طي سالهاي اخير، تحولات ژئوپليتيكي در دو حوزه خاورميانه و قفقاز موجب شده تا بسياري از تحليلگران و ناظران در باب فعل و انفعالهاي بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي و نحوه بازتعريف معادلات حاكم بر اين دو جغرافیا تحليلهاي متفاوتي را ارائه بدهند. به باور گروهي از ناظران تركيه به عنوان بازيگري كليدي در اين دو حوزه مهم تلاش داشته با استفاده از ابزارهاي نظامي، اقتصادي و ديپلماتيك، نفوذ خود را در دو عرصه گسترش داده و خود را به عنوان يكي از بازيگران تاثيرگذار بر معادلات منطقهاي معرفي كند. همزمان به ادعاي گروهي ديگر از تحليلگران، ايران نيز با توسل به الگويي متفاوت، تلاش داشته تا نفوذ و قدرت خود را در خاورميانه و منطقه قفقاز افزايش داده و تثبيت كند. در شرايط كنوني هرچند كه سقوط زودهنگام دولت سوريه مقامات تركيه و فراتر از آن متحدان بشار اسد، ايران و روسيه و ساير بازيگران خاورميانه و جهان را غافلگير كرد اما شواهد نشان ميدهد آنكارا در ميانه تحولات حاكم تلاش داشته با تكيه بر ادعاي ايدههايي چون نوعثمانيگرايي از فرصتهاي ايجاد شده نهايت بهرهبرداري را داشته باشند. ايدههاي ادعايي مطرح شده توسط آنكارا نگرانيهايي را نيز در ميان ديگر بازيگران بالاخص تهران و مسكو كه زماني ميداندار تحولات شام بودهاند، ايجاد كرده است. بنابر تحليل گروهي از ناظران تلاقي منافع ايران و روسيه در مقابل قدرتنمايي تركيه در سوريه به تغييرات معنادار معادلات شام ختم نخواهد شد و استراتژي اخير آنكارا نگرانيهايي را در ميان مسكو و تهران در حوزه قفقاز جنوبي به وجود آورده است. در اين راستا به نظر ميرسد رقابت و همكاري ايران و تركيه در سوريه و قفقاز نيز به يكي از موضوعات كليدي تحولات اخير تبديل شده است. گروهي از ناظران مدعياند، تهران و آنكارا بهرغم تفاوتهاي ايدئولوژيك و سياسي كه با يكديگر دارند در برخي موضوعات با يكديگر همكاري داشته و همصدا بودند، اما در عين حال، رقابتهاي جدي نيز ميان دو بازيگر در حوزههاي ژئوپلیتيكي مختلفي در جريان است و حالا با تحولات شام به مظر ميرسد به اوج رسيده است.
در اين ميان آنچه به پيچيدهتر شدن معادلات در سوريه و قفقاز در شرايط كنوني دامن ميزند تمركز بر چگونگي بازيگري روسيه به عنوان يك بازيگر مهم در تحولات سوريه و قفقاز جنوبي است. سوريه به لحاظ موقعيت ژئوپلیتيكي كه دارد براي روسيه بسيار مهم است. بالاخص آنكه اين كشور از طريق احداث پايگاههايي در سواحل سوريه راههاي ارتباطياش را به مديترانه هموار و از طرفي مسير اتصال به آفريقا را نيز تسهيل كرده است. اما به نظر ميرسد در شرايط كنوني و بعد از بروز تحولات برق آساي سوريه رقابت ميان مسكو و آنكارا در اين مناطق، به ويژه در سوريه و ليبي، وارد فصل تازهاي خواهد شد و همين گزاره رويكرد و استراتژي اين دو كشور و ايران در قفقاز را نيز به اشكال مختلف تحت تاثير قرار بدهد. از همين رو امروز بيش از هر زمان ديگر بر مسير ترانزيتي موسوم به كريدور زنگزور در قفقاز جنوبي كه ديگر حوزه رقابت ژئوپلتيكي ميان تركيه و ايران و روسيه نيز هست تمركز شده است. از همزمان ورود ايالات متحده تحت رهبري ترامپ به حوزه قفقاز نيز ميتواند معادلات اين حوزه را نيز پيچيدهتر كند و بر رقابتها و همكاريهاي موجود ميان بازيگران اين نقطه تأثير بگذارد. بنابراين سير تحولات اخير در سوريه و نيز شكل بازيگري كشورهاي ذينفع آينده رقابت ميان تركيه و ساير بازيگران دخيل به ويژه ايران، ميتواند به تغييرات راهبردي در سياستهاي اين كشورها در حوزه قفقاز منجر شود. اين ادعا همچنان مطرح است كه با توجه به تحولات اخير و افزايش نفوذ تركيه، ايران ممكن است راهبرد خود را در تركيه و قفقاز تغيير بدهد. فارغ از پيشبينيها و سناريوهايي ادعايي، در نهايت آنچه ناظران در باب آن اتفاق نظر دارند اين است كه تحولات در سوريه و قفقاز به شدت تحت تأثير رقابتهاي منطقهاي و بينالمللي قرار دارد و واقعيت اين است كه در شرايط كنوني تركشهاي تحولات شام و فرصتسازيهاي آنكارا ميتواند نحوه بازي در قفقاز را تغيير بدهد.
به اين بهانه «اعتماد» در راستاي بررسي ابعاد تلاقي احتمالي منافع ايران و روسيه و نيز تركيه در حوزه مهم قفقاز با حامد خسروشاهي، عضو انديشكده جريان و تحليلگر مسائل قفقاز گفتوگو كرده است. خسروشاهي در اين باب كه فعل و انفعالات اخير تركيه در سوريه چگونه معادلات در حوزه قفقاز را تحت تاثير قرار ميدهد، گفت: علاوه بر تركيه و ايران و روسيه، ورود حتمي امريكا به رهبري ترامپ در اين حوزه مهم ژئوپلتيك بسيار مهم است كه احتمالا تحولات معناداري را در اين جغرافيا رقم خواهد زد. او در گفتوگوي اختصاصي خود با روزنامه «اعتماد» به احتمال پايان جنگ در اوكراين اشاره ميكند كه ميتواند ناشي از معامله ميان ترامپ و پوتين در اين موضوع باشد و به باورش اين معامله احتمالي ميتواند به معناي تعريف نقشي جديد براي ايالات متحده در حوزه قفقاز باشد.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
به نظر ميرسد همزمان با تحولات سوريه، معادلات سياسي - امنيتي شام تغيير كرده و تركيه تلاش دارد تا در اين سرزمين نقشآفريني كند؛ به باور گروهي از ناظران رويكرد آنكارا ميتواند واكنش تهران و مسكو را به دنبال داشته باشد، اين فرضيه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در فروردين ماه امسال، انتخابات شهرداريهاي تركيه برگزار شد. در اين انتخابات، براي اولين بار از سال 2000، ائتلاف حزب حاكم عدالت و توسعه اكثريت آرا در شهرهاي بزرگ را از دست داد. به عبارت ديگر، اين حزب علاوه بر واگذاري شهرهاي مهمي مانند آنكارا و استانبول به رقباي خود، شهر ازمير را نيز به حزب جمهوريخواه واگذار كرد. در چنين شرايطي، تقريبا همگان به اين نتيجه رسيدند كه حزب عدالت و توسعه و شخص آقاي اردوغان در شرايط مناسبي قرار ندارند. هر چند كه اين اتفاق پيش از اين نيز رخ داده بود و آقاي اردوغان عادت دارد كه از دل تهديدها خود را بيرون بكشد، اما سوال اينجاست كه چگونه اين كار را انجام ميدهد؟ به خاطر داريم در جنگ قرهباغ، محبوبيت آقاي اردوغان به شدت كاهش يافته بود، بهويژه به دليل تورم شديد در تركيه. اين وضعيت شايد براي مردم ايران نيز ملموس باشد، چرا كه لير تركيه در مقابل دلار در حال افت بود و همپاي ريال ايران كاهش ارزش را تجربه ميكرد. درست است كه در داخل ايران تابآوري نسبي وجود دارد، اما اين تابآوري در تركيه حاكم نيست و بهرغم اصلاحات تعريف شده و افزايش حقوقها، همچنان مردم اين كشور ناراضي و خشمگين هستند. اما اين رويكرد آقاي اردوغان است كه از ميدانهاي خارجي براي افزايش محبوبيت خود در داخل تركيه استفاده ميكند. اين مورد را در جنگ قرهباغ شاهد بوديم. كليت امتيازاتي كه ارتش تركيه در ماجراهاي جنگ قرهباغ در قبال آتشبس به دست آورد حضور تعداد اندكي از سربازان در اتاق كنترل آتشبس بود كه آن نيز همان زمان برچيده شد. اما اردوغان اين رويداد را به گونهاي در افكار عمومي تركيه بازنمايي كرد كه از ارتش تحت فرمان خود يك قهرمان ساخت. در سوريه نيز به همين شكل است؛ اكنون چندين ميليون آواره سوري در تركيه حضور دارند و از امكانات عمومي و يارانههاي مردم تركيه استفاده ميكنند. اما اين موضوع كمكم در حال تبديل شدن به يك معضل در كشور است و به نظر ميرسد كه مردم تركيه واكنشهاي شديدي اين موضوع نشان دادهاند. بنابراين اين مساله كه آوارگان سوري به زودي به كشور خود بازميگردند، به نوعي براي آقاي اردوغان و دولت او مصرف داخلي دارد. علاوه بر اين، تصور ميكنم كه شكست پيمان سوچي ميان ايران، تركيه و روسيه به زودي موجب خواهد شد تا آقاي اردوغان با واكنشهايي روبهرو شود. روسيه و تركيه در حال حاضر در حوزههاي مختلفي همكاريهاي امنيتي با يكديگر دارند، ازجمله در حوزه قرهباغ، قفقاز جنوبي، سوريه و ليبي. با اين حال، به نظر ميرسد كه تركيه توازن اين همكاريها را به هم زده است و اين موضوع ميتواند بر ديگر حوزههاي رقابت و همكاري ميان اين دو بازيگر تاثير بگذارد. تصور ميكنم كه روسيه احتمالا انتقام اين موضوع را در ليبي از تركيه خواهد گرفت و همچنين پيشبيني ميكنم كه معادلات در قفقاز تحت تاثير اين تحولات دچار تغييرات معناداري خواهد شد.
گروهي بر اين باورند كه تركيه بهواسطه نفوذي كه در تحريرالشام دارد به دنبال بازتعريف نقش خود و احياي نوعثمانيگرايي است، اگر اين فرضيه ادعايي درست باشد، فصل تازهاي در روابط اين كشور با ايران و روسيه از شام تا قفقاز جنوبي رقم خواهد خورد. آيا اين گزاره درست است؟
پيش از آنكه مستقيما به اين سوال پاسخ بدهم بايد به گزارهاي ديگر اشاره كرد. هر چند كه روسيه بر تسريع در اجراي پروژه كمربند ترانزيتي موسوم به زنگزور تأكيد دارد، اما با ورود آقاي ترامپ به صحنه، اگر فرض كنيم كه به زودي جنگ اوكراين به پايان ميرسد و ارتش روسيه و آقاي پوتين از معضل اوكراين فارغ شوند، ميتوانيم اين پيشبيني را داشته باشيم كه ارتش روسيه در حوزههاي ديگري نيز وارد خواهد شد. پايان جنگ در اوكراين و بهبود رابطه روسيه با غرب بالاخص امريكا زمينه را براي كاهش وابستگيهاي روسيه به تركيه را هموار ميسازد. در حال حاضر، وابستگي اقتصادي روسيه به تركيه در سطح بالايي قرار دارد؛ به طوري كه نفت روسيه به تركيه صادر ميشود و در بازارهاي جهاني عرضه خواهد شد. همچنين، نيازمنديهاي روسيه كه تحت تحريمهاي اروپا قرار دارد، توسط تركيه تامين ميشود. اگر وابستگي روسيه به تركيه كاهش يابد، شاهد دور تازهاي از تحولات در روابط اين دو بازيگر در حوزههايي خواهيم بود كه با يكديگر همكاري دارند. درمورد ايران طبيعتا تهران اين احساس را دارد كه با وجود توافقات سوچي و آستانه كه مشتركا بين ايران، روسيه و تركيه انجام شد و طبق آن، در روزهايي كه ارتش سوريه و متحدانش مانند نيروهاي روسي و ايراني ميتوانستند با فشار بيشتر بر مخالفان بشار اسد و همين طور گروه تحريرالشام عرصه را بر آنان تنگ و توانشان را بگيرد، در عمل به واسطه آن توافق چنين سياستي را اجرايي نكرد و حال همان گروهها سوريه را در دست گرفتند. ايران به حتم تركيه را يكي از اضلاع مثلث وضعيت جاري ميداند و در آينده به حتم در ميدانهايي كه در همكاري يا تقابل با تركيه قرار دارد از رويكرد محتاطانهتري پيروي خواهد كرد و حتي اين احتمال نيز وجود دارد كه گزينه جبران اين بدعهدي تركيه را در دستور كار قرار بدهد. اما در هر صورت در راستاي آينده سوريه من پيشبيني ميكنم كه با توجه به تشتت حاكم بر گروههاي حاكم بر شام، به زودي شاهد رياست بقاياي فرماندهان بشار اسد خواهيم بود كه به عنوان كنشگران ميداني وارد عرصه خواهند شد. هرچند كه اين تحليل در حد يك پيشبيني است و نميتوان به طور قطع گفت كه چه اتفاقاتي خواهد افتاد، اما به نظر ميرسد كه سوريه به اين زوديها روي آرامش را نخواهد ديد. از طرفي ديگر با توجه به اينكه كردها تحت حمايت امريكا قرار دارند شواهد نشان ميدهد كه معادلات به سادگي كه آقاي اردوغان تصور ميكند، بر اساس خواست آنكارا رقم نخواهد خورد. اين موضوع ميتواند تأثيرات قابل توجهي بر تحولات آتي در سوريه و روابط ميان بازيگران مختلف از جمله ايران و سوريه داشته باشد.
ذيل سوال بالا، اگر فرض را بر آن بگذاريم كه گروهي تحت نفوذ آنكارا در ميان مدت ميداندار تحولات سوريه شود، ميتوان گفت كه تركيه درصدد است تا از تحولات شام به عنوان اهرمي براي تغيير قوانين قفقاز استفاده كند؟ به باور شما روسيه در برابر كنش تركيه چه واكنشي نشان خواهد داد؟
قطعا تحولات شام به عنوان اهرمي جدي در دست تركيه براي تغيير معادلات قفقاز تعريف خواهد شد. در ماههاي گذشته، شاهد بوديم كه لحن مقامات جمهوري اسلامي ايران درخصوص باز شدن مسيرهاي ترانزيتي و گذرگاههاي مرزي بهويژه در كنار ارس و آنچه مقامات آذري و ترك به عنوان كريدور زنگزور ياد ميكنند، نرمتر شده بود. در اين راستا همچنين موافقتهايي ميان مقامات ايراني در باب اين موضوع به وجود آمده بود. اما اكنون پيشبيني من اين است ايران و روسيه در باب تحولات شام و متعاقبا قفقاز رويكرد خود را بازتعريف خواهند كرد. بنابراين قطعا اين تحولات ميتواند تأثيرات قابل توجهي بر روابط منطقهاي و معادلات قفقاز داشته باشد. اگر روسيه از ماجراي اوكراين رهايي يابد و به پيمانهاي امنيتي خود بازگردد، بار ديگر تلاش دارد تا بر قفقاز جنوبي متمركز شود و به ميدانهاي همكاري با تركيه توجه بيشتري خواهد داشت. به بياني ديگر مسكو احتمالا رويكرد خود در ارتباط با تركيه را مورد بازنگري قرار خواهد داد. اين بازنگري ميتواند شامل تغيير در اولويتها و استراتژيهاي روسيه در مواجهه با تركيه باشد. به ويژه در زمينههاي امنيتي و اقتصادي، اين احتمال نيز وجود دارد كه روسيه به دنبال تقويت روابط خود با تركيه باشد تا از اين طريق بتواند نفوذ خود را در منطقه افزايش داده و معادلات جديدي را شكل بدهد. از سوي ديگر، اين وضعيت ميتواند تأثيرات قابل توجهي بر روابط تركيه با ديگر بازيگران منطقهاي و بينالمللي داشته باشد. به ويژه اگر روسيه به دنبال بازسازي و تقويت همكاريهاي خود باشد، ممكن است بستر براي شكلگيري تحولات جديدي در قفقاز، خاورميانه و حتي در روابط با غرب هموار شود. بنابراين، تحولات شام ميتواند به عنوان يك فرصت براي تركيه و روسيه و ايران تلقي شود، اما در عين حال، چالشها و رقابتهاي جديدي نيز به همراه خواهد داشت كه نيازمند مديريت دقيق و هوشمندانه است.
در صورتي كه تركيه بتواند همصدايي روسيه را در باب كريدور زنگزور به دست آورد، ايران چه واكنشي نشان خواهد داد؟ بالاخص آنكه رقابت ميان تهران و آنكارا پيشتر در منطقه قفقاز و در باب كريدور زنگزور برجسته شده است؟
ذكر اين نكته اهميت دارد كه روسيه در حوزه قفقاز اهدافي جدي و برجسته براي خود تعريف كرده است. توافقهاي آستانه و سوچي كه ميان ايران، روسيه و تركيه انجام شده، به عنوان پايههاي همكاريهاي مشترك در منطقه محسوب ميشوند. اين همكاريها به ويژه در زمينههاي امنيتي و اقتصادي، نقش مهمي در شكلدهي به معادلات منطقهاي ايفا كردهاند. با اين حال، به هم خوردن اين همكاريها و احتمال سرايت تنشها به اضلاع ديگر يعني ايران و روسيه يك نگراني جدي است. تغيير رويكرد روسيه نسبت به تركيه و ايران، به ويژه در صورت رهايي از بحران اوكراين و تمركز بر امنيت و همكاريهاي منطقهاي، ميتواند تأثيرات عميقي بر روابط اين كشورها يعني ايران و تركيه و نيز روسيه و تركيه داشته باشد. در اين شرايط، بايد منتظر تحولات آتي بود تا بتوانيم تحليل جامعتري در اين زمينه ارائه بدهيم. عوامل متعددي از جمله تحولات داخلي هر يك از كشورها، تغييرات در سياستهاي خارجي و همچنين واكنشهاي بينالمللي ميتواند بر اين روابط تأثير بگذارد. اما در هر حال احتمال به هم خوردن اضلاع همكاريهاي سه جانبه ميان ايران و روسيه و تركيه وجود دارد.
در صورتي كه رقابت ميان ايران و تركيه در قفقاز افزايش يابد، تهران براي رويارويي با رقيب از چه اهرمهايي برخوردار است؟
به نظر ميرسد ايران در حوزه قفقاز براي رقابت با تركيه در مقايسه با رقباي خود ابزارهاي محدودتري در اختيار داشته باشد و به واقع اهرمهاي نرم خود را از دست داده است در چنين شرايطي پاشينيان، نخستوزير ارمنستان براي تحولات احتمالي در قفقاز و ورود بازيگراني غربي و همچنين تعيين تكليف مسير ترانزيتي موسوم به زنگزور لحظهشماري ميكند. در اين شرايط نيز ايران ابزاري به جز ورود به دور جديدي از همكاريهاي مشترك ندارد و در قبال آن احتمالا تضمين و تعهداتي را دريافت كند. چرا كه به اعتقاد من اين تحولات به زودي اتفاق خواهد افتاد. چرا كه بازيگران متعددي پيگير اين مسير ترانزيتي هستند از جمله ارمنستان، روسيه، تركيه و آذربايجان. حال اينكه ايران در اين شرايط چه ابزارهايي دارد واقعيت اين است كه به جز ابزارهاي نظامي اهرمهاي نرمي در برابر تهران نيست. هر چند بعيد به نظر ميرسد ايران به اهرم سخت متوسل شود، چرا كه چالشهاي دروني حاكم اجازه استفاده از ابزار نظامي را نميدهد كه بخواهيم وارد تقابل نظامي با ديگر بازيگران مدعي شويم.
فراموش نكنيم ورود ترامپ به معادلات قفقاز و تمايل او به ايفاي نقش فعال در اين حوزه ميتواند به تغيير معادلات كمك كند. ايران بايد به دقت تحولات را زير نظر داشته باشد و در صورت لزوم، از اين وضعيت به نفع خود بهرهبرداري كند. ترامپ اخيرا نيز طي ديداري با ارمنيها مدعي شده است كه قطعا به تحولات قفقاز ورود ميكند. از طرفي ديگر الهام علياف رييسجمهور آذربايجان اين را به خوبي ميداند كه ترامپ معاملهگر است. او يكي از اولين روساي جمهوري بود كه پس از پيروزي ترامپ بلافاصله با او تماس برقرار كرد و به او تبريك گفت. بنابراين ورود ترامپ به تحولات قفقاز را بسيار مهم ميدانم. چرا كه احتمالا شاهد مناسبات جديدي ميان ترامپ و پوتين خواهيم بود كه اين متغير قطعا عامل تاثيرگذاري بر معادلات آينده حوزه قفقاز است.
گفته ميشود روسها ممكن است با هدف بازپسگيري برخي از پايگاههاي استراتژيك خود در سوريه با تركيه همصدا شوند. در چنين شرايطي تعاملات ميان آنكارا، تهران و مسكو در قفقاز را چگونه پيشبيني ميكنيد؟ آيا تركيه ميتواند با تكيه بر اهرم شام و نفوذ بر آذربايجان، معادلات را در راستاي منافع خود بازتعريف كند؟
تحولات اخير به واقع يك معادله چندوجهي است كه به خوبي نشاندهنده پيچيدگي روابط بينالملل و تأثير متغيرهاي مختلف بر يكديگر است. به نظر ميرسد جهان به اين نتيجه رسيده كه متغيرهاي مختلف در حوزههاي متفاوت، حتي اگر به ظاهر ارتباطي نداشته باشند، در واقع به هم پيوستهاند و بر يكديگر تأثير ميگذارند. به عنوان مثال، حوزه ليبي و همكاريهاي تركيه و روسيه ميتواند به عنوان يكي از نخستين حوزههايي باشد كه تحت تأثير تحولات قفقاز جنوبي قرار ميگيرد. همچنين، تحولات سوريه نيز ميتواند بر ساير حوزههاي امنيتي در قفقاز تأثير بگذارد. اين عرصه به نوعي مسابقه مچاندازي ميان بازيگران مختلف تبديل شده است كه هر كسي قدرت بيشتري داشته باشد، ميتواند در اين بازي پيچيده برنده باشد. به عنوان مثال سفر اخير آقاي جيحون بايراماف، دستيار ارشد الهام علياف، رييسجمهور جمهوري آذربايجان به اسراييل و ديدارهاي او با مقامات اسراييلي، طي روزهاي اخير را شاهد بوديم كه نشاندهنده يك تغيير مهم در رويكرد آذربايجان است. از نگاه تحليلگران حوزه قفقاز اين سفر و گفتوگوها ميتواند نشاندهنده نقش ميانجيگرانه باكو ميان تركيه و اسراييل تلقي شود، به ويژه با توجه به روابط نزديك تركيه با آذربايجان و همچنين نياز اسراييل به تقويت همكاريهاي امنيتي و اقتصادي در منطقه. اين تحولات نشان ميدهد كه آذربايجان به طور فعال در تلاش است تا نقش خود را در مسائل خاورميانه و روابط ميان تركيه و اسراييل تقويت كند. ورود آذربايجان به اين حوزهها به وضوح نشاندهنده تغييرات استراتژيك در سياست خارجي اين كشور است و ميتواند به تقويت موقعيت آذربايجان در معادلات منطقهاي كمك كند. اين درحالي است كه اين بازيگر تاكنون به اين وضوح در مسائل خاورميانه مداخله نكرده بود.