• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5944 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ دي

مربي ايراني بوكس نروژ در گفت‌وگو با «اعتماد»:

قهرمانان در ايران شرايط بهتري نسبت به نروژي‌ها دارند

شهریه برخی باشگاه‌ها در تهران از نروژ گران‌تر است!

اميد علي‌بابايي

مهدي محسني بوكسور سابق تيم ملي ايران چندين سال است كه در كشور نروژ ساكن است و جزو مربيان بوكس اين كشور به حساب مي‌آيد. در سابقه محسني مدال‌هاي كشوري و بين‌المللي زيادي ديده مي‌شود. او كه اخيرا سفري به ايران داشته است گفت‌وگويي با روزنامه اعتماد انجام داده كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

لطفا يك بيوگرافي از خودتان بفرماييد.

مهدي محسني هستم، متولد سال ۱۳۵۷در محله اميرآباد تهران. آموزش بوكس را از سن پانزده سالگي زيرنظر استاد رضا عليخاني از مربيان سازنده و مطرح بوكس كه هنوز هم در اين عرصه با جديت و به خوبي فعاليت مي‌كنند آغاز كردم. براي مدتي ايشان كار مربيگري را كنار گذاشتند و به بنده پيشنهاد دادند كه از تمرينات آقاي حافظ غيرتمند استفاده كنم. در ادامه راه از تمرينات و آموزش‌هاي استاد كيهاني و استاد انصاري استفاده كردم.

در دوران مربيگري خودتان در كجاها فعاليت داشتيد و داريد؟

مربيگري را همزمان كه خودم هم ورزشكار بودم در بوكس نروژ از سال ۲۰۰۳ در سطح باشگاهي آغاز كردم. در سال 2009 سرمربي قديمي‌ترين باشگاه بوكس نروژ با قدمتي بيش از يك قرن به نام باشگاه اورونولف شدم كه هنوز هم در اين باشگاه مشغولم. سال 2012 مربي تيم ملي بزرگسالان نروژ شدم تا به امروز. ۲۰۱۵-۲۰۱۷ سرمربي تيم ملي جوانان نروژ. در سال 2017 به صورت مقطعي سرمربي تيم ملي بزرگسالان نروژ. ۲۰۲۱ تا الان سرمربي تيم ملي سومالي كه تمريناتشان در كشورهايي مثل نروژ يا سوئد برگزار مي‌شود.

در چه سالي و چرا از ايران مهاجرت كرديد؟

من در سال 2003 از ايران مهاجرت كردم. چون دوست داشتم خودم را در عرصه‌هاي مختلف مثل بوكس حرفه‌اي و سطح بين‌المللي محك بزنم و به مهاجرت هم علاقه داشتم.

چرا كشور نروژ را انتخاب كرديد؟

من مي‌خواستم‌ به كشور انگلستان مهاجرت كنم و به نروژ رفتم تا از آنجا به انگلستان بروم اما در نروژ با دوستاني آشنا شدم كه باعث شدند در نروژ بمانم و فدراسيون بوكس نروژ هم خيلي كمك و استقبال كرد به‌طوري كه در عرض دو ماه اقامت گرفتم و بلافاصله وارد اردوي تيم‌ ملي نروژ شدم. زنده‌ياد علي پورشريف كه از قهرمانان قديم ايران بودند خيلي من را در نروژ كمك كردند و از طرف ديگر اعطاي اقامت سريع و همكاري فدراسيون بوكس نروژ باعث انگيزه شد كه پيراهن تيم‌ ملي اين كشور را بپوشم و تلاش كنم . اما بايد بگويم سختي‌هاي زيادي هم كشيدم و هنوز هم بعد از بيست سال من يك مهاجر خاورميانه‌اي هستم.

پروسه ورود رسمي شما به بوكس نروژ و شركت در مسابقات كشور نروژ و حضور در تيم ملي نروژ چقدر طول كشيد؟

سريعا در ماه سوم حضور در نروژ وارد اردوي تيم ملي نروژ شدم. چون در مسابقات انتخابي بوكس اين كشور شركت كرده و قهرمان شده بودم سريع وارد اردو شدم و اصلا به من نگفتند حالا بيا در اردو ببينيم چه مي‌شود چون مي‌دانند برچه اساسي ورزشكار را انتخاب كنند چون سيستم و نظم مشخصي انجا وجود دارد اما چون اقامت داشتم ولي تابعيت نداشتم‌ نمي‌توانستم زير پرچم آنها در مسابقات رسمي اروپايي، جهاني و المپيك شركت كنم. با اين حال كه دولت نروژ با من همراهي كرد چون تنها نماينده‌اي بودم كه مي‌خواستند در رشته بوكس به المپيك بفرستند يك سال هم زودتر به من پاسپورت دادند اما موعد شركت در انتخابي المپيك ۲۰۰۸ به پايان رسيده بود.

شما حدود ۹ سال در ايران و حدود ۹ سال در كشور نروژ بوكس کار كرديد، تفاوت اصلي بوكس ما و آنها چه بود؟

چيزي كه در بوكس ايران ياد گرفتم با بوكس نروژ تفاوت چنداني نداشت اما تفاوت اصلي ميدان ديدن در مسابقات بين‌المللي است كه مهم‌ترين تفاوت هم است. آنجا تيم‌هاي باشگاهي هم در مسابقات بين‌المللي شركت مي‌كنند اما اينجا ملي‌پوش‌ها هم در مسابقات بين‌المللي خيلي كمي شركت مي‌كنند. مثلا من در ايران بازي بين‌المللي نداشتم و اولين مسابقه بين‌المللي خودم را در نروژ انجام دادم و به علت بي‌تجربگي باختم آن هم چون بيني حريف شكسته بود و من دو راند اول جلو بودم و راند سوم بازي را شل گرفتم تا حريف بيشتر آسيب نبيند به همين دليل باختم! در حالي كه رينگ مسابقه جاي مسابقه هست و جاي هر جور پهلواني‌اي نيست اما در حد رعايت قوانين و اصول اخلاقي بايد درست بازي كرد و تخلف نكرد. همين كافي است چون مسابقه داور و پزشك دارد و آنها مراقب سلامت ورزشكاران هستند. اما اصلي‌ترين معضل بوكس ما بحث مديريت و نظارت بوده و هست و دوره‌هاي روساي مختلف هم تفاوت چنداني نداشته. در بوكس ايران سيستم درست و انضباط وجود ندارد. رابطه بازي و سفارش‌ها زياد است در حالي كه در نروژ ضوابط و قوانين به‌طور كامل رعايت مي‌شود. تاكنون در نروژ حق‌خوري در ورزش و مسابقات نديدم اما اينجا حق‌خوري را در همه مسابقات مي‌بينيد چه در زمان قديم كه خودم به چشم ديدم و چه حالا كه چيزهايي به گوشم مي‌رسد.

اينكه مي‌گويند در سطح جهاني حق ايران را در مسابقات پايمال مي‌كنند قبول داريد؟

يكي از بدي‌هاي ما اين است كه مي‌گوييم حق‌ كشور ما را در مسابقات بين‌المللي پايمال مي‌كنند در حالي كه اينطور نيست و دليلي هم ندارد كه بخواهند حق ايران را پايمال كنند، معمولا ما خودمان قوانين را نمي‌دانيم يا خطاهاي الكي انجام مي‌دهيم و داور كه به ورزشكار ما اخطار مي‌دهد مي‌گوييم حق‌خوري مي‌كنند در حالي كه اصلا اينطوري نيست. اين تفكر شايد به دو دليل باشد: اول اينكه در بوكس ايران حق‌خوري زياد هست و فكر مي‌كنند در همه‌جاي دنيا اينطوري هست اما دليل دوم و اصلي بهانه آوردن است در واقع حق‌خوري بهانه‌اي هست كه ميز و صندلي رياست و جايگاه افراد حفظ شود.

مشكلات ادامه‌دار از سي سال پيش در بوكس ايران بوده و هنوز هم هست، اصلي‌ترين آنها چه هستند؟

بحث پايه‌سازي كه الان بهتر شده كه از خردسالان و نونهالان دارند شروع مي‌كنند به استعداديابي ولي در كل در اين چند دوره فدراسيون‌ها فرقي باهم نداشتند. بحث نظم و برگزاري اردو و... مهم‌ترين علت نتيجه نگرفتن عدم شركت در مسابقات بين‌المللي هست.

