• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5957 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ دي

نگاهي تاريخي به تغييرات پايتخت در ايران

مكراني كه نمي‌تواند پايتخت باشد

انتقال پايتخت از تهران ممكن است؟

هاني رستگاران

ايران كشوري تاريخي است كه همواره نقش موثري در مسائل ژئوپوليتيك و اقتصاد جهان داشته است. اين روزها كه دوباره موضوع انتقال پايتخت اين كشور كهن به عرصه‌ها و محافل سياسي بازگشته است، مرور تاريخ انتخاب و استقرار پايتخت‌هاي ايران در دوره‌هاي گوناگون به ما كمك خواهد كرد تا تحليل بهتري از فرآيند انتقال پايتخت به شهر يا مكان ديگري داشته باشيم. اساسا انتخاب پايتخت در دوران حاكميت‌هاي مختلف در ايران، عمدتا محصول دكترين امنيتي و سياسي آن سلسله حكومتي بوده و تا حدودي مسائل قوميتي در آن دخالت داشته است. با اين وصف بايد گفت ايران در طول تاريخ پرفرازونشيب خود، شاهد تغييرات متعددي در پايتخت‌هاي خود بوده است. اين تغييرات، اغلب به دليل تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي رخ‌داده‌اند. بررسي‌ها را از دوران باستان آغاز مي‌كنيم.

چرايي تغيير مركز سياسي ايران

با مروري بر روند تغيير پايتخت در ايران، مي‌توان دريافت كه تغيير پايتخت‌ها در طول تاريخ ايران، دلايل گوناگون و قابل‌بررسي داشته است. تاريخچه تغيير پايتخت در ايران نشان‌دهنده تحولات عميق سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي اين سرزمين است. هر يك از پايتخت‌هاي ايران، نقش مهمي در تاريخ كشور ايفا كرده‌اند و ميراث فرهنگي و تاريخي غني را براي آيندگان به يادگار گذاشته‌اند. برخي از مهم‌ترين اين دلايل را مي‌توان اينگونه ارزيابي كرد. تغيير سلسله‌ها و حاكميت سياسي كشور، موقعيت استراتژيك، منابع اقتصادي، مسائل امنيتي، تغييرات سياسي و اجتماعي، و آب‌وهوا از جمله اين دلايل به شمار مي‌آيند.

تاريخ تغيير پايتخت در ايران

دوران ايلاميان:

شوش: شوش يكي از قديمي‌ترين شهرهاي ايران و جهان، در دوره ايلاميان (حدود 2700 تا 539 پيش از ميلاد) پايتخت اين تمدن قدرتمند بود. دلايل انتخاب شوش در آن دوران موقعيت جغرافيايي شوش در دشت حاصلخيز خوزستان، دسترسي به منابع آب و كشاورزي و قرار گرفتن در مسيرهاي تجاري مهم به نظر مي‌رسد.

دوران مادها:

هگمتانه (همدان): هگمتانه پايتخت پادشاهي مادها (حدود 728 تا 550 پيش از ميلاد) بود. موقعيت استراتژيك هگمتانه در ميان كوه‌هاي زاگرس، دسترسي به منابع معدني و آب و دوري از تهديدات احتمالي، ازجمله دلايل انتخاب اين شهر به عنوان پايتخت بود.

دوران هخامنشيان:

پاسارگاد و پرسپوليس (تخت جمشيد): پاسارگاد به عنوان اولين پايتخت هخامنشيان (حدود 550 تا 330 پيش از ميلاد) توسط كوروش كبير بنا شد. تخت جمشيد نيز هرچند پايتخت سياسي نبود، اما به عنوان پايتخت تشريفاتي و آييني هخامنشيان شناخته مي‌شد.

شوش (مرتبه دوم): شوش نيز در دوران هخامنشيان به عنوان يكي از پايتخت‌هاي مهم امپراتوري باقي ماند. پاسارگاد به عنوان مركز قدرت كوروش كبير انتخاب شد. تخت جمشيد به عنوان نماد شكوه و عظمت هخامنشيان بنا شد. شوش به دليل سابقه تاريخي و موقعيت تجاري خود همچنان موردتوجه بود.

دوران سلوكيان:

سلوكيه: سلوكيه، در نزديكي بابل، پايتخت سلوكيان (حدود 312 تا 63 پيش از ميلاد) بود. سلوكيان كه از نوادگان اسكندر مقدوني بودند، سلوكيه را به عنوان پايتخت خود در منطقه بين‌النهرين انتخاب كردند.

دوران اشكانيان:

هگمتانه: هگمتانه مجددا در دوره اشكانيان (حدود 247 پيش از ميلاد تا 224 پس از ميلاد) به عنوان يكي از پايتخت‌هاي مهم اين سلسله موردتوجه قرار گرفت. اين شهر امروز به دليل تاريخ شكوهمند خود، در گزينه‌هاي ثبت در فهرست ميراث جهاني يونسكو قرار دارد.

تيسفون: تيسفون در نزديكي سلوكيه، به عنوان پايتخت اصلي اشكانيان شناخته مي‌شد. هگمتانه به دليل موقعيت جغرافيايي خود در مسيرهاي تجاري مهم و تيسفون به دليل نزديكي به مراكز جمعيتي و منابع اقتصادي، به عنوان پايتخت‌هاي اشكانيان انتخاب شدند.

دوران ساسانيان:

تيسفون (مرتبه دوم): تيسفون در دوره ساسانيان (224 تا 651 پس از ميلاد) همچنان به عنوان پايتخت اصلي اين امپراتوري قدرتمند باقي ماند. تيسفون به عنوان مركز سياسي، اقتصادي و فرهنگي ساسانيان، از اهميت بالايي برخوردار بود.

دوران اسلامي:

دوران خلفاي اموي و عباسي:

دمشق و بغداد: در اين دوران، ايران بخشي از خلافت اسلامي بود و پايتخت‌هاي خلافت در دمشق (دوره اموي) و بغداد (دوره عباسي) قرار داشتند.

دوران طاهريان و صفاريان:

نيشابور و زرنج: در اين دوران، شهرهاي نيشابور و زرنج به عنوان پايتخت سلسله‌هاي طاهري و صفاري انتخاب شدند.

دوران سامانيان:

بخارا: بخارا، شهري در كشور تاجيكستان امروزي پايتخت سلسله سامانيان بود. اين سلسله از منطقه تاجيكستان امروزي حاكميت را به دست گرفته بودند.

دوران غزنويان:

غزنه: غزنه در افغانستان امروزي، پايتخت غزنويان بود. اين اقدام بيشتر به دليل كنترل شورشيان و نزديكي به مراكز تجمع معترضين صورت گرفت.

دوران سلجوقيان:

ري، اصفهان، همدان: سلجوقيان در ابتدا شهر ري و سپس اصفهان و همدان را به عنوان پايتخت‌هاي خود برگزيدند.

دوران خوارزمشاهيان:

گرگانج: گرگانج، شهري در كشور ازبكستان امروزي پايتخت خوارزمشاهيان بود. انتخاب اين شهر در آن دوران به مسائل قوميتي بازمي‌گردد.

دوران ايلخانان مغول:

مراغه، تبريز، سلطانيه: ايلخانان مغول در ابتدا مراغه و سپس تبريز و سلطانيه را به عنوان پايتخت‌هاي خود انتخاب كردند.

دوران تيموريان:

سمرقند، هرات: سمرقند و هرات در كشورهاي ازبكستان و افغانستان امروزي پايتخت‌هاي اصلي تيموريان بودند.

دوران صفويه:

تبريز، قزوين، اصفهان: صفويان در ابتدا تبريز را به عنوان پايتخت انتخاب كردند، سپس قزوين و درنهايت اصفهان را به عنوان پايتخت دايمي خود برگزيدند. اصفهان در دوران صفويه به اوج شكوه و عظمت خود رسيد.

دوران افشاريه:

مشهد: نادرشاه افشار مشهد را به عنوان پايتخت خود انتخاب كرد.

دوران زنديه:

شيراز: كريم‌خان زند شيراز را به عنوان پايتخت انتخاب كرد.

دوران قاجاريه:

تهران: آقا محمدخان قاجار، بنيان‌گذار سلسله قاجاريه، در سال 1786 ميلادي (1200 هجري قمري) تهران را به عنوان پايتخت ايران انتخاب كرد. پس از انتخاب تهران به عنوان پايتخت، شهر به سرعت گسترش يافت و كاخ‌ها، مساجد، بازارها و ساختمان‌هاي دولتي متعددي در آن ساخته شد. در دوران قاجار، تهران به‌تدريج به مركز سياسي، اداري، اقتصادي و فرهنگي ايران تبديل شد.

چرا تهران؟!

