نگاهی به نمایشگاه «شکافید این جواهر را و بیرون جست اندیشه»
گردهمایی هنرمندان چند ساحتی
در این نمایشگاه 59 مجسمه و 3 نقاشی از هنرمندان نامدار ایران ارائه شده است
حمیدرضا صادقزاده
کلیتی نمونهوار از مجسمهسازی معاصر ایران در شش دهه گذشته را میتوان در نمایش گروهی با عنوان «شکافید این جواهر را و بیرون جست اندیشه» در گالری کیمن به نمایش گذاشته شد، مشاهده کرد. تنوع رفتار فرمی، ابعاد متفاوت آثار، استفاده از مواد و متریال گوناگون، رویکردهای مختلف 36 هنرمند به عنوان نمونههایی از هنر و هنرمندان چندین دهه گذشته و امروز هنرهای تجسمی ایران را به خوبی در این مجموعه نمودار میکند. از 62 اثر ارائه شده 59 اثر مجسمه و صرفا 3 اثر نقاشی هستند. این نشانهای آشکار از اهتمام روحالله شمسیزاده (کیوریتور) به پرداختن به مساله مجسمهسازی معاصر است.
در این مجموعه شاهد آثاری از حمیدرضا آزاد، فریدون آو، حسین آزادی، میترا ارباب سلجوقی، امید بازماندگان، محمد بزرگی، پویه پیمان، پرویز تناولی، آرین حکیمی، علی خطایی، محمدرضا خلجی، بهمن دادخواه، مجتبی رمزی، هوشنگ سیحون، روحالله شمسیزاده، حسین شناور، شجاعالدین شهابی، سعید شهلاپور، آذر شیخبهاالدینزاده، کامبیز صبری، شهرزاد علیاری، محمدحسین عماد، محسن غلامی، بیتا فیاضی، آناهیتا قاسمخانی، مهسا کریمیزاده، محمدحسین قادری، عبدالناصر گیو قصاب، رضا لواسانی، پریدخت مشکزاد، امیر موبد، رضا میکائیلزاده، بابک نریمان کیا، فرزین هدایتزاده، علی هنرور، محمدرضا یزدی هستیم. برای مخاطب آشنا با حیطه هنرهای تجسمی انتخاب هنرمندان از بازهای شامل هوشنگ سیحون، پرویز تناولی تا محمدحسین عماد و حمیدرضا لواسانی و نسلهای جوانتری چون کامبیز صبری و پویه پیمان مبین هنرمندانی است که در هنرهای تجسمی رویکردی تکساحتی ندارند و به تجربیاتی متنوع دست زدهاند. سوای پرداخت به فرم و فضا، متریال و معنا اهتمامی به پرورش نسلهای پس از خود را هم داشتهاند. با مطالعه دیداری و تمرکز بر آثار هنرمندان حاضر در این مجموعه به نوعی با روایت تاریخی غیرخطی هنرهای تجسمی معاصر ایران سر و کار پیدا میکنیم. جستوجو در پی فرمهای صرف و کاربردی، متریال در دسترس و مدرن، نگاهی مبتنی بر فضای ارائه تا پرداخت به درون اثر، طبعآزمایی همزمان در حیطههای متنوع هنرهای تجسمی، تاثیرپذیری از هویت تاریخی و تاثیرگذاری بر جریانهای پیشِ رو، داستان خاموش پشت آثار و هنرمندان این مجموعه را در انتظار روایت بر پهنه کاغذ میگذارد. عنوان این نمایش برگرفته از غزلی از دیوان شمس مولانا جلالالدین است. بیت کامل آن به این ترتیب نگاشته شده: «جواهر جمله ساکن بُد همه همچون اماکن بُد-شکافید این جواهر را و بیرون جست اندیشه» این عنوان میتواند به عمل هنرمندانه به مثابه حرکتی به سوی ذات چیزها و خلق اندیشه از پی این عمل اشاره داشته باشد. روحالله شمسیزاده کیوریتور این نمایشگاه هنرمندی نام آشنا در حیطه مجسمهسازی و زیورآلات معاصر که تحصیل در رشته مجسمهسازی و پژوهش هنر را در سابقه خود دارد. او سالهاست در رشته مجسمهسازی، طراحی و ساخت زیورآلات به صورت دانشگاهی و آزاد به تدریس میپردازد. سابقه نزدیک به ۲۵ سال حضور و زیست در جریان مجسمهسازی و یک دوره ریاست بر هیات مدیره انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران، تسلط و شناخت خوبی به او در پرداخت به چیستی هنرهای تجسمی و به تبع آن گردآوری مجموعه منسجمی از آثار هنری در چنین نمایشی می دهد. 62 اثر حاضر از 36 هنرمند در این مجموعه آشکارگر پس زمینههای فکری کیوریتور هستند. تولیدات هنری صرف، که فضا را تحت تاثیر قرار میدهند قاطبه مجموعه را صورتبندی میکنند. دسته دیگر آثاری که به جز ارزشهای فرمی و مجسمهسازانه، قابلیت کاربردی بودن را هم در خود دارند. چون صندلی چوبی سعید شهلاپور، کاری از محمدحسین قادری (که آنهم با چوب اجرا شده) و صندلی علی هنرور به همراه دو ظرف مجسمه از آذر شیخ بهاالدینزاده و آرین حکیمی که با سرامیک و سنگ خلق شدهاند. این دست آثار قابلیت اثر هنری و شیء روزمره را توأمان دارند. بخش دیگری از آثار با رویکردی به زیورآلات یا به روایت پرویز تناولی به عنوان مجسمههای پوشیدنی محسوب میشوند. آثاری از محمد بزرگی، پویه پیمان، پرویز تناولی، شهرزاد علیاری، آناهیتا قاسمخانی، رضا میکائیلزاده و بابک نریمانکیا با این رویکرد قابل دستهبندی هستند. این دو رویکرد آخر با رفتار ریشهدار هنرهای سنتی ایران همخوانی دارد. در همراهی با مجسمهسازی به عنوان هنری مستقل که البته سابقهای کمتر از ۱۰۰ سال در ایران دارد. به وضوح هنر مجسمهسازی در اشیا کاربردی و روزمره و حتی گاهی در امتداد معماری حیات و امکانات خود را در سدههای پس از حضور اسلام در ایران حفظ کرد و گسترش داد. از آن جمله در ظروف، قفلها، ابزارهای جنگی، سوارکاری و زیورآلات که در طول تاریخ هنر ایران نمونههای متعدد و درخشانی از آنها دیده میشود که صرفا با حذف کارکرد و تغییر بستر ارائه، قابلیت تبدیل شدن به مجسمههای مدرن و معاصر را پیدا میکنند. تناولی به این شیوه برخورد در آثار خود تغییر ابعاد را هم میافزاید. او در حیطههای پرتعداد کاری، با استفاده از قابلیتهای نقوش و فرم سنتی ایرانی در بسترهای مدرن، نوعی احساس بازگشت به خویشتن را به دست میدهد. در مجموعه حاضر دو اثر از هیچهای او به صورت انگشتر و گردنآویز دیده میشوند که برداشتی از خطوط نستعلیق و نسخ ایرانی هستند و به صورت فیگوری جاندار که با چشمهای گشاده حروف «ه» به بیننده خیره شدهاند. سعید شهلاپور از نسل بعدی مجسمهسازان ایرانی را با دیوارههای چوبی برگرفته از معماری مناطق شمالی ایران میشناسیم. در این مجموعه با 3 اثر حضور دارد. شیطانکی بالدار که شمایل دیو حقیری با سایهای بزرگ را جلوهگر میکنند. اثری دیگر با تودههای فرمی در هم با عنوان دروازه جهنم تداعیگر مفری به هیچ کجا میشود. اثر سوم یک صندلی چوبی که آن را تحت تاثیر زیست طولانیمدت از اواخر دهه ۶۰ در شمال ایران و با روشهای سنتی تولید ابزارآلات کاربردی چوبی در این مناطق خلق کرده. پویه پیمان هنرمندی از نسلی دیگر بدن انسان را مبدل به محلی برای ارائه آثارش میکند. آثار سبک، ساختارمند و فرمالیستی که چیستیشان در میان مجسمه، لباس و زیورآلات در تعلیقاند. محمدرضا یزدی با استفاده از قابلیتهای هندسه ایرانی، ترکیبی مدرن در تعامل با امکانات رباتیک میآفریند که به آهن سرد و سخت، تنفسی مکانیکی و حیات انسانی اعطا میکند. آثار و هنرمندانی که ذکرشان رفت صرفا به شکل نمونه وار از هر نسل از مجسمهسازان ایرانی مطرح شدند، چراکه در این کوتاه مقال، مجالی برای پرداختن به تک تک این هنرمندان تاثیرگذار نخواهد بود. فرصت و زمان دیگری فراتر از این چارچوب برای آن بر خود فرض میکنیم. آنچه در این دست نمایشهای گروهی نباید از خاطر دور بماند عدم تجانس و تفاوت میان آثار هنری و هنرمندانی با رویکرد و جهانهای دور از هم خواهد بود که همنشینی و یکدستگی مجموعه آثار ارائه شده را با دشواری مواجه میکند. در این مجموعه، شمسیزاده خط فکری واحدی از خود را در ارائه آثار لحاظ میکند به این صورت که اغلب هنرمندان در حیطههای مختلف تجسمی تجربههای چند ساحتی را آزمودهاند. آثار سوای ارزشهای فرمی و زیباییشناسانه، قابلیتهای مفهومی و کارکردی نیز دارند. ریشههای خلق آثار و رویکرد هنرمندان به هویت، تاریخ و تجربه زیسته فرهنگ ایرانی منعطف میشود. این برخورد در ارائه آثار گروهی با این تعداد اثر و هنرمند کاری دشوار و قابل تقدیر مینماید که با عدم برگزاری دوسالانههای مجسمهسازی به نوعی کارنامه مجسمهسازی این سالها هم بهشمار میروند. در فقدان دوسالانهها، آنچه بار اضافی به دوش فعالان هنری و نهادهای فرهنگی چون گالریها گذاشته قطع و کمرنگ شدن ارتباط جامعه هنری و متولیان فرهنگی به عنوان حامیان این جریانهاست. مساله حمایت از هنر در همه دورهها ازسوی اربابان قدرت و مکنت معمول و مرسوم بوده. به این ترتیب که حامی برای القای حس یگانگی با جامعه با پرداختن به روایت هنری از آنچه در جامعه مقبول و مرسوم میشود. ساختارهای فرهنگی موجود را تقویت میکرد و بر یگانگی خود و جامعه تاییدی ماندگار به جای میگذاشت. سنت کتاب آرایی ایرانی که در دربار سلسلههای متعدد حاکم بر ایران همواره حفظ شد و در ادوار مختلف بارها شاهنامه، خمسه نظامی و سایر کتبی از این دست در آن مکتوب مصور و مذهب شدند. همزمان هنر نقاشان، خطاطان و تذهیبگران ایرانی را اعتلا بخشید. هنرهای دیگری چون شعر، معماری چه به صورت ابنیه عمومی و خصوصی، مذهبی و غیرمذهبی، حتی نساجی، قالی بافی و سفالگری هم در طول تاریخ به این صورت تقویت شده و خالقان آنها تحت حمایت حامیان قدرتمند رشد و پرورش یافتند. هنرمندی صاحبنام در جایگاه ريیس کتابخانههای درباری و معمار باشی و نقاشباشیها حکم واسطه و مدیران هنری را در این میانه ایفا میکردند. اینان به واقع جایگاه شاهین ترازو در تعادل میان جریانهای هنری و اجتماعی با حکومتها را داشتند. از آن جمله میتوان به ابوزید، کمالالدین بهزاد، میرک، رضا عباسی و بیشمار هنرمندان پرآوازه دیگر در تاریخ هنر ایران اشاره کرد. گالری کیمن در اولین گامهای حضور در حیطه هنرهای تجسمی، آثار جمع بزرگی از هنرمندان صاحب نام در این حیطه را به نمایش میگذارد. انتخاب آثار به عهده هنرمندی آگاه و آشنا به این جهان به مثابه متنی دشوار قرار دارد. جواهری ملکان به عنوان حامی، تسهیلگر هنرمندان و نهاد هنری در برقراری سازوکارهای دنیای هنر میشود. در مرحله اول این عمل جمعی جریان هنری را به شیوه تاریخی، در غیاب یا کمرنگ شدن حمایتهای جریان حاکم دوباره سازماندهی میکند. در مرحله دوم خط سیر مشخصی برای آینده این نهاد و جریان هنری مورد حمایت رسم میشود که مشخصا علاوه بر آثار هنری صرف، به رویکردهای کاربردی و زیورآلات در ساختارهای هنری تجسمی نگاهی ویژه دارد. مرحله سوم با استمرار دو مرحله قبلی رخ میدهد. شکوفایی هنر و عملکرد هنرمندانی که در این بازه جای میگیرند. متعاقب آن انتقال تجربیات و دانش هنری میان نسلها که در امتداد یکدیگر به خلق و ارائه آثار هنری مشغول هستند. نتایجی از این دست در آثار و زندگی برخی از هنرمندان پرسابقهای که در این مجموعه شاهد آثار آنها هستیم، قابلبازشناسی است. ازجمله زندهیاد هوشنگ سیحون معمار، طراح و نقاش چیرهدست با آثاری ماندگار در زمینه معماری که دوره ریاست ایشان بر دانشکده هنرهای زیبا را بهحق میتوان از درخشانترین دورههای هنر ایران برشمرد. پرویز تناولی مجسمهسازی که در حیطه زیورآلات، نقاشی، چاپ، گلیم، قالیبافی و پژوهش هنرهای سنتی ایران آثار کمنظیری خلق کرد و در آموزش دانشگاهی مجسمهسازی و تربیت نسل مجسمهسازان پس از خود هم سهم ویژهای باید برای ایشان قائل بود. سعید شهلاپور مجسمهسازی با دغدغههای اجتماعی، که معماری، نقاشی، چاپ و مجسمهسازی از بودن و روزمره او قابل تفکیک نیست. تعداد قابلتوجهی از مجسمهسازان جوان امروزی پرورش یافته او در دانشگاه هنر هستند. فریدون آو نقاش، مجسمهساز، چاپگر و مجموعهداری که همراه با جریانهای هنری نوپا تاثیر ویژهای بر آینده هنرمندان جوان حیطه تجسمی میگذارد. درنهایت باید امیدوار بودچنین نگاهی به جریان هنر در این نهاد تازهتاسیس، در پرتو حمایتها و نظرات تخصصی برآمده از تجربه و دانش هنری امثال روحالله شمسیزاده دورهای را رقم بزند که در آینده به تفصیل از نتایج آن بخوانیم و بیاموزیم.