چندتا اردو يا مسابقه در سال نياز است؟

به‌جاي اينكه يك اردوي يك ماهه طولاني بگذاريم، در سال چندتا اردوي كوتاه‌مدت بگذاريم و باقي برنامه‌ها را، بچه‌ها پيش مربيان خودشان در طول تمرينات روزانه در كنار مربيان و باشگاه‌هاي خودشان انجام دهند و بعد از اردوها يك مسابقه هم برگزار شود. در رده‌هاي پايه بچه‌ها مدرسه دارند، نياز است بيشتر در كنار خانواده خود باشند و در دسترس نيستند اما مي‌شود در تعطيلات اردوهاي كوتاه‌مدت براي آنها برگزار شود. اين روش دارد در كشورهاي مختلف دنيا مثل انگلستان كه از قدرت‌هاي بوكس دنيا هست انجام مي‌شود. در تمام دنيا تعداد مسابقات اهميت دارد و ابتدا از شما مي‌پرسند كه در چند مسابقه شركت كرده‌ايد و سوال بعدي اين است كه چند تا از مسابقات را بردي در حالي كه اينجا فقط تعداد قهرماني‌ها را مي‌گويند چون تعداد مسابقاتي كه ورزشكار شركت مي‌كند خيلي كم است. در حالي كه يك بوكسور معمولي در اروپا در ۷۰ مسابقه شركت كرده اما بوكسورهاي ملي ما هم اين تعداد مسابقه در كل طول دوران ورزشي خود انجام نمي‌دهند.

اين موضوع نشان‌دهنده اهميت و تاثيرگذاري مربيان در همه سطوح و همه شهرها هست.

دقيقا، اين مورد مستلزم اين است كه مربيان در شهرستان‌ها بايد آپديت بشوند، ولي مسابقات به اندازه كافي برگزار نمي‌شود تا مربيان محك بخورند چون آنها هم بايد ميدان ببينند. الان ما به اندازه كافي مربي داريم و مربيان ما پتانسيل خوبي هم دارند ولي بايد ميدان ببينند. الان مربيان دارند از فضاي مجازي ياد مي‌گيرند، ولي بايد مربيان موفق و مطرح جهاني به ايران بيايند تا به صورت حضوري ريزه‌كاري‌ها را هم ياد بدهند، مسوولان بايد از مربيان خارجي دعوت كنند تا اينجا كلاس بگذارند يا مربيان ايراني براي كسب دانش به كلاس در كشورهاي ديگه بروند، همه اينها نياز به مديريت خوب دارد.

براي پايه‌سازي و استعداديابي در بوكس چه كاري مي‌شود كرد؟

بايد كلاس‌ها در رده‌هاي سني مختلف جدا شود يعني كلاس نوجوانان و با جوانان جدا برگزار شود. سطوح افراد در كلاس‌ها بايد جدا باشد يعني يك فردي كه يك ماه است تمرين مي‌كند كلاسش با كسي كه دو سال است تمرين مي‌كند، متفاوت باشد. مسابقات هم بايد به همين صورت در سطوح مختلف انجام شود تا افراد دلزده نشوند چون فردي كه براي اولين‌بار مسابقه مي‌دهد اگر با حريفي كه خيلي قوي‌تر از خودش هست رو در رو شود ممكن است شكست سختي بخورد و به حدي مأيوس شود كه ورزش را كنار بگذارد. نبايد كسي كه دو تا مسابقه داده با كسي كه سابقه بين‌المللي دارد مسابقه بدهد، در هيچ جاي دنيا اين‌جوري نيست. اين موضوع كمك مي‌كند كه سطح‌بندي افراد بهتر انجام شود و نقاط ضعف و قوت بهتر شناسايي و برطرف بشود و نخبه‌ها سريع‌تر شناسايي بشوند.

تفاوت امكانات ورزشي ايران با كشوري مثل نروژ كه از مرفه‌ترين كشورهاي دنيا هست، چقدر است؟

سطح امكانات و تجهيزات در ايران واقعا پيشرفت كرده است. مثلا يك‌سري از باشگاه‌هاي بدنسازي تهران از اروپا گران‌تر است و لاكچري بازي الكي است كه حتي در اروپا همچنين باشگاه‌هايي وجود ندارد. شما در نروژ مي‌توانيد با ماهي ۵۰-۶۰ دلار پول از بهترين باشگاه‌هاي بدنسازي اسلو استفاده كنيد اما خيلي از باشگاه‌هاي بدنسازي تهران خيلي گران‌تر از اين هستند. مشكل اين است كه امكانات در ايران درست پخش نشده اما در آنجا امكانات درست پخش شده است مهم‌تر از همه اين است امكانات كه مي‌آيد بايد دانش استفاده از آن هم بياید. اينجا لوازم هست ولي دانش نيست! امكانات خوب از لحاظ جنبه رواني هم تاثيرگذار است چون يك باشگاه مرتب و تميز به شما انگيزه مي‌دهد تا بهتر و بيشتر تمرين كنيد. ولي باز هم مي‌گويم كه مديريت از همه‌ چيز مهم‌تر است، اگر برنامه‌ريزي درستي باشد با همين امكانات هم مي‌شود كار كرد مثل كشورهاي هند يا كوبا در بوكس كه امكانات‌شان شايد از ما ضعيف‌تر باشد اما نتايج بهتري مي‌گيرند يا نمونه‌اش تكواندو و كشتي در كشور خودمان كه با برنامه‌ريزي و مديريت درست و پيگيرانه به موفقيت رسيده‌اند. در فرهنگ ما همه زيرآب هم را هم مي‌زنند، مربي زيرآب مربي را مي‌زند، مدير زيرآب مدير را مي‌زند و... چون همه فكر مي‌كنند خيلي بلد هستند و جايگاه‌شان خيلي خاص است. مثلا در نروژ رييس فدراسيون بوكس نروژ داشت بعد از تمرين دستكش بچه‌ها را تميز مي‌كرد. اما اينجا رييس ابهت دارد و حاضر نيست با ساير مديران همكاري كند يا براي موفقيت ورزشش با سماجت تلاش كند. نمونه مدير ورزشي خوب در ايران آقاي عليرضا دبير است كه امكانات خوبي با روابطي كه دارد براي كشتي فراهم كرده. البته بايد گفت لزومي ندارد مدال‌آور المپيك يا قهرمان جهان باشي تا بشوي بهترين مدير آن ورزش و در هيچ جاي دنيا هم اين‌جوري نيست كه حتما قهرمان ورزشي مدير فدراسيون آن ورزش شود.

بحث معيشت و حمايت از ورزشكاران اينجا بهتر است يا در نروژ و به ‌طور كلي اروپا؟

در ايران به قهرمانان نگاه بيشتري مي‌كنند و به آنها امكانات بهتري مي‌دهند اما در نروژ اين‌جوري نيست و نگاه خاصي به قهرمانان ندارند چون كل كشور در رفاه زندگي مي‌كنند اما در ايران يك قهرمان به راحتي مي‌تواند با اسمش مانور بدهد. در نروژ بسياري از ورزشكاران كارگر و راننده تاكسي و... هستند، وقتي من خودم در تيم ملي نروژ بوكسور بودم بعضي روزها در مدرسه معلم بودم و بعد از آن هم فقط آموزش بوكس شغل و درآمد من تا به امروز بوده و اصلا در آنجا قهرمانان استخدام سازمان‌ها و دولت نمي‌شوند. اين توقعي كه ورزشكاران ايراني دارند كه چون مدال داريم بايد استخدام بشويم يا كار راحتي داشته باشيم در هيچ جاي اروپا وجود ندارد. در اسكانديناوي دولت‌ها حتي به ورزشكاران امكانات ورزشي براي كسب درآمد نمي‌دهند اما اگر اين كار هم انجام شود بخش خصوصي يا پولداران يا علاقه‌مندان از قهرمانان حمايت مي‌كنند. اما ناگفته نماند در اروپا ورزشكاران با كارهاي معمولي هم مي‌توانند زندگي نرمالي داشته باشند اما در ايران به خاطر شرايط اقتصادي اين‌جوري نيست و شرايط اقتصادي براي همه سخت است. در كل مي‌توانم بگويم كه ورزشكارهاي ما متوقع هستند.