از دلايل مهم و حائز اهميت انتخاب تهران به عنوان پايتخت ايران در دوران قاجار، مي‌توان به موضوعات زير اشاره كرد:

موقعيت استراتژيك: تهران در نزديكي محل استقرار ايل قاجار قرار داشت و به آقا‌محمدخان امكان كنترل بهتر بر ايل و مناطق اطراف را مي‌داد. همچنين، اين شهر در مسير جاده‌هاي ارتباطي مهم قرار داشت.

فاصله از مراكز رقابت: انتخاب تهران به عنوان پايتخت، از رقابت بين شهرهاي مهم و باسابقه آن دوره (مانند اصفهان و شيراز) جلوگيري كرد. اين شهر نسبتا جديد بود و به آقا محمدخان اين امكان را مي‌داد كه پايتخت خود را از صفر بسازد و نفوذ خود را بر آن اعمال كند.

دسترسي به منابع: تهران دسترسي خوبي به منابع آب و كشاورزي داشت و ازنظر آب‌وهوا نيز براي استقرار يك شهر مناسب بود.

نزديكي به قزوين: تهران در نزديكي شهر قزوين قرار داشت كه در دوره صفويه پايتخت بود. اين نزديكي، امكان بهره‌گيري از تجربيات پايتختي در قزوين را فراهم مي‌كرد.

دلايل امنيتي: تهران در مقايسه با شهرهاي جنوبي‌تر ايران، از امنيت نسبي بهتري برخوردار بود و در برابر حملات خارجي آسيب‌پذيري كمتري داشت.

مركزيت 250 ساله تهران

اما در پاسخ به پرسش اساسي كه چرا تهران تاكنون پايتخت ايران باقي‌مانده است، بايد گفت علل اين انتخاب به اينگونه بوده است:

توسعه زيرساخت‌ها،تمركز قدرت و ثروت،تاريخ و هويت.

دولت‌ها چرا تصميم به انتقال پايتخت‌ها مي‌گيرند؟

ساختارهاي سياسي و حاكميتي در جهان نيز بنا بر شرايط و موقعيتي كه كشور در آن بازه از تاريخ در آن قرارگرفته، اقدام به تغيير و جابه‌جايي پايتخت نموده‌اند. اشاره به برخي از دلايل و نمونه‌هاي تغيير پايتخت در جهان براي تنوير موضوع مي‌تواند مفيد باشد.

تغيير رژيم سياسي: گاهي اوقات پس از انقلاب‌ها يا تغيير نظام‌هاي سياسي، پايتخت نيز به عنوان نمادي از حكومت جديد جابه‌جا مي‌شود. براي مثال، انتقال پايتخت روسيه از سن‌پترزبورگ به مسكو پس از انقلاب 1917.

تمركززدايي: دولت‌ها معمولا به‌منظور كاهش تمركز قدرت و ثروت در يك شهر خاص، پايتخت را به منطقه ديگري منتقل كنند. اين امر به توزيع عادلانه‌تر منابع و توسعه متوازن مناطق مختلف كشور كمك مي‌كند.

اهداف نمادين: گاهي انتقال پايتخت باهدف اعلام استقلال، يكپارچگي ملي، يا ايجاد هويت جديد صورت مي‌گيرد. براي مثال، ساخت پايتخت جديد نيجريه در آبوجا در دهه 1970 براي ايجاد يك پايتخت بي‌طرف و نماد وحدت ملي.

توسعه اقتصادي: برخي كشورها پايتخت را به يك منطقه درحال‌توسعه منتقل كنند تا به رشد اقتصادي آن منطقه كمك كرده و سرمايه‌گذاري را جذب كنند.

كاهش تراكم: شهرهاي پرجمعيت با مشكلات ترافيك، آلودگي و كمبود فضا مواجه هستند. انتقال پايتخت مي‌تواند به كاهش اين مشكلات كمك كند.

آسيب‌پذيري: پايتخت‌هاي واقع در مناطق زلزله‌خيز، سيل‌خيز يا در معرض تهديدات اقليمي، ممكن است به مكان امن‌تري منتقل شوند.

دسترسي: پايتختي كه در مركز كشور قرار دارد يا دسترسي بهتري به مناطق مختلف دارد، مي‌تواند كارايي دولت را افزايش دهد.

ملاحظات زيست‌محيطي: گاهي پايتخت به دليل مشكلات زيست‌محيطي شديد (مانند آلودگي هوا) منتقل مي‌شود .

يادآوري تاريخي: گاهي يك پايتخت قديمي به دليل اهميت تاريخي و فرهنگي احياشده و به عنوان پايتخت جديد انتخاب مي‌شود.

تغييرات فرهنگي: تغيير پايتخت مي‌تواند بازتاب‌دهنده تغييرات فرهنگي و اجتماعي در كشور باشد.

پيامد تغيير پايتخت‌ها چيست؟

اما قاعدتا تغيير و انتقال پايتخت‌ها بدون پيامد مثبت و منفي نيست؛ بررسي‌هاي تاريخي و تجربيات نشان مي‌دهد اين پيامدها شرايط تصميم‌سازي را براي سياست‌مداران دشوار مي‌كند و ممكن است اتخاذ تصميم نهايي را سال‌ها به تعويق بيندازد.

پيامدهاي مثبت:

توسعه منطقه‌اي: انتقال پايتخت مي‌تواند به توسعه اقتصادي و اجتماعي مناطق جديد كمك كند.

كاهش تمركز: كاهش تمركز قدرت و ثروت در يك شهر خاص مي‌تواند به عدالت اجتماعي و توسعه متوازن منجر شود.

بهبود زيرساخت‌ها: ساخت يك پايتخت جديد اغلب با سرمايه‌گذاري‌هاي بزرگ در زيرساخت‌ها همراه است.

نماد هويت ملي: يك پايتخت جديد مي‌تواند نماد وحدت ملي و هويت جديد كشور باشد.

پيامدهاي منفي:

هزينه‌هاي سنگين: ساخت يك پايتخت جديد بسيار پرهزينه است و ممكن است به اقتصاد كشور فشار وارد كند.

اختلالات اجتماعي: انتقال پايتخت ممكن است منجر به جابه‌جايي جمعيت و اختلال در زندگي مردم شود.

فساد و سوءاستفاده: پروژه‌هاي عظيم ساخت‌وساز در پايتخت جديد مي‌تواند زمينه را براي فساد و سوءاستفاده فراهم كند.

چالش‌هاي لجستيكي: انتقال ادارات دولتي و كاركنان به پايتخت جديد مي‌تواند چالش‌هاي لجستيكي زيادي ايجاد كند.

تجربيات جهاني تغيير پايتخت در كشورها

برزيليا (برزيل): انتقال پايتخت از ريودوژانيرو به برزيليا به‌منظور توسعه مناطق داخلي و كاهش تمركز در شهرهاي ساحلي.

آلمان: برلين به عنوان پايتخت در سال 1871 انتخاب شد، پس از جنگ جهاني دوم، برلين به دو بخش شرقي و غربي تقسيم شد و بن در آلمان غربي به عنوان پايتخت انتخاب شد و با اتحاد آلمان، دوباره برلين به عنوان پايتخت تعيين شد.

تركيه: انتقال پايتخت از استانبول به آنكارا پس از سقوط امپراتوري عثماني.

كانادا: پايتخت از كبك به مونترآل و سپس به اتاوا (1857) به دلايل سياسي و جغرافيايي.

ايالات‌متحده امريكا: پايتخت در ابتدا در شهرهاي مختلفي مانند فيلادلفيا و نيويورك بوده تا اينكه درنهايت واشنگتن ديسي به عنوان پايتخت انتخاب شد.

جاكارتا (اندونزي): اندونزي در حال برنامه‌ريزي براي انتقال پايتخت خود به شهر جديدي به نام نوسانتارا به دليل مشكلات زيست‌محيطي و تراكم جاكارتا است.

آستانه اكنون نور سلطان (قزاقستان): انتقال پايتخت از آلماتي به آستانه به‌منظور توسعه مناطق مركزي كشور و دسترسي بهتر به مناطق مختلف.

 

سواحل مكران ايران براي پايتخت ايران مناسب است؟

بر اساس بيانات اخير سخنگوي دولت، گزينه موردنظر براي انتقال پايتخت، منطقه مكران است. مكران منطقه‌اي ساحلي در جنوب شرقي ايران و جنوب غربي پاكستان است كه در امتداد درياي عمان و اقيانوس هند قرار دارد. اين منطقه از غرب به تنگه هرمز، از شرق به كراچي و از شمال به بلوچستان محدود مي‌شود. اين منطقه تاريخي در زمان هخامنشيان، مكران بخشي از ساتراپ (استان) گدرزيه بود. مكران به عنوان يك مسير تجاري مهم بين شرق و غرب شناخته مي‌شد. استقرار پايتخت در سواحل مكران، هم مزايا و هم معايب قابل‌توجهي دارد. مزاياي اصلي شامل توسعه منطقه‌اي، دسترسي به آب‌هاي آزاد و كاهش آسيب‌پذيري در برابر زلزله است. معايب اصلي شامل هزينه‌هاي سنگين، چالش‌هاي آب و هوايي، مسائل امنيتي، چالش‌هاي فرهنگي و اجتماعي و فاصله با مراكز جمعيتي است.در مصاحبه مفصلي كه با «پرفسور علي خاكسار رفسنجاني»، استاد تمام و عضو هيات‌علمي دانشگاه علامه طباطبايي با تخصص برنامه‌ريزي شهري و منطقه‌اي ترتيب داده شد، ايشان اجراي طرح انتقال پايتخت از تهران به منطقه مكران را غيرممكن و نادرست دانستند. در ادامه به مشروح گفت‌وگو با اين كارشناس شهري در رابطه با طرح انتقال پايتخت از تهران خواهيم پرداخت.

 

با توجه به طرح مجدد موضوع انتقال پايتخت از تهران و انتخاب پايتخت جديدي براي ايران از سوي مسوولان ارشد دولتي كه اخيرا در رسانه‌ها بازتاب گسترده‌اي داشته و با ديدگاه‌هاي متفاوتي روبه‌رو شده است، نظر خود را در ارتباط با اين تغيير پايتخت بيان كنيد.

اساسا طرح مبحث انتقال پايتخت از تهران، يك موضوع غلط و غيرمعقول است. در هيچ كجاي دنيا انتقال پايتخت با موفقيت همراه نبوده است. هدف از انتقال پايتخت نيز مشخص نيست. معمولا هرگاه مساله‌اي مانند آلودگي هوا درنتيجه وارونگي و ترافيك شديد در تهران مطرح مي‌شود، برخي به فكر انتقال پايتخت مي‌افتند؛ درحالي كه اين راه‌حل، مشكلات تهران را برطرف نخواهد كرد. به‌طوركلي، انتقال پايتخت در شرايط موجود ايران امري غيرممكن به نظر مي‌رسد.

اساسا الگوهاي پايتختي در جهان چگونه است و ايران از كدام الگو تبعيت مي‌كند؟

دو الگوي اصلي انتخاب پايتخت در جهان وجود دارد: الگوي امريكاي شمالي و الگوي اروپايي. در الگوي امريكاي شمالي، كشورهاي كانادا و امريكا، بزرگ‌ترين شهرهاي خود را به عنوان پايتخت انتخاب نكردند. براي مثال، واشنگتن يا اتاوا شهرهاي كوچك‌تري هستند كه به لحاظ امنيتي در موقعيت استراتژيكي قرار دارند. در اين الگو، پايتخت صرفا مركز سياسي و اداري است. در مقابل، الگوي اروپايي مبتني بر انتخاب بزرگ‌ترين و مهم‌ترين شهر به عنوان پايتخت است، مانند لندن در انگلستان و پاريس در فرانسه كه هر يك مراكز فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي اين كشورها هستند. هر دو الگو موفق بوده‌اند و اين كشورها سياست‌گذاري‌هاي خود را بر اساس اين الگوها تنظيم كرده‌اند. الگوي ما در ايران، الگوي اروپايي بوده است؛ تهران به عنوان بزرگ‌ترين شهر، پايتخت انتخاب‌شده و به‌واسطه اين جايگاه در طول تاريخ رشد همه‌جانبه كرده است.

با توجه به قدمت و شرايط تهران، در مورد جايگاه پايتخت ايران در مقايسه با ساير كلان‌شهرهاي جهان چه نظري داريد؟

تهران اصلا شهر بزرگي به آن شكلي كه ما تصور مي‌كنيم، نيست. بر اساس تعاريف بين‌المللي، تهران كلان‌شهر محسوب نمي‌شود، زيرا جمعيت آن [شهر تهران] كمتر از ۱۰ ميليون نفر است. اين بحث‌ها بيشتر در زمان آلودگي هوا مطرح مي‌شود و برخي افراد بدون اطلاعات دقيق يا با منافع شخصي، انتقال پايتخت را راه‌حل مي‌دانند؛ درحالي كه شهرهاي ديگر مانند اراك و اصفهان نيز در مقاطعي آلودگي هواي به‌مراتب بيشتري از تهران دارند. همچنين ترافيك در تمام شهرهاي بزرگ جهان وجود دارد و اين‌يك واقعيت اجتناب‌ناپذير است.

به عقيده شما، اساسا چرا در مقاطع گوناگون بحث انتقال پايتخت مطرح مي‌شود؟

متأسفانه، تصور غلطي وجود دارد كه با انتقال پايتخت، مشكلات شهر تهران حل مي‌شود، درحالي كه تهران علاوه بر پايتخت سياسي، مركز اداري، آموزشي، بهداشتي، فرهنگي و صنعتي نيز هست. ما در طول ۴۰ سال گذشته، بسياري از امكانات را به‌اشتباه در تهران متمركز كرده‌ايم. براي مثال، تعداد زيادي دانشگاه و كارخانه در تهران وجود دارد. درصورتي‌كه در كشورهاي ديگر، دانشگاه‌ها و صنايع به‌صورت متمركز در پايتخت قرار ندارند. به اين معنا كه ما بزرگ‌ترين كارخانه‌هاي كشور را در تهران متمركز كرده‌ايم. عملا تهران فقط پايتخت سياسي كشور نيست. طبيعي است كه وقتي در يك منطقه، براي مثال، تعداد زيادي دانشگاه ايجاد مي‌شود، به‌طوري‌كه در تهران بيش از ۲۰ دانشگاه بزرگ دولتي، فارغ از دانشگاه‌هاي آزاد، غيرانتفاعي و پيام نور، وجود دارد، اين امر موجب تمركز جمعيت مي‌شود. در حال حاضر، مي‌توان گفت تهران ميزبان حدود يك‌ميليون دانشجو است. اين دانشجويان، به همراه اساتيد و كاركنان دانشگاه‌ها، نيازمند خدمات مختلف هستند و به‌طور طبيعي، به فعاليت خود در اين شهر ادامه مي‌دهند. در مقابل، در شهرهاي بزرگي مانند لندن يا پاريس، تنها دو يا سه دانشگاه بزرگ وجود دارد و ساير دانشگاه‌ها در شهرهاي ديگر مستقر هستند. حتي در ايالات‌متحده امريكا نيز مشاهده مي‌شود كه بهترين دانشگاه‌ها لزوما در شهرهاي بزرگ قرار ندارند. اگر هم دانشگاه بزرگي در يك شهر بزرگ باشد، معمولا به‌صورت يك واحد منفرد است. اين در حالي است كه در ايران، ما شاهد تمركز تعداد زيادي دانشگاه در پايتخت هستيم. اين موضوع، تنها يك نمونه ساده از تمركز بيش‌ازحد امكانات در تهران است. به همين ترتيب، كارخانه‌ها و فعاليت‌هاي اقتصادي نيز عمدتا در پايتخت توسعه‌يافته‌اند؛ بنابراين، با توجه به اين شرايط، انتقال پايتخت سياسي به‌جاي انتقال اين زيرساخت‌هاي قابل‌انتقال براي كاهش تمركز جمعيت در نقاط خاص، يك مفهوم كاملا نادرست است.

با توجه به اينكه تجربه‌هاي مشابه انتقال پايتخت در دنيا وجود دارد، آيا اين تجربه‌ها موفق بوده‌اند؟

كشورهايي مانند تركيه و پاكستان اقدام به انتقال پايتخت كرده‌اند. تركيه پايتخت را از استانبول به آنكارا و پاكستان از كراچي به اسلام‌آباد منتقل كرد؛ اما در هر دو مورد، اين انتقال‌ها مشكل ترافيك و اهميت شهرهاي قديمي را كاهش نداده است. خود اسلام‌آباد نيز به يك مشكل جديد براي پاكستان تبديل‌شده است. به‌طوركلي، انتقال پايتخت يك بحث غيركارشناسي است و درنهايت، فقط سفارتخانه‌ها را مي‌توان جابه‌جا كرد، آن‌هم نه به‌طور كامل، چراكه به عنوان‌مثال با انتقال پايتخت سياسي از استانبول به آنكارا در تركيه، سفارتخانه اكثر كشورها، دفتر سياسي خود در استانبول را داير نگه داشتند كه ميزان مراجعات به آن دفاتر براي امور كنسولي، بسيار بيشتر از مراجعه به دفتر اصلي سفارتخانه در آنكارا است.

در خصوص مكان استراتژيك پايتخت و راه‌حل مشكلات تهران، چه ديدگاهي داريد؟ آيا مي‌توان تهران را به شهر مطلوب‌تري براي زيست جمعيت حاضر تبديل كرد؟

مكان استراتژيك پايتخت بسيار مهم است. تهران از اين نظر موقعيت خوبي دارد. دسترسي به تهران در شرايط اضطراري و جنگي امن و مناسب است. مشكلات تهران را بايد از طريق راه‌حل‌هاي ديگري مانند توسعه حمل‌ونقل عمومي، به‌ويژه مترو و اتوبوس‌راني، حل كرد. همچنين بايد توجه داشت كه ترافيك در شهرهاي بزرگ اجتناب‌ناپذير است و بخشي از زندگي شهري است؛ اساسا «ترافيك يعني جريان خون در رگ‌هاي شهر!» با بهره‌گيري از سياست‌هاي درست، همانطور كه تجربه آن در شهرهاي بزرگ و شلوغ ساير كشورها وجود دارد، مي‌توان ترافيك را سالم كرد و زمان سفر را كاهش داد و از استرس ترافيك كم كرد. مساله آلودگي هوا در اكثر شهرهاي كشور يك معضل جدي است و اين موضوع، بحثي جداگانه را مي‌طلبد. همچنين، ترافيك نيز در تمامي شهرها، حتي پيشرفته‌ترين شهرهاي جهان، يك چالش واقعي و غيرقابل‌انكار است. ساكنين اين شهرها پذيرفته‌اند به‌طور طبيعي، روزانه يك تا دو ساعت يا حتي بيشتر از زمان خود را در ترافيك سپري مي‌كنند. اين امر به دليل بزرگي شهرها و وجود فعاليت‌هاي گسترده اقتصادي و اجتماعي در آنها است. مردم نيز با آگاهي از اين شرايط، زندگي در اين شهرها را انتخاب كرده‌اند، چراكه فرصت‌هاي شغلي و فعاليت‌هاي اقتصادي در اين مناطق متمركز است. درنتيجه، با در نظر گرفتن اين موارد، مشكل اصلي تهران در اين است كه در طول زمان بدون در نظر گرفتن ظرفيت‌ها و امكانات و مقوله آمايش سرزمين، بار بيش از تحملش را بر آن تحميل كرده‌اند. آن دسته از افرادي كه تصور مي‌كنند ما مي‌توانيم ترافيك را در تهران از بين ببريم يا كم كنيم، ذهنيت نادرستي دارند؛ چرا كه با توليد اين ميزان از خودرو و توسعه شهر، ترافيك امري اجتناب‌ناپذير است. البته ممكن است با تكنولوژي ۲۰ يا ۳۰ سال آينده تفاوت‌هايي ايجاد شود كه مفهوم ترافيك به سازوكار ديگري تبديل شود، اما با وضعيتي كه در حال حاضر وجود دارد، حتي در توسعه‌يافته‌ترين كشورهاي دنيا هم ترافيك امري طبيعي محسوب مي‌شود.

چه عواملي باعث تمركز جمعيت در تهران شده است؟

تمركز جمعيت در تهران ناشي از سياست‌هاي صنعتي، معدني، آموزشي و بهداشتي ما در دهه‌هاي گذشته بوده است. اين سياست‌ها، به‌طور طبيعي، فرصت‌هاي شغلي بيشتري را در تهران ايجاد كرده و سبب شده است تا افرادي كه در شهرهاي خود و روستاها امكان اشتغال نداشتند، به تهران مهاجرت كنند. اين افراد باوجود تمام سختي‌هايي كه تحمل مي‌كنند، در توليد ناخالص داخلي كشور مشاركت كرده و به كشور خدمت مي‌كنند؛ بنابراين، ما نبايد مردم را در اين خصوص مقصر بدانيم. بايد به اين موضوع توجه ويژه داشته باشيم كه بخش بزرگي از توليد ناخالص داخلي كشور توسط افرادي كه در تهران زندگي و كار مي‌كنند ايجاد مي‌شود. ما بايد اين نگاه منفي را نسبت به تهران‌برداريم.

با توجه به طرح موضوع انتقال پايتخت به مناطق جنوبي كشور به ويژه مكران كه به تازگي مطرح شده است، نظر شما در مورد اين انتقال و مباني نظري آن چيست و اين اقدام چه مخاطرات را مي‌تواند ايجاد كند؟

همانطور كه گفته شد، بحث انتقال پايتخت به‌طوركلي، يك مفهوم غلط است؛ اما طرحي كه اخيرا از سوي برخي افراد براي انتقال پايتخت به مكران، منطقه‌اي در حاشيه خليج‌فارس و درياي عمان، مطرح‌شده، يك ايده به‌غايت غلط و غيرممكن است. حتي فكر كردن به اين موضوع نيز غيرعقلاني به نظر مي‌رسد. اگر چنين اقدامي صورت بگيرد كه البته غيرممكن است، تنها نتيجه آن، هدر رفت سرمايه‌هاي كشور و شكست قطعي خواهد بود. به نظر مي‌رسد اين مساله صرفا براي سودجويي عده‌اي پيمانكار و سرمايه‌دار است كه درگذشته زمين‌ها يا مستحدثاتي را آنجا خريداري كردند تا با طرح اين موضوع و ايجاد ارزش‌افزوده از اين محل منافع شخصي را براي خود ايجاد كنند. مكران، نه‌تنها براي استقرار پايتخت مناسب نيست، بلكه يكي از خطرناك‌ترين مناطق براي انتخاب پايتخت است. با انتقال پايتخت به اين منطقه، ما عملا خود را در معرض آسيب‌پذيري قرار مي‌دهيم. اگر كوچك‌ترين تضادي بين ايران و ساير كشورها ايجاد شود، پايتخت ما در كمتر از 24 ساعت با خاك يكسان خواهد شد و تمام سرمايه‌هاي ملي ما از بين خواهد رفت. در حالت عادي، پايتخت را در مكاني استراتژيك و امن بنا مي‌كنند كه به‌راحتي قابل دفاع باشد؛ اما مكران درست در حاشيه خليج‌فارس و درياي عمان قرار دارد و بسيار آسيب‌پذير است. متأسفانه، طرح‌هايي ازاين‌دست، توسط افرادي مطرح مي‌شود كه يا از مسائل اقتصادي، شهرسازي، برنامه‌ريزي شهري، امنيتي و سياسي اطلاعي ندارند يا با آگاهي كامل، به دنبال منافع شخصي و گروهي خود هستند.

در ارتباط با اظهارات اخير رييس‌جمهور مبني بر انتقال بخشي از جمعيت به حاشيه خليج فارس، چه ديدگاهي داريد؟

رييس‌جمهور اخيرا در رابطه با موضوع انتقال پايتخت به نكته‌اي اشاره كردند كه قابل‌تأمل است. ايشان به‌جاي انتقال پايتخت، بحث انتقال بخشي از جمعيت كشور به حاشيه خليج‌فارس را مطرح كردند. اين ايده، با انتقال پايتخت متفاوت است و با برنامه‌ريزي دقيق، قابل‌بررسي است. هدف از اين كار، مي‌تواند ايجاد شهرهاي جديد با جمعيت حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر باشد كه در استفاده از ظرفيت‌هاي آبي جنوب كشور موثر باشد. البته اين اقدام هم مستلزم ايجاد فرصت‌هاي شغلي و بسترهاي اقتصادي است تا افراد بتوانند در اين مناطق زندگي كنند. ما نبايد مانند تجربه عسلويه عمل كنيم، جايي كه بيش از ۹۰ درصد جمعيت آن را مردان تشكيل مي‌دهند و خانواده‌ها در اين شهر حضور ندارند. اين بدان معناست كه شهر عسلويه، شهري ناپايدار و متزلزل است و درصورتي‌كه هر يك از شاغلان در اين منطقه، شغل بهتر و راحت‌تري را نزديك به خانواده خود پيدا كنند، بلافاصله ازآنجا مهاجرات مي‌كنند و به‌مرور زمان عسلويه پشتوانه سرمايه انساني خود را از دست مي‌دهد.

با توجه به تجربه ايجاد شهر صنعتي مانند عسلويه در جنوب ايران كه به آن اشاره كرديد، چگونه مي‌توان شهرهاي قابل سكونت در حاشيه خليج فارس ايجاد كرد؟

براي ايجاد شهرهاي پايدار در حاشيه خليج‌فارس، لازم است كه شهرهايي باكيفيت زندگي مناسب و زيرساخت‌هاي لازم ايجاد شود. شهرهايي كه مهندسان و متخصصان نه‌تنها براي كار، بلكه براي زندگي دايمي و تشكيل خانواده به آنجا نقل‌مكان كنند. در اين شهرها، بايد امكانات آموزشي، بهداشتي و رفاهي با استانداردهاي بالا فراهم شود. علاوه بر اين، با توسعه شهرهاي جديد در امتداد مرزهاي آبي، مي‌توانيم از ظرفيت‌هاي امنيتي و اقتصادي اين مناطق نيز بهره‌مند شويم. بايد از تجربه‌هاي موفق كشورهاي حاشيه خليج‌فارس نيز الگو بگيريم، كشورهايي نوظهور نظير امارات متحده عربي و قطر كه با ايجاد شهرهاي امن و مجهز، توانسته‌اند نه‌تنها جمعيت محلي، بلكه ساكنان اروپايي و امريكايي را نيز جذب كنند.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون