نگاهي به چرخه انتخاب سرمربي در ليگ برتر ايران
لطفا خارجي باشيد!
اميد علي بابايي
سالهاي بسياري است كه تيمهاي بزرگ و پرطرفدار ليگ برتر فوتبال ايران، تمايل به همكاري با مربيان خارجي دارند. در شرايط و زمانهايي كه فرصت مناسبي براي انتخاب مربي فراهم است، در بين گزينههاي مورد نظر باشگاهها در كنار اسامي متعدد مربيان خارجي شايد نام يكي، دو گزينه داخلي براي هدايت تيمها مطرح شود، اما در مواقعي كه بنا به دلايلي مربي قبلي تيم استعفا داده يا اخراج شده باشد، گزينههاي خارجي به اولويت اول و آخر باشگاهها تبديل ميشوند. اين عدم تمايل باشگاهها به همكاري با مربيان داخلي يا از نگاهي ديگر تمايل به همكاري با مربيان خارجي را ميتوان از چند منظر بررسي كرد.
1- هواداران:
هواداران و عكسالعمل آنها نسبت به اتفاقات و نتايج، يكي از اهرمهاي فشار بر مديران و تصميمگيران باشگاهها براي ايجاد تغييرات در كادر فني و ... است. هواداران تيمهاي بزرگ در تمام فصول از تيمشان انتظار قهرماني دارند مگر در شرايطي خاص كه تيمي نتايج بسيار بدي گرفته باشد تا حضور در بين تيمهاي بالاي جدول بتواند هواداران را قانع كند. با توجه به دسترسي لحظهاي هواداران به اخبار و اطلاعات كوچكترين تيمها در كشورهاي مختلف، انتظار آنها از مديران به خدمت گرفتن مربيان خارجي آنهم در سطح مربيان مطرح بينالمللي است، چون اعتقاد دارند نتيجه گرفتن در مسابقات بينالمللي بايد جزو برنامههاي باشگاه باشد و اين هدف نياز به يك مربي بادانش و رزومهدار در سطح بينالمللي دارد؛ از طرف ديگر وقتي تيمهاي رقيب به استخدام مربي خارجي دست ميزنند - حتي اگر آن مربي كارنامه خوبي نداشته باشد- هواداران ديگر تيمها نيز در يك چشم و همچشمي علني انتظار استخدام يك مربي خارجي دارند تا در كريخوانيهاي بين خودشان كم نياورند و دست بالا را داشته باشند.
2- بازيكنان:
نتيجه گرفتن تيمها وابسته به عملكرد بازيكنان در زمين است و اين وظيفه كادر فني تيمهاست تا با كنترل شرايط بازيكنان در تمرينات، رختكن، بازي و ... بهواسطه سازماندهي فني آنان بتوانند به اهداف تعيينشده برسند پس بايد رابطه مناسبي بين كادر فني و بازيكنان برقرار باشد تا كادر فني بتواند عملكرد مناسبي از تكتك بازيكنان بگيرد، تاكتيك مناسبي براي جميع بازيكنان اتخاذ كند و همچنين توانايي كنترل حواشي و ايجاد فضاي مناسب رواني را داشته باشند كه اين موضوعات نيازمند توانايي مديريت، دانش فني و البته كاريزماي مناسب كادر فني است.
يكي از مهمترين دلايلي كه مديران و تصميمگيران باشگاهها تمايلي به استفاده از مربيان داخلي ندارند ولي حاضرند يك مربي خارجي معمولي را به استخدام دربياورند، بازيكنان هستند. برخي بازيكنان تيمهاي بزرگ در ليگ ما، ممكن است سابقه حضور در ليگهاي كشورهاي مختلف و هدايت شدن توسط مربيان صاحبنام را داشته باشند. اين بازيكنان خود را بالاتر از اين ميدانند كه توسط يك مربي ايراني هدايت شوند يا حتي برخي مربيان خارجي را هم به حساب نميآورند. شايد در كل فوتبال ما، به تعداد انگشتان يك دست مربي ايراني وجود داشته باشد كه بازيكنان، خود را از آنان بالاتر ندانند و وقتي چنين تفكري بين بزرگان تيم وجود داشته باشد، اين تفكر به كل تيم سرايت كرده و رختكن را به محل مجادله بين بازيكنان و كادرفني تبديل ميكند. وقتي بازيكن يك تيم ادعا ميكند كه توانايي درست كردن شرايط تيم را ندارد يعني بازيكنان نقش تصميمگير را در باشگاه دارند و بايد مدير، مربي و ... هم در راستاي خط فكري آنها عمل كنند.
3- مديران:
مديران باشگاه در نقش تصميمگير بايد مهرهها را بهدرستي كنار هم قرار دهند و روابط بين اين مهرهها را بهگونهاي سازماندهي كنند تا اهداف مورد نظر محقق شود و در عين حال منافع شخصي آنها هم به خطر نيفتد تا صندلي آنها حفظ شود. گاهي اوقات برخي از اين مديران براي كنترل شرايط و راضي نگهداشتن هواداران هزينههاي اضافي بر دست باشگاه ميگذارند و از حقالناس هزينه ميكنند؛ باشگاههايي مثل استقلال و پرسپوليس كه به عنوان شركتهاي سهامي فعاليت ميكنند چند ده هزار سهامدار خرد دارند كه سرمايه آنها در گرو عملكرد مديران باشگاههاست و برخي ديگر از باشگاهها در قالب زيرمجموعهاي از صنايع كه آنها هم سهامداران خرد فراواني دارند، فعاليت ميكنند و در اين بين كارگراني وجود دارند كه كل حقوق چند نفر از آنها در يك سال برابر با مبلغ مازاد استخدام مربيان خارجي است، پس مديراني كه ادعاي صلاحيت و مردمداري ميكنند بايد حقوق اين افراد را هم مدنظر داشته باشند. از طرف ديگر اين مديران براي حفظ جايگاه خود نگاهي هم به صحبتهاي مسوولان و مديران بالادستي دارند كه ممكن است در تضاد با منافع باشگاه باشد.
4- ايجنتها:
ايجنتهايي كه بهصورت قانوني و دلالهايي كه بهصورت غيرقانوني فعاليت ميكنند نقشي غيرقابل انكار در انتخاب كادر فني تيمها دارند. در اين بين ايجنتها باتوجه به نظارتهاي داخلي و خارجي از تخلف حذر دارند، اما دلالها چون مرجعي ناظر بر عملكردشان وجود ندارد، در بسياري از موارد حقهاي بسياري را تضييع ميكنند. مربيان خارجي بهترين شاهماهي قلاب اين دلالها هستند، مربيان خارجي براي حضور در كشورهايي مثل ايران و كشورهاي عربي هزينههاي به مراتب بيشتري از دستمزدهاي قبليشان طلب ميكنند. در كشور ما باتوجه به محدوديتهاي بودجهاي امكان استخدام مربيان خارجي درجه يك وجود ندارد و چون مديران مجبور به استفاده از مربيان خارجي هستند، دلالها، مربيان معمولي را با قيمتهاي چند برابري به مديران معرفي ميكنند. نفوذ دلالها از جايي مشخص ميشود كه در يك فصل برخي سرمربيان خارجي تيمهاي ليگ برتر ايران كه مقابل يكديگر قرار ميگيرند، در گذشته در جام باشگاههاي آفريقا يا ليگ برخي كشورهاي قاره آفريقا سابقه تقابل با يكديگر دارند.
در پايان نيازي به توضيح اضافي نيست كه متاسفانه همه اين عوامل به اضافه باندبازيها، اعمال نفوذ پيشكسوتان و ... دست به دست هم داده تا سوخت قطار پيشرفت فوتبال ما تنها استعدادهايي باشند كه به لطف خدا كشف شدهاند وگرنه تكليف استعداديابي در فوتبال ما مشخص است.
با اطمينان و يقين و با مرور تاريخ فوتبال ما ميتوان گفت جز معدود مربي خارجي كه به وضوح سطحشان از مربيان ايراني بالاتر بوده، مربي خارجي سطحبالايي به فوتبال ايران نيامده است. در شرايط فعلي نيز سطح بسياري مربيان ايراني كه بسياري از بازيكنان و هواداران آنها را قبول ندارند از برخي مربيان داخلي مشهور و خارجيهاي بيكيفيت مقبول بازيكنان و هواداران، بالاتر است.