انتخاب محل جديد پايتخت به مشكل جدیدتبديل نشود
مديران سياسي را نيز با همين استدلالها قانع و مصممتر كردند.
پروژه جاده شهيد كلانتري كه از سال ۱۳۵۹ در داخل درياچه اروميه آغاز شد و بعدها به بزرگراه درياچه اروميه تبديل شد، اثر بالقوه اكولوژيكي آن بر خشك كردن درياچه اروميه نماد بيتوجهي به محيط زيست در پروژههاي عمراني در ايران است. اين طرح كه در سالهاي اول پس از اجراي آن بدون مطالعات اوليه شروع شد، در دهههاي بعد با وقوع فاجعه محيطزيستي در درياچه اروميه با طرحهاي مطالعاتي - كه قبل از اجرا بايد انجام ميشد - مورد ملاحظه و توجه عمومي به تدريج بيشتري قرار گرفت. انحراف رودخانههاي تغذيهكننده درياچه اروميه و ساخت بيش از ۹۰ سد و بند بر روي اين سرشاخهها، براي اهداف كشاورزي و شيوههاي ضعيف مديريت آب، مزيد بر علت شده و خشكي درياچه را تسريع كرد. ساخت اين بزرگراه در اين منطقه حساس مسائل محيطزيستي موجود را با ايجاد اختلال در اكوسيستمهاي محلي و كاهش بيشتر جريان آب درياچه تشديد كرد. اكنون پروژههاي زيربنايي مانند بزرگراه شهيد كلانتري بايد به دقت در برابر ردپاي اكولوژيكي آنها ارزيابي شوند. فقدان ارزيابي جامع محيطزيستي قبل از اقدام در اينگونه پروژهها نشاندهنده بيتوجهي به توسعه پايدار است، و صرفا كاهش زمان سفر بين اروميه و تبريز هدف اصلي و نهايي بوده كه تمام مشكلات ايجاد شده بعدي عملا بهاي سنگيني است كه بابت ساخت اين جاده همچنان پرداخته ميشود. نيروگاه اتمي بوشهر سايت ديگري است كه انتخاب محل اوليه آن در سالهاي قبل از انقلاب مورد پرسش اصلي است. بررسيهاي نگارنده و مطالعه مستندات موجود نشان داد كه انتخاب محل اوليه نيروگاه بوشهر به ميل و اراده شاه سابق و گرفتن مشورت مستقيم از يك نظامي هلندي -كه ظاهرا از دوستان مسقيم پادشاه بوده - صورت گرفته است. انتخاب محل اين نيروگاه در شبهجزيره بوشهر از سوي افسر هلندي و تاييد مستقيم شاه و ابلاغ محل به سازمان انرژي اتمي – در زمان رياست دكتر اكبر اعتماد – سپس به مطالعات تفصيلي بعدي از سوي مهندسين مشاور ديمزاند مور امريكا (در همين محل از قبل انتخاب شده !) انجاميده است. ظاهرا تنها دلايل ساده انتخاب محل در اين نقطه نزديك بودن به معدن منابع قرضه - كوه موند بوشهر - و نزديكي به دريا (همه نيروگاههاي هستهاي بايد ترجيحا به ساحل نزديك باشند تا امكان خنك كردن آنها وجود داشته باشد) بوده است. اينكه اساسا ايران بايد به دنبال نيروگاهي مانند بوشهر- و با اندازههاي هدفگذاري شده در آن زمان- برود، و اينكه چنين نيروگاهي بايد در نزديك بوشهر ساخته شود هرگز در سلسله مراتب كارشناسي در دانشگاههاي وقت و سازمان برنامه و بودجه در دهه چهل شمسي بررسي نشد. دستوري از بالا - بر اساس ميل و فكر پادشاه وقت - آمد كه بايد عين ثواب تلقي ميشد و به فرموده بايد اجرا ميشد ! قابل توجه است كه لرزهخيزي بوشهر موجب شده تا سازمان انرژي اتمي ايران در دهههاي بعد ملزم به رعايتهاي ويژه در مورد زلزله و سونامي احتمالي در محل نيروگاهي باشد كه موظف به ساخت آن بوده است. البته در تمام موارد همواره مطرح ميشود كه با روشهاي مهندسي ميتوان و بايد به دنبال حل مشكلات رفت، ولي مساله آن است كه اولا چرا بايد انتخابي نامناسب از اساس انجام داد - كه خود نماد بيتوجهي به علم و مهندسي است - و سپس تمام برنامههاي مقابله با چالشها با استفاده از مهندسي به هزينههاي مهمي ميانجامد، كه چرايي دوم به تراشيده شدن اين هزينهها به دليل انتخاب (به فرموده ) آغازين است. بنابراين انتخاب مكانهاي پروژههاي مهم مانند پايتخت جديد نبايد نظير پروژههاي مهم قبلي از جمله سد گتوند، بزرگراه درياچه اروميه و نيروگاه بوشهر باشد كه بر پايه الگويي از اولويتبندي اهداف كوتاهمدت توسعه نسبت به ملاحظات پايداري محيط زيستي و ايمني بلندمدت انتخاب شده و ساخته شدهاند. بيتوجهيهاي آغازين در مورد اثرهاي اكولوژيك و مديريت ريسك، منجر به چالشهاي مداوم بعدي در محيطزيست ايران شده است اشتباههاي قبلي را تكرار نكنيم... .