حديث روشني
سفر مسعود پزشكيان، رييسجمهور كشورمان به مسكو با هدف امضاي توافق راهبردي جامع مشترك ميان دو طرف آن هم در شرايطي كه ترامپ در آستانه آغاز به كار دولت دوم خود است و همزمان درگيريها در اوكراين وارد ابعاد جديدي شده است، گمانهزنيها در باب چرايي اهميت اين سفر و امضاي توافق بيست ساله ميان تهران و مسكو را افزايش داده است. به باور گروهي از ناظران امضاي توافق جامع بعد از سه سال رايزني آن هم در شرايطي كه تنشها ميان ايران و تروييكاي اروپايي افزايش يافته و اوكراين به تهديدي حياتي براي اروپا تبديل شده، ميتواند آينده روابط طرفين را به اشكال مختلف تحتتاثير قرار دهد. به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف واكاوي ابعاد روابط ايران و روسيه بالاخص بعد از امضاي اين توافق استراتژيك اهميت در بازه زماني كنوني با نصرتالله تاجيك ديپلمات بازنشسته و سفير پيشين ايران در اردن گفتوگو كرده است. تاجيك بر اين باور است كه امضاي توافق استراتژيك ميان تهران و مسكو حساسيتهايي را ايجاد خواهد كرد و از همين رو نبايد فراموش كنيم كه رفع چالشهاي تهران و غرب همچنان پيشنياز مفيد بودن اين توافق بلندمدت است. مشروح گفتوگو در ادامه ميآيد:
آنچه سفر آقاي پزشكيان به روسيه را برجسته كرده، امضاي توافقنامه مشاركت استراتژيك است، به باور شما در آستانه ورود ترامپ به كاخ سفيد امضاي اين توافق چه معنايي دارد؟
در ابتدا بايد گفت كه اين سفر با هدف پيشبرد بحثهاي دوجانبه و رايزني درباره تحولات مهم منطقهاي و فرامنطقهاي و امضاي «معاهده مشترك جامع راهبردي» ميان جمهوري اسلامي ايران و فدراسيون روسيه صورت گرفته است.
به واقع مبناي اصلي در اين سفر پيگيري فعاليتهاي اقتصادي دو كشور، پروژههاي حمل و نقلي، انرژي، امنيتي، دفاعي، اطلاعاتي و امضاي معاهده جامع همكاريها ميان دو كشور است، زيرا روابط دو كشور علاوه بر توسعه در سطح دوجانبه، با عضويت ايران در سازمان همكاري شانگهاي، بريكس و عضويت ناظر در اتحاديه اقتصادي اوراسيا در بعد چندجانبه نيز وارد مرحله نويني شده است و از سالها پيش در كنار كليه اسناد اقتصادي، فرهنگي، دانشگاهي و...، سند بالادستي مهمي تحتعنوان «معاهده اساس روابط متقابل و اصول همكاري ميان جمهوري اسلامي ايران و فدراسيون روسيه» به امضاي دو كشور رسيده و مبناي عمل بوده است، به همين دليل سفر آقاي پزشكيان در اين مقطع يكي از سختترين سفرها بعد از تحولات خاورميانه محسوب ميشود كه هم بخشي از بازدارندگي خارجي ايران آسيبديده و هم انتقاداتي را به حق يا نا حق متوجه حاكميت كرده به گونهاي كه بعضي تحليلگران نفع ايران را در تاخير آن دانستند.
از ذهنيت ايرانيها به روسيه و حوادث تاريخي و سرزميني كه بگذريم جامعه ايراني نسبت به اقدامات روسيه در رابطه دو جانبه و نيز فعاليتهاي منطقهاي و بينالمللياش در كمك و همراهي با ايران بدبين و حساس است كه البته نقش ترويج روس هراسي محافل غربي نيز بيتاثير نيست. اما بخشي از حساسيت ايرانيها به سطح رابطه دو كشور ناشي از انتظارات نادرست از كشورهاست و اينكه اين نظام منافع محور به درستي درك نشده! و انتظار داريم روسيه طبق منافع و خواسته ما عمل كند! مثلا از حوادثي كه در سوريه اتفاق افتاده يا نزديكي امارات و عربستان و بيانيه مشترك آنها از روسيه ناراحت هستيم! و از اينكه پنجشنبه شب گذشته در آستانه سفر رييسجمهور، وزراي خارجه روسيه و عربستان با هم رايزني تلفني داشتهاند لابد ناراحت ميشويم! اما مشكل اينجا نيست! مشكل به عدم تنوعبخشي به تعاملات خارجي ايران و محدود كردن خود به ارتباط با شرق است.
اين بخشي به ضديت بيش از حد ما با غرب و بخشي به غرب مربوط است كه با سياستهايش نه تنها فرش قرمز پهن نكرده بلكه ايران را به سمت غرب هول داده است! و ايران نميخواهد ريسك كند كه از اينجا مانده و از آنجا رانده باشد! و غرب بايد اين را درك و در معادلات خود وارد كند. اما در كنه قضيه نه روسها به ايران اعتماد دارند و نه ايرانيها به روسيه! به دليل سوابق تاريخي و عملكردي، هيچ تلاشي نيز براي زدودن اين ذهنيت نشده است، لذا عليرغم تلاش دو كشور هنوز يك اراده سياسي يا گفتمان غالب بين دو كشور براي سطح و نوع همكاري ايجاد نشده!
روسيه كشور بزرگي با تاثيرات منطقهاي و بينالمللي و حق وتو در شوراي امنيت است و كمك بزرگي به ايران، وقتي پروندهاي در اين شورا دارد، نه ايران دوران فتحعلي شاه را طي ميكند و نه روسها دوران تزار را! حتي اگر آن خوي را حفظ كرده باشند قدرت سختافزاري ايران و كارتهايي كه براي بازي دارد و همين حساسيت اذهان عمومي به روسها اجازه اعمال آن خوي را نميدهد! منتها ايران بيش از حد خود را درگير غرب و گرفتار شرق كرده! به دليل خصوصيات كنوني صحنه بينالمللي كه از فضاي جنگ سرد و دوقطبي عبور كرده و منافع در روابط خارجي و بلوكبنديها حرف اول را ميزند، ميشود با شرق در هر سطحي همكاري داشت اما خالي كردن دستمان از رابطه با غرب بعيد است جوابگوي مشكلات ايران باشد.
حتي ايران داراي سطحي معقول از رابطه با غرب با ايران بيرابطه با غرب براي روسيه فرق ميكند! و اگر ايران نتواند مشكلاتش را با غرب حل كند اين معاهده هيچ كمكي به توسعه و اقتصاد ايران نخواهد كرد! زيرا روسيه حاضر نيست براي ايران با غرب سرشاخ شود!
به باور شما اگر توافقي ميان ايران و غرب حاصل نشود، اين توافقنامه صرفا جنبه نمادين خواهد داشت و مفادش عملي نخواهد شد؟
ببينيد، درست است كه زمينههاي همكاري ميان ايران و روسيه بسيار زياد است، اما در شرايطي كه ايران نيز مانند روال مرسوم دنيا و آنگونه كه در مورد كشورهاي همسايه ايران مانند تركيه، امارات و عربستان ديده ميشود كه توانستهاند روابطي معقول و متوازن با غرب و شرق داشته باشند و نه از سر نياز، پس ايران اگر توازنبخشي در سياست خارجي را اجرا كند، هم رابطه با شرق جنبه عملي پيدا ميكند و با مفهوم و منافع مشترك و طبعا اين دغدغه عمومي هم كمتر ميشود! و دولت هم با آسودگي خاطر ميتواند سياستهايش را اجرا كند.
اگر ايران با اقتدار و استغناي بيشتر و موضع برابر، رويكرد نگاه به شرق را انتخاب و وارد تعامل با روسيه ميشد دستاورد بيشتري خواهد داشت. اما نعرههاي گوشخراش عليه نه عاديسازي روابط با غرب، بلكه فقط براي مذاكره به گوش ميرسد، از همكاري با روسيه برد چنداني براي ايران متصور نيست! و اينجاست كه سياست خارجي ايران بايد اول منافعمحور شود از فشارهاي جناحي تحميل نظريات گروهي تخليه گردد و سامان بيابد و سپس به دنبال تامين منافع حداكثري باشيم، ولي در اوضاع كنوني كه دو كشور با آن درگير هستند بعيد ميدانم پروژههاي بزرگي بين دو كشور شكل بگيرد.
وابستگي روسها به غرب بيشتر از وابستگي ايران به شرق است! پس بخشي به روسيه برميگردد كه داراي سرمايه و فناوري خيلي بالايي براي حل مشكلات علمي صنعتي ايران نيست و از طرف ايران هم نا بساماني اداري (بروكراتيك و تكنوكراتيك) و فساد و نقش گروههاي ذينفوذ در اقتصاد كشور امكان اجراي مگاپروژهها را نميدهد.
نقش متغيرهاي داخلي در فراز و نشيبهاي مراودات تهران و مسكو را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
گروهي از جناح محافظهكار كشور با مخالفت با مذاكره، جداي از منافع احتمالي، گفتمان خود را بر مقوله استكبارستيزي و ضديت با غرب تعريف كردهاند و از اين طريق به دولتها و نهادهاي حاكميتي فشار ميآورند و صورتبندي ساختار سياسي خود را براي اعمال فشار به دولت و ايجاد مانع و تامين منافع جناحي خود شكل دادهاند و هرگونه مذاكره و تلطيف فضا در اين مسير را
در راستاي منافع رقبا و خدشه و رخنه بر جايگاه سياسي خود در كشور ميپندارند، لذا به روسها اطمينان ميدهند كه ايران كارتي براي بازي در مقابل آنها ندارد! يعني بازيهاي جناحي و گروههاي فشار، منافع خارجي ايران را تحتتاثير قرار ميدهند! اگرچه طبق گفته آقاي وزير امور خارجه سند همكاري ايران و روسيه از ۴ سال پيش درحال آمادهسازي است و تعيين تاريخ امضاي آن ربطي به تحولات اخير ندارد و اين تصميم از دو دولت گذشته گرفته شده، الان در حال رسيدن به نتيجه نهايي است و اجماع ملي در مورد آن وجود دارد، اما همچنان اذهان عمومي سوال و دغدغه دارند! و مخصوصا نخبگان مكتوم نگه داشتن آن را از انظار عمومي براي بررسي و تدقيق كه احتمالا يكطرفه نباشد مورد سوال قرار دادهاند! و اينكه در عمل بخشي مانند نظامي بقيه بخشها را تحتتاثير قرار دهد يا ايجاد وابستگي كند و متاسفانه هم در عمل چنين نكتهاي اتفاق افتاده و هم كمتر اقناعسازي شده است كه معاهدات پس از امضاي دو كشور از طريق مصوبه دولت براي تصويب به مجلس ميرود. اين معاهده هم مثل هر موافقتنامه ديگري بايد به تصويب مجلس و سپس به تاييد شوراي نگهبان برسد تا اعتبار قانوني و اجرايي پيدا كند. معمولا موافقتنامهها تا قبل از امضا، عمومي نميشوند اما بعد از امضا هيچ منعي براي عمومي شدن وجود ندارد،ضمن آنكه وقتي در مجلس است عمومي ميشود.
در رابطه با اين معاهده نيز تصريح شده است كه ۳۰ روز بعد از تبادل سند تصويب آن توسط مجالس دو كشور
(در واقع بعد از اعلام طي مراحل تصويب داخلي) لازمالاجرا خواهد شد. اصولا در اينگونه معاهدات اصل توازن يا تعديل تعهدات حاكم است كه هيچ يك از طرفين تعهد يا امتياز يكطرفه به نحوي كه به حاكميت آنها خدشه وارد نمايد بدون گرفتن مابهازاي آن در توافق، به يكديگر نميدهند.
به عنوان سوال آخر، به باور شما امضاي توافق استراتژيك تا چه اندازه ميتواند تعاملات احتمالي ايران با غرب را تحت تاثير قرار دهد؟
معاهدهاي كه در حقيقت نسخه بهروز رساني شده توافقي است كه بيست و چهار سال پيش ميان تهران و مسكو امضا شد. اصولا فلسفه تجميع حوزههاي همكاري در قالب دو كشور همزمان با توسعه و تعميق روابط دو جانبه به دنبال بستري حقوقي براي تسهيل روند همكاري هستند.
اگرچه در روابط بين كشورها اينگونه معاهدات، نقشه راه و نوعي اطمينان بخشي به يكديگر و چهارچوبهدار كردن ارادهشان براي تداوم روابط در آينده است، اما گذشته از ذهنيت تاريخي ايرانيان در مورد روسيه كه در بالا اشاره شد، فشار امريكا و اروپا به ايران ناشي از همكاريهاي نظامياش با روسيه و تاثيرات آن بر جنگ اوكراين افكار عمومي ايرانيان را بيش از حد حساس كرده است.
هم غربيها براي توجيه اين فشار و هم اوكراين براي جذب كمك تسليحاتي بيشتر از غرب اين همكاري را بزرگنمايي كردند! و ايران نتوانست يا نخواست بهموقع از زير اين اتهام خارج شود!
اما چنانچه ايران براي تنوعبخشي و ايجاد توازن در سياست خارجي خود و حل مشكلاتش با غرب به اين سفر نگاه كند، نميتوان آن را جداي از چهارچوبه كنوني تنظيمات بينالمللي و تحولات جهاني و مناسبات منطقهاي مورد ارزيابي و تحليل قرار داد. جابهجايي قدرتهاي منطقهاي و روياروييهاي اخير در صحنه منازعات ژئوپليتيك جهاني و بازيگري فرصتطلبانه برخي از بازيگران منطقهاي كه رقباي ايران هستند نيز يكي ديگر از زمينههاي قابلتوجه براي سامان بخشيدن به ثبات و پايدارسازي امنيت منطقهاي با مشاركت ساير همسايگان ميتواند باشد. ايران با پانزده همسايه خود از جهت اثرات و ابعاد برونريز تحولات حوزه همسايگياش بيشتر تاثيرگذار است تا تاثيرپذير. اين نگاه ميتواند دست ايران براي بازي و تعاملات بينالمللياش را بازتر كند.
ايران نه تنها يك ظرفيت ژئوپليتيكي مهم براي دنيا است بلكه يك ظرفيت عالي و پرپتانسيل براي بهحركت درآوردن اقتصادهاي با رشد صفر در اروپا و حتي امريكاست. هر كدام از نيازهاي اقتصادي ايران با يك بازار هشتاد و پنج ميليوني تشنه، دهان باز، تنوعطلب و جا مانده از بازار جهاني به راحتي ميتواند مشكلات اقتصادي يك كشور اروپايي را حل كند! در مورد ظرفيت ژئوپليتيكي هم غرب چندان نميتواند ايران را ناديده و به رقبايش چون تركيه و عربستان تكيه كند و در قبال اين توازنسازي بايد الگوي رفتاري ايران به گونهاي باشد كه بتواند با مديريت و كاهش تنش، روابط خود با غرب را سامان دهد و امتياز و مابهازا بگيرد و روابط با شرق را نيز تعميق ببخشد. ايران نبايد اجازه دهد با اين بلاتكليفي و سردرگمي استراتژيك حاكم بر سياست خارجي بيش از اين اقتصادش كوچك شود و از بازارهاي جهاني بيرون بماند. انشاءالله!