• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5954 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ دي

راهبردي براي امنيت و توسعه

حميد بهرامي

سياست خارجي ايران در دهه‌هاي اخير بر پايه استقلال و مقابله با سلطه خارجي متمركز بوده است. اين استراتژي، كه به ‌ويژه در تقابل با غرب و ايالات‌متحده تبلور يافته، ريشه در تجربيات تاريخي ايران از مداخلات خارجي دارد. اما تحولات اخير نشان مي‌دهد كه سياست خارجي ايران با نوعي «آشوب پارادايمي» روبه‌رو است؛ وضعيتي كه به اتخاذ سياست‌هاي منفعلانه در يك سال گذشته و در نتيجه تضعيف محور مقاومت منجر شده است. در اين ميان، تغييرات ساختاري نظم جهاني و فشارهاي فزاينده غرب، منطقا ايران را وادار به جست‌وجوي راهبردهاي جايگزين براي تضمين امنيت و منافع ملي كرده است. پيشبرد بازدارندگي هسته‌اي و اتحاد استراتژيك ايران با چين و روسيه، پاسخي عقلاني به اين ضرورت است. در چارچوب نظريه رئاليسم و با استفاده از مفاهيمي چون بازدارندگي اتمي، گذار سيستمي و اتحاد استراتژيك، مي‌توان اين رويكردها را تبيين كرد. سرمايه‌گذاري ايران در برنامه‌هاي هسته‌اي و موشكي، پاسخي مستقيم به تهديدات خارجي، به‌ويژه ازسوي امريكا و اسراييل، است.  اين اقدامات در چارچوب رئاليسم ابزاري براي ايجاد بازدارندگي محسوب مي‌شوند و امكان مقابله با تهديدات مستقيم و افزايش هزينه‌هاي تجاوز دشمنان را فراهم مي‌آورند.  علاوه بر اين، توسعه توان هسته‌اي ايران نه‌تنها ابزاري امنيتي و علمي است، بلكه جايگاه استراتژيك كشور را در نظام بين‌المللي تقويت مي‌كند.  تاريخ ايران نشان داده است كه اين كشور همواره در محيطي پرتنش و با تهديدات مستمر خارجي روبه‌رو بوده و ناگزير به اتخاذ رويكردهاي دفاعي پيشرفته شده است. در اين ميان، بازدارندگي اتمي نقشي حياتي در تقويت موقعيت ايران در برابر تهديدات غرب ايفا مي‌كند. تحولات ساختاري نظم جهاني، كه از آن به عنوان گذار سيستمي ياد مي‌شود، نظم تك‌قطبي تحت سلطه امريكا را به سمت نظامي چندقطبي سوق داده است.  در اين فرآيند، كاهش نفوذ اقتصادي و نظامي امريكا، در كنار افزايش قدرت اقتصادي چين و حضور نظامي روسيه در بحران‌هاي بين‌المللي، فرصت‌هاي جديدي براي ايران فراهم كرده است. اما اين گذار سيستمي براي امريكا و متحدانش تهديدي جدي تلقي مي‌شود. در نتيجه، ايالات‌متحده تلاش دارد نظم تك‌قطبي را احيا كند و اجازه ظهور هژمون‌هاي منطقه‌اي نظير ايران، چين و روسيه را ندهد. براساس دكترين «رئاليسم تهاجمي» كه جان مرشايمر آن را تشريح كرده است، واشنگتن تلاش مي‌كند از طريق ايجاد و فعال‌سازي گسل‌هاي امنيتي-ژئوپليتيكي در مناطق پيراموني ايران، چين و روسيه، مانع از تقويت اين كشورها شود. نمونه‌هاي اين سياست شامل جنگ اوكراين، انباشت گروه‌هاي تكفيري در قفقاز و آسياي ميانه، ايجاد داعش و ديگر گروه‌هاي افراطي و تلاش براي سرنگوني بشار اسد در سوريه است.  همچنين، غرب گسل‌هاي ژئوپليتيكي ديگري مانند تنگه مالاكا عليه چين را فعال كرده است. در اين دكترين، قدرتي كه در حال افول است، براي احياي موقعيت خود به نقاط تهديد با ابزارهاي مناسب حمله مي‌كند. در اين ميان، اتحاد ايران با چين و روسيه از منظر ژئوپليتيك اهميتي دوچندان پيدا مي‌كند. سفر عباس عراقچي، وزير امور خارجه ايران، به چين و برنامه‌ريزي سفر دكتر پزشكيان به روسيه براي امضاي قرارداد جامع استراتژيك، نشان‌دهنده گام‌هايي عملي در جهت تقويت اين اتحادها است. اين تحولات در چارچوب تغييرات نظم جهاني و با هدف مهار تهديدات غربي معنا پيدا مي‌كنند. در چنين فضايي، چين به عنوان يك قدرت اقتصادي برجسته و روسيه به عنوان يك بازيگر نظامي-سياسي تاثيرگذار، شركاي طبيعي ايران در اين نظم جديد هستند.  اين اتحادها مي‌توانند نه ‌تنها جايگاه ايران را در منطقه تقويت كنند، بلكه به مهار تهديدات خارجي نيز كمك كنند. براي مثال، در قفقاز جنوبي، نفوذ پان‌تركيسم و حضور ناتو تهديداتي جدي براي امنيت ملي ايران ايجاد كرده است. همكاري ايران و روسيه در اين منطقه مي‌تواند نقش مهمي در حفظ ثبات داشته باشد. همچنين، انباشت گروه‌هاي تكفيري در آسياي ميانه، حمايت از طالبان، داعش خراسان و به‌ طور كلي تبديل افغانستان و پاكستان به قطب تروريسم، امنيت ملي محور ايران-روسيه-چين را به خطر انداخته‌اند. در چنين شرايطي، همگرايي منافع محور فوق در مواجهه با اين تهديدات نقشي كليدي دارد. علاوه بر اين، خاورميانه نيز عرصه‌اي حياتي براي همكاري‌هاي ايران و چين است. افزايش نفوذ امريكا و اسراييل در كشورهاي حاشيه خليج‌فارس و پروژه‌هايي نظير كريدور IMEC تهديدات تازه‌اي براي ايران و چين ايجاد كرده است. در اين زمينه، همكاري‌هاي اقتصادي و امنيتي ميان ايران و چين، به‌ويژه در حوزه انرژي، مي‌تواند تاثيرات اقدامات محور غربي-اسراييلي را مهار كند و در عين حال منافع مشترك را تقويت نمايد.  اين همكاري‌ها همچنين مي‌تواند ايران را به شريك كليدي در پروژه‌هاي اقتصادي چين، نظير ابتكار كمربند و جاده، تبديل كند. براساس منطق گفته‌ شده، همكاري ايران و چين در قالب يك استراتژي بلندمدت منجر به حداكثرسازي امنيت و قدرت ايران خواهد شد، زيرا تعريف كردن منافع يك ابرقدرت اقتصادي-نظامي در كشور ميزبان (ايران)، منطقا به امنيت و توسعه آن كشور خواهد انجاميد. در عين حال، فرهنگ استراتژيك ايران كه بر هژموني منطقه‌اي تاكيد دارد، در تقابل با دكترين امريكا قرار گرفته است. برخلاف ايران، چين و روسيه در حال حاضر به دنبال سلطه جهاني نيستند و همين امر زمينه‌اي براي همكاري‌هاي عميق‌تر ميان اين كشورها فراهم كرده است. اما سياست خارجي ايران، به دليل آشفتگي و ضعف در درك روندهاي جهاني، از تحقق كامل اين اتحادها بازمانده است. اين ضعف و آشوب پارادايمي، ايران را در موقعيتي قرار داده است كه نه توان پيشبرد سازش با غرب را دارد و نه از ظرفيت كافي براي گسترش همكاري‌هاي استراتژيك با شرق بهره‌مند است. از اين رو، اصلاح سياست خارجي ايران و تقويت روابط با چين و روسيه نه‌تنها يك ضرورت استراتژيك، بلكه راهكاري براي مقابله با تهديدات فزاينده غربي و تحكيم جايگاه ايران در نظم در حال گذار جهاني است. درنهايت، بازدارندگي اتمي و اتحاد استراتژيك با چين و روسيه، نه تنها يك پاسخ عقلاني به تهديدات خارجي محسوب مي‌شود، بلكه راهبردي بلندمدت براي تضمين امنيت و منافع ملي ايران در نظم بين‌المللي جديد به شمار مي‌رود.  بازنگري در سياست‌هاي خارجي ايران و استفاده از فرصت‌هاي موجود مي‌تواند به تحقق اين اهداف كمك كرده و ايران را به جايگاه شايسته خود در نظام بين‌المللي برساند. در اين ميان، اقداماتي نظير سفرهاي ديپلماتيك اخير و امضاي قراردادهاي استراتژيك مي‌تواند به ايجاد اتحادهاي پايدارتر و كارآمدتر كمك كند و از تكرار سياست‌هاي منفعلانه پيشين جلوگيري نمايد.
 تحليلگر  روابط  بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون