خشكسالي چه بر سر ايران ميآورد؟
مهدي زارع
آب و هواي ايران به جز نواحي ساحلي شمالي و بخشهايي از غرب ايران عمدتا خشك و نيمه خشك است. اقليم قارهاي با تابستان گرم و خشك و زمستان بسيار سرد به ويژه در مناطق داخلي نماداقليمي ايران است. به غير از نواحي ساحلي، دما در ايران با تغييرات نسبتا بزرگ سالانه، حدود 22 تا 26 درجه سانتيگراد ثبت ميشود و دوره باراني در بيشتر نقاط كشور از آبان تا ارديبهشت است و پس از آن دوره خشك بين ارديبهشت تا مهر با بارش نادر است.
ميانگين بارندگي سالانه كشور حدود 240 ميليمتر و بيشينه آن در دشتهاي ساحلي درياي كاسپين، دامنههاي البرز و زاگرس به ترتيب با بيش از 1800 و 480 ميليمتر است . اين ميانگين بارش البته در سالهاي اخير و پس از سال آبي ۱۳۹۸-۱۳۹۹ معمولا كمتر از ۲۰۰ ميليمتر در ايران بوده است. ايران داراي تنوع اقليمي با سه نوع اقليم است:
1) اقليم خشك و نيمه خشك: بخش وسيعي از اراضي داخلي و مرز جنوبي ايران داراي اين اقليم است.
2) اقليم كوهستاني كه به دو دسته اقليم سرد و معتدل كوهستاني تقسيم ميشود .
3) اقليم كاسپين: ناحيه باريك و كوچك بين درياي كاسپين و رشته كوههاي البرز با بارندگي سالانه 600 تا2000 ميليمتر.
ايران در سده اخير چندين خشكسالي بزرگ را تجربه كرده است، از جمله:
خشكسالي ۱۳۱۹-۱۳۲۱: اين دوره يكي از اولين خشكساليهاي بزرگ در تاريخ معاصر ايران بود كه منجر به خسارات شديد كشاورزي و كمبود مواد غذايي شد. اين تأثير به ويژه در مناطق روستايي كه كشاورزي اصليترين امرار معاش بود، احساس شد.
خشكسالي ۱۳۴۳-۱۳۴۴: خشكسالي قابل توجهي اين زمان رخ داد كه بخشهاي وسيعي از كشور به ويژه در شرق ايران و ناحيه خراسان را تحت اثر قرار داد.
خشكسالي ۱۳۴۹-۱۳۵۰: اين خشكسالي با دورههاي خشك طولاني بهشدت بر جمعيت شهري و روستايي اثر گذاشت. كمبود آب منجر به افزايش مهاجرت از مناطق روستايي به شهرها شد زيرا مردم به دنبال شرايط زندگي بهتر بودند.
خشكسالي ۱۳۷۷-۱۳۷۸: پايان دهه هفتاد شمسي شاهد خشكسالي بحراني بود كه تقريبا تمام استانهاي ايران را تحت تأثير قرار داد و يكي از بدترين خشكساليهاي اخير را رقم زد و بيش از نيمي از جمعيت و ۲۶ استان ايران در معرض اين رخداد قرار گرفتند.
خشكسالي ۱۳۷۹-۱۳۸۱: اين خشكسالي هيدرولوژيكي اثر بسزايي بر محصولات و قيمت محصولات ايران داشت و بيشتر از كشاورزان براي مصرفكنندگان ضرر داشت.
خشكسالي ۱۳۸۶-۱۳۸۸: اين خشكسالي با كاهش 20درصدي بارندگي در سال 1387 ويرانگرتر از خشكسالي قبلي بود. شدت بيشتر خشكسالي در مناطق شمال غرب و جنوب غرب كشور بود.
خشكسالي ۱۳۹۹-۱۴۰۳: خشكسالي كه از سال ۱۳۹۹ آغاز شد با بارش كم و دماي بالا در سراسر ايران بين تير ۱۳۹۹ تا خرداد ۱۴۰۲ شدت رويدادهاي خشكسالي افزايش يافته است.
از زمستان ۱۴۰۲ ايران همچنان با شرايط خشكسالي مداوم و كمبود آب براي بسياري از مناطق كشور درگير بوده است. تقريبا 83 درصد از آب ايران در كشاورزي مصرف ميشود ، در حالي كه حدود ۲۷ درصد از توليد ناخالص داخلي كشور و تقريبا همين ميزان درصد از اشتغال ايران در كشاورزي تامين ميشود. بعضي برآوردها سهم كشاورزي را در دهه اخير كمتر از ۲۰ درصد برآورد ميكند.
علاوه بر كمبود بارش، عواملي كه در مشكلات آب ايران نقش داشتهاند عبارتند از سوءمديريت آب، اضافهبرداشت از آبهاي زيرزميني، تصفيه آب ضعيف، زيرساختهاي نامناسب، ساختار اداري ناكارآمد، انتقال آب به مناطق خشكتر و در نهايت گرم شدن زمين.
برخي از پيامدهاي خشكسالي در ايران فرسايش خاك، بيابانزايي، توفانگردوغبار، كمبود مواد غذايي، كمبود انرژي و كاهش توليد برق، كاهش توليد ناخالص داخلي و از دست دادن مشاغل كشاورزي هستند.
ايران در تاريخ خود نيز خشكساليهاي مهمي را تجربه كرده است:
خشكسالي بزرگ به سال ۱۱۱ هجري قمري (۷۲۹م) در خراسان با قحطي سختي روي داد و طبري نوشت «در اين سال مردم خراسان به قحطي و گرسنگي سخت افتادند و جنيد به ولايتها نوشت كه آذوقه به آنجا حمل كنيد.»
خشكسالي سال ۲۲۰ قمري (۸۳۵ م) در ناحيه سيستان شديد بود.
«ابناثير» در «كتاب الكامل» نوشته به سال ۲۸۰ هجري قمري (۸۹۳م) در ري و طبرستان چنان آبها بخشكيد كه سبب بروز وبا شد.
* «تاريخ الفي» مينويسد كه در سال ۴۳۳ هجري قمري (۱۰۴۲م) در بيشتر ربع مسكون باران نيامد و قحطي عظيم پيدا و متعاقب آن وبا عالمگير شد. در كمتر از يك ماه در اصفهان ۴۰ هزار كس بمردند.
در قحطي ۱۲۸۸هجري قمري (۱۸۷۱م) در ري - تهران جنبندهاي زنده نمانده بوده تا خورده شود آنچنان كه مردم به علفخواري و سپس به خاكخوري روي ميآورند. از اين سال با عنوان «سال وبا»، «قحطي بزرگ» و «مرگ سياه» ياد كردهاند. ۱۴ سال بعد (۱۸۸۵ م) دوباره چنان قحطسالي ميشود كه دربار ناچار ميشود از عراق گندم وارد كند. دو خشكسالي پي در پي موجب بروز اين قحطي بوده است.
در آخرين خشكسالي كه از سال ۱۳۹۹ آغاز شده است كل حوضه فرات و دجله و بخشهاي وسيعي از ايران خشكسالي شديد و استثنايي كشاورزي را تجربه كرده كه آن را به دومين خشكسالي بد ثبت شده در هر دو منطقه تبديل كرده است .
آب در درگيريها به سلاح تبديل ميشود و سامانههاي آبي بهطور فزايندهاي مورد هدفگيري در نزاعها و جنگها است.
از ابتداي دهه هشتاد شمسي تا سال ۱۴۰۳ برآورد شده كه حدود ۴۰۰ ميليارد متر مكعب آب زيرزميني – سالانه حدود ۱۸ ميليارد متر مكعب - در ايران از بين رفته است.
مساله اصلي ناشي از خشكسالي كاهش منابع آب موجود است. منابع آب تجديدپذير ايران در طول سالها بهطور قابل توجهي كاهش يافته است - از حدود 130 ميليارد متر مكعب به حدود 80-85 ميليارد متر مكعب رسيده و پيشبيني ميشود كه اين كاهش بدتر شود و برآوردها حاكي از آن است كه تا سال ۱۴۲۰، اين منابع ميتواند به نصف كاهش يابد. با جريان كمتر آب به مخازن، ظرفيت توليد نيروي برقآبي نيز متناسبا كاهش مييابد.
وقتي شرايط خشكسالي حاكم ميشود، سطح مخزن كاهش مييابد و منجر به كاهش توليد برق از اين تاسيسات ميشود. به عنوان مثال، اگر مخزن سد به دليل بارندگي ناكافي يا ذوب برف به آستانه عملياتي مورد نياز خود نرسد، نميتواند با ظرفيت كامل برق توليد كند يا حتي ممكن است نياز به خاموش شدن موقت داشته باشد. از آنجايي كه جمعيت ايران از حدود 38 ميليون نفر در سال ۱۳۵۹ به بيش از ۸۹ ميليون نفر در سال ۱۴۰۳ رسيده، تقاضا براي انرژي بهطور چشمگيري افزايش يافته است.
در پاسخ به كاهش توليد برقآبي، ايران ممكن است به منابع انرژي جايگزين مانند سوختهاي فسيلي (گاز طبيعي و نفت) براي توليد برق روي آورد. با اين حال، اين تغيير ميتواند منجر به افزايش انتشار گازهاي گلخانهاي و تخريب بيشتر محيط زيست شود و در عين حال منابع ملي را تحت فشار قرار دهد.
تركيب كاهش توليد برقآبي و افزايش تقاضاي انرژي ميتواند به كمبود انرژي و خاموشي گسترده در سراسر كشور منجر شود. اين كمبودها ميتواند پيامدهاي اجتماعي- اقتصادي وخيم داشته باشد همچنين بر صنايع وابسته به منبع تغذيه مداوم انرژي اثر ميگذارد و منجر به نارضايتي عمومي در بين شهرونداني ميشود كه در حال حاضر با چالشهاي مرتبط با كمبود آب مواجه هستند.