تهران و جامعه مدرن!
بهروز مرباغي
در ميان بزرگان معماري و شهرسازي، بحث شديدي است كه آيا ما و معماري ما وارد دوره مدرن شدهايم يا نه. فراتر از اين، برخي حتي بر اين باور هستند كه معماري ايران ديگر وجود ندارد. اينان معتقدند معماري دوران قاجار آخرين دوره معماري ايران است و بعد از آن ما معماري نداريم. تعدادي از بزرگان هم معتقدند تا جريان اصلاحات ارضي و هجوم روستاييان به شهر، ما معماري مقبول داشتيم ولي با روند گسترش شهرها براي اسكان نوآمدگان، معماري و شهرسازي ما رو به افول رفت، چون ظرفيت لازم براي پاسخگويي به آن نياز بزرگ را نداشت. از آن به بعد است كه معماري ايران وجود ندارد. بالطبع ديگراني هم هستند كه معتقد به حضور معماري مقبول در حال حاضرند و معتقدند معماري ايران هنوز هم قادر به خلق شاهكار است و نبايد نگران آينده شد. در اين ميان آنچه كه كاملا مبهم مانده، تعريف كارشناسان مختلف از مفهوم «مدرن» و «معاصر» است. به كدام اثر ميتوانيم عنوان مدرن بدهيم و به كدام ديگر عنوان معاصر؟ در ميانه اين بحث، غالبا ظهور و بروز نشانههاي معماري اروپا در ايران به مثابه نشانه مدرن شدن اين معماري شمرده ميشود. با اشاره به نمونههايي از موتيفها و شكلهاي معماري اروپا در آثار معماري ايران، ورود مدرنيته به ايران را گواهي ميدهند. ممكن است پذيرفته شود كه وجود اين نشانهها مصاديقي هستند از آشنايي هنر و فرهنگ ايراني با تمدن و فرهنگ اروپا كه حتما مغتنم است، ولي اين تمام مساله نيست. در سالهاي سده گذشته، تكنوكراتهاي خوشفكر ايران به اين نتيجه رسيده بودند كشوري كه صاحب صنعت سنگين توليد آهن، مس و آلومينيوم نباشد، نميتواند ادعاي صنعتي شدن داشته باشد. اين فلزات مواد اوليه همه صنايع است. در حوزه معماري هم مواد اوليهاي لازم است تا شما وارد جهان مدرن شويد. اين مواد اوليه، برخلاف تصور رايج، مصالح ساختماني نيست. مواد اوليه معماري مباني نظري آن است. تفكر و نظريه مدني پشت آن است. به اين دليل است كه ما تاثيرات جنبش مشروطه را در خيابانها و خانههاي ايراني ميبينيم. با همين استدلال، ما در مركز تهران در خيابانهاي فرصت، دمشق، ايتاليا و چندين خيابان ديگر عمارتها و خانههايي را ميبينيم كه معماري متاثر از دوران جديد را دارند. جامعه مدني با روندي محسوس و مطمئن در جهت ساده كردن مسائل و پرهيز از حشو و زوايد است و زيبايي نه در آرايهها بل در تناسبات و سلسله مراتبها رخ مينمايد. بدينترتيب ما نشانههاي تفكر مدرن در جامعه و معماري را شاهد هستيم. ما بخواهيم يا نخواهيم، نميتوانيم تاثير جهان مدرن بر زندگيو مدنيت كشور را نديده بگيريم. فرهنگ جهاني خواهناخواه راه خود را به تمام كشورها باز ميكند. اصولا در تعريف ويژگيهاي فرهنگ چنين آمده كه هم «جاري» است و «ساري». يعني جريان دارد و سرايت مينمايد. تهاجم نيست، جريان است.
معمار و مدرس دانشگاه