امكانات ورزشكارهاي ما در مسابقات نسبت به كشورهاي ديگر چطور است؟

ورزشكارهاي ايراني اگر از لحاظ هتل و تغذيه و... در مسابقات شرايطي بهتري از ساير كشورها نداشته باشند قطعا بدتر هم نيستند. مثلا كشور نروژ بودجه محدودي در هر سال در اختيار تيم ملي قرار مي‌دهد كه اين تيم تمام هزينه‌هاي خود را بايد با همان بودجه تامين كند. مثلا يك بار همراه با لباس ورزشكاران تيم ملي نروژ فاكتور آن لباس را هم فرستاده بودند تا هزينه آن را پرداخت كنيم. در نروژ به اندازه اينجا براي ورزشكاران در مسابقات خرج نمي‌كنند. مثلا در يك مسابقه تيم ملي بوكس نروژ در كشور بلغارستان در هتلي قديم ساكن بوديم و غذايي كه مي‌خورديم كيفيتش مثل غذاي سربازي پايين بود. اما هيچ كس اعتراضي نداشت.

وضعيت قهرمانان ما در كشور ايران در مقايسه با قهرمانان نروژ در اين كشور چگونه است؟

ورزشكاران قهرمان ما در مقياس كشور خودمان، در مقايسه با قهرمانان كشورهاي اسكانديناوي خيلي از سطح جامعه‌شان بالاتر زندگي مي‌كنند و مرفه زندگي مي‌كنند. در همه جاي دنيا ورزشكاران كار مي‌كنند و شايد براي بازي‌هاي ملي در حد روزي ۱۰۰ دلار پول تو جيبي مي‌گيرند اما اينجا قهرمانان خيلي وضعيت بهتري دارند و پاداش‌هاي خيلي خوبي مي‌گيرند كه در كشورهاي اسكانديناوي به‌هيج وجه اينجوري نيست. مربيان بوكس در ايران نسبت به گذشته واقعا پول خوبي درمی‌آورند و قهرمانان ورزشي ايران حتي در سطح جهاني ثروتمند حساب مي‌شوند در حالي كه ممكن است نتيجه مناسبي هم نگرفته باشند و آورده خاصي هم نداشته باشند.

اختلافي كه بين ورزش‌ها در ايران هست در نروژ هم هست؟

اختلافي كه اينجا بين فوتباليست‌ها و ساير ورزشكاران هست در آنجا نيست. سيستم عادلانه در كشورهاي اسكانديناوي مرسوم هست و اگر ورزشي هم وضع بهتري داشته باشد به‌ خاطر تفاوت حمايت‌هاي دولت نيست. مثلا ورزش اسكي در نروژ قوي‌ترين ورزش كشور هست كه از طرف اسپانسرها و بخش خصوصي حمايت بيشتري مي‌شود و دولت تفاوتي بين اين ورزش و ساير ورزش‌ها قائل نمي‌شود.

دوست داريد در ايران كار كنيد؟

من قلبا و عاطفي دوست دارم در ايران كار كنم اما چون خانواده و شغلم در نروژ است نمي‌توانم كار طولاني مدت در ايران داشته باشم. من حتي در نروژ از موفقيت ورزشكاران ايراني احساس غرور مي‌كنم و ورزش ايران را دنبال مي‌كنم. مثلا سالي كه آقاي روزبهاني در المپيك بوكس مي‌كرد، گزارشگر تلويزيون نروژ مي‌گفت مربي تيم ملي بوكس ما هم ايراني هست و اين براي من باعث غرور بود پس دوست دارم كه كمكي كنم تا ورزش ايران و به خصوص بوكس پيشرفت كند. دوست دارم سالي چند هفته بيايم ايران براي استعداديابي ولي بيشتر از اين نمي‌توانم چون اولويتم خانواده‌ام هست و در ايران هم شرايط براي فعاليت در بوكس مناسب نيست و حواشي بيهوده خيلي زياد است. مثلا من دو سال پيش كه به ايران سفر كرده بودم در سالن كيسه امجديه ديدم كه جعبه برق خراب بود و خطر برق گرفتگي وجود داشت چون قبلا هم حادثه‌اي پيش آمده بود و اين مورد را به مسوولان گفتم و آنها گفتند در اسرع وقت درست مي‌كنيم، چند روز پيش كه دوباره به ايران آمدم كه بعد از دو سال دوباره به امجديه رفتم هنوز هم جعبه برق همان‌طور خراب بود!

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون