• ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5955 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ دي

«اعتماد» از جزييات جان باختن زني ۲۸ ساله به دليل پاسخ منفي به يك مرد خبر مي‌دهد

زني توسط خواستگار خود به آتش كشيده و كشته شد

پدر غزاله حدودي: آن مرد پس از به آتش كشيدن دخترم خودزني كرده و در حال حاضر در بيمارستان كوثر بستري است

بهاره شبانكارئيان

روز حادثه مرد خواستگار با در دست داشتن بطري بنزين به مغازه زن مورد علاقه‌اش مراجعه كرده است. سپس با ريختن بنزين در داخل مغازه و روي بدن زن، فندك را روشن و فرار كرده است... .

۵ دي ماه جاري، «غزاله حدودي» زن ۲۸ ساله‌اي كه در يك مغازه مشغول به خياطي بوده از سوي مردي حدودا ۳۵ ساله به نام «سيروان» كه خواستگارش بوده به آتش كشيده مي‌شود. سيروان، خود نيز در اين آتش‌سوزي دچار سوختگي شده، اما بعد از متواري شدن از محل جنايت، خودزني كرده است. قاتل در حال حاضر در بيمارستان كوثر بستري است، اما غزاله بعد از يك هفته كه در بيمارستان بستري بوده بر اثر شدت جراحات جانش را از دست داده است.

 

روايتگر

چشم‌هايم را كه مي‌بندم هنوز هم مي‌توانم غزاله را ببينم كه غروب چهارشنبه با بدني سوخته از مغازه بيرون كشيده شد؛ زمستان است و در آن فضاي نيمه تاريك، نوري از پشت شيشه مغازه‌هاي ديگر عبور مي‌كند تا صورت سوخته غزاله را به تصوير بكشد. احتمالا تا قبل از اين حادثه داخل مغازه روي ميز خياطي او مجله‌اي از كاغذ نرم و براق، عكس زن‌هاي خوشگل درست شده كه لباس‌هاي عالي و معركه پوشيده بودند، خودنمايي مي‌كرده؛ شايد مجله وُگ. تصاوير زنان و دختران اين‌گونه مجلات و تصاوير زنان و دختراني كه گاهي به خاطر جواب منفي به خواستگارشان به آتش كشيده مي‌شوند و مي‌ميرند از گوشه ذهنم محو نمي‌شود. اين فضاها و اين تصاوير هميشه با من هستند.

 

غزاله يك هفته بعد در بيمارستان جانش را از دست داد

اين حادثه در شهر نايسر سنندج واقع در استان كردستان رخ داده است. «يوسف حدودي» پدر غزاله در مورد جزييات روز حادثه به «اعتماد» مي‌گويد: «ساعت ۵ بعدازظهر روز حادثه، سيروان با من به شهر آمد تا من كارم را انجام دهم. بعد به من گفت به خانه‌شان برمي‌گردد. تا آن روز من نمي‌دانستم اين مرد از دخترم خواستگاري كرده است. غزاله هم در اين باره هيچ چيز به من نگفته بود، اما آن روز حدود ساعت ۷ بعدازظهر پسرم با من تماس گرفت و گفت مغازه غزاله و خود غزاله به آتش كشيده شده؛ سريع خودم را به مغازه رساندم و غزاله را از مغازه بيرون آورديم. غزاله حرف مي‌زد و مرتب مي‌گفت؛ سيروان اين كار را انجام داده، حقم را از او بگيريد. وقتي هم آمبولانس آمد غزاله داخل آمبولانس همان حرف‌ها را تكرار مي‌كرد. غزاله يك هفته در بيمارستان كوثر بستري بود و بعد از يك هفته در بيمارستان جانش را از دست داد. دخترم دچار سوختگي ۶۰ درصدي شده بود و پزشكان به ما مي‌گفتند دو بار او را جراحي كردند.»

پدر غزاله در ادامه مي‌گويد: «سيروان بعد از اينكه مغازه و غزاله را به آتش كشيده خودش هم دچار سوختگي شده، اما سوختگي او شديد نبوده است. سيروان پس از فرار از مغازه به سمت خانه رفته، اما چون آشنايان با او تماس گرفتند و گفتند چرا مغازه غزاله را به آتش كشيدي، خودزني كرده است. در حال حاضر هم در بيمارستان كوثر بستري است. ماموران تا الان به ما هيچي نگفته‌اند. حتي نگذاشته‌اند ما سيروان را ببينيم. اگر اين مرد زنده بماند ما تقاضاي قصاص داريم؛ غزاله تا لحظه آخر از من درخواست كرده بود كه حقش را از اين مرد بگيريم.»

 

سيروان چند بار قبل از حادثه غزاله را تهديد كرده بود

پدر غزاله در مورد زندگي دخترش مي‌گويد: «غزاله از همسرش جدا شده بود و در يك مغازه به كار خياطي مشغول بود. غزاله با دختر ۱۱ ساله‌اش در همان شهركي كه ما زندگي مي‌كنيم، زندگي مي‌كردند. غزاله ۱۶ ساله بود كه ازدواج كرد، اما به خاطر اعتياد همسرش از او جدا شد، اما ما نمي‌دانستيم كه سيروان چند بار به مغازه دخترم رفته و او را تهديد كرده بود؛ سيروان به دخترم گفته بود اگر پيشنهاد ازدواج مرا رد كني آتشت مي‌زنم؛ اينها را دختر ۱۱ ساله غزاله به ما گفته است. غزاله به دخترش گفته بود در مورد سيروان نبايد با كسي حرفي بزند، چون ماجرا برايش اهميت ندارد. دخترم تهديدهاي سيروان را جدي نگرفته بود. غزاله قصد نداشت ازدواج كند. مي‌خواست تمام وقتش را صرف دخترش كند. سيروان حدودا ۳۵ سال داشت. سال گذشته زنش بيماري سرطان گرفت و از دنيا رفت. سيروان يك فرزند خردسال داشت. وضع مالي او بد نبود، اما غزاله خودش مستقل بود و كار مي‌كرد. شاهدان آن روز ديده‌اند كه سيروان بطري به دست داشته و وارد مغازه شده و غزاله و مغازه را با هم به آتش كشيده است. خودش هم دچار سوختگي شده، اما شدت سوختگي خفيف بوده و فرار كرده است. چند ساعت بعد از اين اتفاق هم به ما خبر دادند كه سيروان خودزني كرده است. حالا هم كه در بيمارستان بستري است. به ما گفته‌اند حالش مساعد نيست.»

 

در جرايمي كه فرد به قصد كشتن عمل سوزاندن را انجام داده، قتل عمدمرتكب شده است

«محمد‌جعفر ساعد»، جرم‌شناس در مورد برخي مرداني كه در قبال شنيدن پاسخ منفي اقدامات هولناكي از جمله آتش زدن زنان و دختران مي‌كنند، مي‌گويد: «مرز عشق و تنفر از يك سو و مرز خودخواهي و ديگرخواهي از سوي ديگر بي‌كران ظريف و نحيف است. وقتي اين دو با هم تركيب مي‌شوند، لايه پيچيده ديگري از شخصيت انسان به نمايش گذاشته مي‌شود. وقتي عشق با حس خودخواهي توام مي‌شود و پاسخ منفي در كنار آن قرار مي‌گيرد از آن تنفر برمي‌خيزد و چنان شدتي پيدا مي‌كند كه قاعده «همه يا هيچ» را به رخ مي‌كشد. اين مقوله در مواردي به وجود مي‌آيد كه عشق بنيان خواستگاري مردي از زني مي‌شود، اما نه همواره خواستگاري‌ها مبتني بر عشق است و نه همواره اقدام به قتل زن از ناحيه مرد به جهت خواستگاري بر بنياد عشق است. با اين حال، خودخواهي نمونه بارز اين واقعه است. اگر اين خودخواهي توام با علاقه مرد باشد، شدت آن بيشتر و بيشتر مي‌شود. گاهي روابط زن و مرد خواستگار در يك برهه زماني كوتاه يا بلند موجب علقه مي‌شود و عدم پاسخ به اين علقه، مرد خواستگار را به اين سمت سوق مي‌دهد كه رو دست خورده و بايد جبران كند. بنابراين انتقام بارزترين انگيزه مرد مي‌شود. گاهي عدم رضايت از سوي زن به والدين او مرتبط مي‌شود و زن صرف نظر از موافق يا مخالف بودن، عامل پاسخ منفي او والدين مي‌شود. اينجا، اگر ميان زن و مرد پيش از خواستگاري رابطه‌اي وجود داشته باشد، چه بسا مرد در راستاي انتقام از والدين اين زن، به منجلاب بزهكاري وارد شود. گاهي علقه‌اي شكل گرفته و به ناگاه، زن به‌رغم وجود اين علقه، به خواستگاري ديگر جواب مثبت مي‌دهد و مرد خواستگار مورد صحبت ما به مرز جنون مي‌رسد و تنها راه رهايي از اين فشار عاطفي را در مرگ زن مي‌بيند.»

او در ادامه مي‌گويد: «مقصود از ذكر اين نمونه‌ها و نمونه‌هاي ديگر اين است كه مشخص شود؛ براي وقوع چنين رويدادهاي جنايي دلخراش، نمي‌شود صرف يك عامل تمركز داشت و بايد از عوامل سخن گفته شود. يكسري عوامل كه امروز با تركيب دو رويكرد كلان زيستي و محيطي در چهره تازه‌اي به نام زيست محيطي در چند دهه اخير نمودار شده، دست به دست همه داده تا جامعه شاهد چنين وقايعي باشد و در شوك آن بماند. نمونه‌هاي مذكور نشان مي‌دهد كه انگيزه‌ها، متفاوت است و عوامل نيز مختلف. افزون بر اين، قوم، مذهب، زبان و نژاد نيز به سهم خود در اين واقعه مي‌تواند نقش‌آفريني كند و سن مردان مجرم در اين قضيه و ميزان تجربه آنها از زندگي نمي‌تواند مدنظر نباشد. تمركز بر يك عامل و غافل ماندن از عوامل ديگر، منتهي به راه‌حل مطلوب نمي‌شود. در نتيجه هر مورد و قضيه‌اي كه روي مي‌دهد، مختصات و ويژگي‌هاي خاص خود را دارد و نمي‌شود با نگاهي كلي بدان نظر افكند و آن را تحليل كرد.»

محمدجعفر ساعد در مورد انگيزه اين‌گونه مردان نيز مي‌گويد: «البته نمي‌شود با قاطعيت انگيزه اين مردان خواستگار را در انتقام خلاصه كرد، چراكه براي اقدام به سوزندان زنان الزاما انگيزه انتقام نيست كه خودنمايي مي‌كند. گاهي انگيزه انتقام كافي نيست، بلكه صرفا اثبات كردن مرد خواستگار به خود يا سايرين است كه از او يك قاتل يا جارح عمدي مي‌سازد. گاهي نيز گره‌هاي رواني است كه در طول عمر با مرد همراه بوده و به ناگاه جواب منفي بسان جرقه‌اي عمل مي‌كند كه بدان وسيله مرد خواستگار براي رهايي از اين گره‌هاي رواني در يك لحظه دست به اين اقدام مي‌زند. حتي ممكن است براي بسياري از آدم‌هايي كه از مرد خواستگار شناخت دارند و او را مي‌شناسند، سخت باشد كه قبول كنند مرد متعارف و متشخص هميشگي دست به چنين جنايت فجيعي زده است. در دسته‌بندي مجرمان مكتب تحققي، ما شاهد مجرمان اتفاقي يا احساسي و هيجاني هستيم كه قدرت انطباق آنها با هنجارهاي اجتماعي بسيار بالاست، ولي ظرفيت جنايي آنها اندك و پايين. بر اساس انديشه اين مكتب، ميزان انطباق اجتماعي مجرم از يك سو و ميزان ظرفيت جنايي او از سوي ديگر منتهي به پنج دسته مجرم مي‌شود و مجرمان هيجاني يا اتفاقي يكي از اين دسته‌هاي پنجگانه هستند. اين اشخاص، در روند اجتماعي در زمره اشخاص متعارف جامعه هستند كه به خوبي از آداب و رسوم و ارزش‌ها و هنجاري اخلاقي و اجتماعي پيروي مي‌كنند و جامعه به حقيقت آنها را به عنوان عضوي عادي و معقول پذيرفته است، اما اين اشخاص در موقعيت‌هاي خاص از جمله شوك عاطفي يا عصبي و واقعه‌اي محيطي كه بر ذهن و روان آنها وارد آمده به ناگاه عنان از كف داده و آنچه نبايد انجام دهند را انجام مي‌دهند. اين‌گونه افراد وقتي به حالت عادي بازگردند، معمولا پيشمان و درمانده در طلب بخشش جامعه هستند.»

اين جرم‌شناس همچنين در پاسخ به اينكه چنين اعمالي در قانون با چه مجازاتي روبه‌رو مي‌شود، مي‌گويد: «تحليل جنايي اين واقعه از منظر حقوق جنايي و شناسايي مصداق مجرمانه رفتار ارتكابي به نتيجه حاصل از اين سوزاندن بستگي دارد. اگر در سوزندان، زن جان به جان آفرين تسليم كند، جرم ارتكابي با لحاظ عنصر ذهني يعني قصد مرد بر كشتن زن و احراز آن و لحاظ ساير شرايط لازم قانوني، او مرتكب قتل عمدي شده است و اگر زن به‌رغم سوختگي زنده بماند، ايراد جراحت عمدي نسبت به او است كه مجازات مرتكب بر حسب نوع سوختگي چه بسا منتهي به قصاص عضو او شود.»

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون