن سخن رفته است، بهعبارتديگر برخلاف ساير ايزدان كه سختگيري زيادي در مورد شيوه اجراي مراسم ندارد و عمل قرباني و هويت قربانيگزار را مهم ميدانند، انگار مهر به شيوه اجراي مراسم نيايش نيز حساس است و كساني را كه درست او را نپرستند مجازات ميكند. در مهريشت مهر ميپرسد: كيست مرا به نيكي مياستايد؟ كيست كه با ستايش بد ميپندارد كه مرا مياستايد؟ (13)
اما در باور ايرانيان باستان ايزد مهر زاييده شده بود، روايتهاي گوناگوني از چگونگي زايش اين ايزد در منابع مذهبي ايران باستان آمده است كه ما برجستهترين آن را ميآوريم؛ نيرويي باطني و سحرآميز، مهر را از درون صخرهاي به جهان خارج، بيرون افكنده است؛ ميترا در اين حالت كاملا عريان است و كلاه فريجي به سر دارد، دستش را بلند كرده و خنجري و مشعلي به آن گرفته است، او زاييده روشنايي است و از دل سنگيزاده شده است. صخرهاي آبستن شد و ميترا را زاييد. (14) جدا از چگونگي زايش مهر، زمان زاييده شدن مهر نيز درخور توجه است، زيرا تولد مهر يك حادثه نجومي است كه يك شب در سال رخ ميدهد و آن شب يلدا است كه چندين هزاره در ايران سابقه دارد سيام آذر يا بيست دوم دسامبر كوتاهترين روز و بلندترين شب را در طول سال دارد؛ اما بلافاصله پس از آغاز دي، روزها بهتدريج بلندتر و شبها كوتاهتر ميشود، زين رو اين شب را شب «يلدا به معني تولد خورشيد شكستناپذير كه همان ايزد مهر بود»، ناميدهاند. اگر به معني يلدا دقت شود ارتباط آن با خورشيد و ايزد مهر بهتر نمايان ميشود. در برهان قاطع ذيل واژه يلدا چنين آمده است: يلدا كلمهاي است سرياني به معناي ميلاد عربي كه شب اول زمستان و شب آخر پاييز است (اول جدي و آخر قوس) و آن در تمام سال درازترين شبهاست يا نزديك به آن شب، آفتاب به برج جدي تحويل ميكند و ميگويند آن شب بهغايت شوم و نامبارك است و برخي گفتهاند شب يلدا يازدهم جدي است.» بيروني مينويسد: ديماه و آن را خورماه نيز ميگويند نخستين روز آن، خرمروز (خرم روز يا روز خورشيد) است و اين روز و اين ماه هر دو به نام خداي بزرگ هرمزد است... (15) همه اين اشارهها و نامها، حاكي از آن است كه شب يلدا و روز دِيگان، پيوند استواري با مهر دارد كه از اين روز بر تاريكي چيره ميشود و روبهافزايش ميرود. اين روز مهر است و نزد ايرانيان بسي گرامي بود و بزرگترين جشن، يعني جشن تولد مهر به شمار ميرفت كه آغاز سال محسوب ميشد. (16) خود كلمه يلدا از زبان سُرياني است و معني آن تولد است.
شايد چهار ويژگي اساسي ايزد مهر اسباب آن شده بود كه اين آيين مبدل به آيين موردتوجه و علاقه پادشاهان و نظاميان ايران باستان باشد:
۱- بخشنده شهرياري: از مهمترين ويژگيها ايزد مهر اعطاي شهرياري است؛ يعني مهر ميتواند اين شهرياري و عظمت را به هر كس كه بخواهد ببخشد يا باز پس گيرد چرا كه او شهريار همه سرزمينها و فرهمندترين آفريدگار اهورامزدا است.
۲- بخشنده نعمت و بركت: مهر با پيروانش پيمان بسته است كه به آنان نعمت و بركت بخشد. اين ويژگي بر باورهاي مردمي اثر گذاشته است كه ستايش اين ايزد سبب كسب ثروت و نعمت فراوان و فرزندان برومند ميشود.
۳- جنگاور و فاتح: در سراسر مهريشت سخن از بزرگي و جنگجويي مهر است، مهر ايزد مخصوص مبارزان و جنگاوران است و يكي از القاب ويژه او فاتح و شكستناپذير است.
۴- پاسداري از پيمان و عهد: برجستهترين ويژگي ايزد مهر در اين مبحث پاسداري از پيمان است، زيرا در آيين مهري هر پيماني كه بسته ميشود محترم است. در مهريشت از زبان اهورامزدا به زرتشت فرمان به پاسداري از پيمان بسته شده صادر گرديده و شكستن پيمان به هيچ بهانهاي جايز نيست. مهر از سوي ديگر دشمن با پيمانشكنان است و در اين راه تا آن ميزان با آنها مبارزه ميكند كه آنها را از ميان بردارد. «اگر خانهِ خدا يا دهخدا يا شهربان يا شهريار مهردروج باشد، مهر خشمگين آزرده، خانه و ده و شهر و كشور و بزرگان خانواده و سران روستا و سروران شهر و شهرياران كشور را تباه كند.» (17)
در پي جنگها و نبردهاي ايران و روم در دوران شاهنشاهي اشكانيان و ساسانيان [چيزي قريب به ۹۰۰ سال]آيين مهرپرستي اول توسط نظاميان رومي و بعد بهواسطه دزدان دريايي در غرب نيز انتشار يافت و در آن ديار به شكل يك دين درآمد؛ البته ظهور مسيحيت و قبول آيين ترسايي توسط امپراتوران رومي از رونق مهر كاست؛ اما بسياري از آدابورسوم و اعتقادات مهرپرستي در ميان مسيحيان باقي ماند؛ آنگونه كه روحانيان مسيحي مجبور شدند روز ۲۵ دسامبر را كه هر ساله توسط مهرپرستان به عنوان روز تولد خورشيد جشن گرفته ميشد به عنوان تولد عيسي مسيح اعلام نمايند تا بدين صورت مردم بهجاي تولد مهر، تولد مسيح را جشن بگيرند. (18) نمونههايي از اين برابري ۲۵ دسامبر با اول ديماه (19) و ارتباطدادن آن به زادروز عيسي مسيح در شعر كلاسيك ما ديده ميشود؛ براي مثال سنايي ميسرايد:
به صاحب دولتي پيوند اگر نامي همي جويي | كه از يك چاكري عيسي، چنان معروف شد يلدا
يا سيف افرنگي ميسرايد :
سخنم بلند نام از سخن تو گشت شايد | كه درازنامي ز نام مسيح يافت يلدا
و حتي رواياتي كه در ادبيات ما اشاره دارد مسيح در آسمان چهارم خانه كرده ارتباط مسيح با مهر را نشان ميدهد؛ زيرا بنا به علم نجوم كهن فلك چهارم خانه خورشيد است و خورشيد به عنوان قله مسيحيان معرفي شده و حتي روز مقدس مسيحيان يعني روز يكشنبه كه همان Sunday است كه مركب از دو اسم است sun+day كه Sun به معني خورشيد و day به معني روز و Sunday به معني (روز خورشيد) است؛ پس با اين حساب اگر «يلدا» كه شب تولد خورشيد است شب تولد مسيح نيز معرفي گردد جاي هيچ شگفتي نبايد باشد؛ زيرا هر دو يكي هستند، همچنان كه مسيح پس از مرگ دوباره زنده ميشود خورشيد نيز پس از گذراندن درازترين شب سال دوباره متولد ميشود. (20)
- منابع
1- بهار، مهرداد. 1376. جستاري چند در فرهنگ ايران. تهران: انتشارات فكر روز.
2- بوس، مري. 1375. تاريخ كيش زردشت. ترجمه همايون صنعتيزاده. ج1. تهران: انتشارات توس.
3- بيروني، ابوريحان. 1321. آثارالباقيه عن القرون الخاليه. ترجمه اكبر دانا سرشت. تهران: نشر كتابخانه خيام.
4- رضي، هاشم. 1371. گاهشماري و جشنهاي ايران باستان. تهران: انتشارات بهجت.
5- رضي، هاشم. 1381. آيين مهر تاريخ آيين راز آميز ميترايي. تهران: انتشارات بهجت.
6- كريستينسن، آرتور. 1387. ايران در زمان ساسانيان. ترجمه رشيد ياسميني. تهران: نشر نگاه.
7- كومن، فرانس. 1383. آيين پر رمز و راز ميترايي. ترجمه هاشمرضي. تهران: انتشارات بهجت.
8- هينلز، جان. 1375. شناخت اساطير ايران. ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضيلي. ج6. تهران: انتشارات چشمه.
- Beck, R.L.1996 The Mysteries of Mithras, in J.S Kloppenborg and S.G. Wilson eds, Voluntary Associations in the Ancient World. London.
- Gershevich,I.1959 “Anahid “. Encyclopaedia. IranicaVol 1. London and Boston.
- White, L.M.1990 Building God’s House in the Roman World: Architectural Adaptation
پاورقي
1- دكتري در تاريخ ايرانباستان و پژوهشگر حوزه ايرانشناسي
2- كاريز واژهاي فارسي است و در اصل كهريز بوده است، واژه قنات عربي شده كنات فارسي است كه از ريشه فعل كندن گرفته شده است.
3- پيرامون آب و ايزد آن در تفكر ايرانشهري در مقالهاي با عنوان: «آناهيتا و جشن آبانگان» در شماره 5894 روزنامه اعتماد مورخ 09 آبان 1403 صحبت كردم؛ خواندن آن مقاله درك بهتري از يادداشت امروز خواهد داد و تكميلكننده يكديگر هستند .
4- نگاه كنيد به: مصاحب، 1356: دايره المعارف: ذيل كلمه «مهر»
5- كريستين سن، 1378: 102
6- كومن، 1383: 25
7- هينلز، 1375: 119
8- Gershevich 1959,121
9- گيمن، 1381: 59
10- بويس، 1375: 582
11- Beck 1996,176-185
12- White 1990, 47-59
13- مهريشت، كرده 27، بند 108
14- رضي، 1381، 296
15- بيروني، 1321، 256
16- رضي، 1371: 541
17- اوستا، مهريشت، بند ۱۷
18- اگر كمي دقت نماييم ايمان آوردگان قديميتر از روميان به ايين عيسي مسيح يعني ملتهايي مانند ارمنيان روز 6 ژانويه را ميلاد عيسي مسيح ميدانند نه روز 25 دسامبر
19- البته امروز 5 دي است چون ايام كبيسه را در ساليان دور دست در تقويم مسيحي رعايت نكردهاند
20- بهار، 1376: 240