• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5964 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳ بهمن

نگاهي به طرح‌هاي منوچهر موغاري در كتاب «بافت‌هاي روستايي ايران»

سفر به آبادي‌ها و كوير در جهان نقاش

نسيم خليلي

منوچهر موغاري در كتاب بافت‌هاي روستايي ايران، مجموعه‌اي دل‌انگيز از طراحي‌هايش از زندگي و معماري روستايي به دست داده است، چيزي شبيه به بومي‌نويسي در ادبيات داستاني؛ نقاشي‌هايي همراه با جزييات اقليمي، شورمندانه و زيبا كه در مقدمه‌ هنرمند نيز درباره‌ وجوه شورانگيز، معنوي و عاطفي آنها مفصل سخن گفته شده است: «از سال 1367 در سفري طولاني به منطقه سيستان و بلوچستان و سپس به كرمان و ماهان و حضور در فضاي عرفاني آرامگاه شاه نعمت‌الله ولي و طراحي از روستاهاي آن با بادگيرها و نورگيرهاي سنتي و بومي اصيل و بام‌هاي خشتي آن، به آنچه در درونم آماده شكوفا شدن بود، آگاه شدم. خداوند در حين طراحي كمكم مي‌كرد و فرشتگان او مرا به سوي معابر و موضع‌هاي ارزشمند خانه‌هاي كاهگلي هدايت مي‌كردند و زاويه‌هاي ديد گشوده را در راستاي كمپوزيسيون منطقي در اختيارم قرار مي‌دادند. اين احساسي بود كه روح من آن را بدون كوچك‌ترين ذهنيت‌گرايي و خطاي پندارگونه ادراك مي‌كرد و عشق عميق و بي‌توقع از ديدار بافت‌هاي روستايي را در پس‌زمينه‌ نگاه و فكر و آرزوهاي من مي‌پذيرفت. شب‌ها را زير سقف يك كلبه ويرانه در زمين‌هاي اطراف آرامگاه شاه نعمت‌الله ولي و با نور مهتاب در پناه آسمان گرداگرد خود بامداد مي‌كردم و پس از ورزش صبحگاهي در حمام روستا شستشو مي‌كردم و سپس در كوچه پسكوچه‌هاي ماهان و در آغوش كلبه‌هاي كاهگلي آن به طراحي مي‌پرداختم.» و به اين ترتيب است كه پرسه در طراحي‌هاي اين كتاب شريف به سفري صوفيانه و دلكش در دل روستاهاي كويري، دشت‌ها و كشتزارها مي‌ماند، زيستني شورانگيز در خلسه‌اي عارفانه در جوار گنبد مخروطي بقعه‌اي و نگريستني گذرا به كلون دري و معاشرتي قصه‌وار با مردمان روستا كه اين يكي بيش از هر چيز به اين كتاب وجه و صبغه‌اي تاريخنگارانه بخشيده است تو گويي هنرمند با طراحي چهره‌هايي ساده و ناب و اصيل از ميان مردمان روستا و ثبت تاريخ آن نقش بر كاغذ زدن، زندگي مردم را در تاريخ اجتماعي نقاشي كرده است. او خود درباره‌ اين گوشه از كارش، وقتي كه به روستاها سفر مي‌كرده تا بافت اقليمي‌شان را نقاشي كند، چنين نوشته است: «روستاييان در فضاي دربرگيرنده‌ محيط روستا و به خاطر ارتباط تنگاتنگ با عوامل طبيعت در كشاورزي، از شخصيت اصيل و مصمم و در عين حال ساده و پاك و خالص انساني برخوردارند كه در قالب و سطوح و عناصر چهره‌هاي آنان، چه در نگاه و بيني و لب و چه در خطوط و نقش‌مايه‌هاي آن حضور يافته است. من به هر روستايي كه وارد شدم، در كنار طراحي بافت‌هاي معماري بومي آن، در جست‌وجوي چهره‌هايي بودم كه بتوانم خصوصياتي كه نام بردم در آنها بيابم و بر روي گستره‌ كار خود انتقال دهم. با وجود اختلاف فراوان در شكل و تركيب عناصر در اين چهره‌ها، شخصيت بارز روستايي، آرامش فكر و يكرنگي در همه آنها مشترك است. در هنگام طراحي تلاش كردم كه روستايي را به خاطر كارم خسته و معطل نكنم و به همين خاطر، در كوتاه‌ترين زمان ممكن، شايسته‌ترين خطوط و لك‌سايه‌ها و قالب‌هاي شخصيت ظاهري وي را به صفحه‌ كاغذ انتقال داده‌ام. من سرمايه بي‌نظيري از چهره‌ روستاييان را در طول سال‌ها سفر به روستاها فراهم كرده‌ام، كه در اين كتاب فقط تعداد انگشت‌شماري را به عنوان نمادي از خط و نقش و حس و شخصيت چهره‌ روستاييان ارائه نموده‌ام. اين طرح‌ها براي يك طراح جست‌وجوگر مي‌تواند سرفصل هدف پژوهشگرانه‌اش محسوب شود.» و بايد براين گفتاراين تكمله را افزود كه اين طرح‌ها سرفصل هر پژوهش تاريخمندي مي‌توانند باشند، هر پژوهشي معطوف به زندگي مردم، زارعان و عشاير و باشندگان كوير و فراتر از آن مخاطب شيفته‌ ادبيات داستاني را هم سرگشته و شيداي خود مي‌كنند تو گويي اين چهره‌ها را از اين رو كه بسيار هنرمندانه تصوير شده‌اند، در روايت‌هاي داستاني شورانگيزي ديده‌اي، خوانده‌اي، در كليدر، تنگسير، عزاداران بيل و اين همه دقت و ظرافت و مهارت هنرمند را در اين آثار بازنمايي مي‌كند، هنرمندي كه خود از كوير برخاسته و از اين رو ردپاي كوير در طراحي‌هاي اين كتاب نيز برجسته است و موغاري آن را اساسا، انگيزه‌ دلدادگي‌اش به اين پروژه‌ هنري مي‌داند: «خود من زيربناي خاك بياباني و كويري را در پيكرم دارا هستم. موغار، يك روستاي كم‌آب كويري بين اردستان و نطنز در منتهي‌اليه جنوب شرق استان اصفهان و هم‌مرز با بيابان‌هاي نايين و اردكان و يزد. شايد همين ذرات خاك كويري مرا بر آن داشت كه به سراغ بافت‌هاي روستايي بروم. لحظاتي كه كوران شن‌ريزه‌ها مانع از ديدن موضوع‌هاي موردنظر من در روستا براي طراحي بود هر ضربه مداد من براي نقش بخشيدن به بخشي از بافت روستايي با گردش خشك شن‌ريزه‌ها روي سطح كاغذ طراحي من توام مي‌شد. سكوت، سلامت روح و شير پاك و بي‌غش و نان كلفت، كه بوي گندم آن مشام را سيراب مي‌كند، غذاي ظهر و شب ما بود. هنگامي كه در تاريكي پس از غروب در كلبه كاهگلي ميزبان روستايي‌مان دور چراغ گردسوز يا فانوس، مهربان و صميمي مي‌نشستيم و طراحي‌هايي را كه در طول روز تهيه كرده بوديم بررسي مي‌كرديم، آسمان بلند و مهتاب درخشان، سقف بيكراني كه اجازه نمي‌داد از آن چشم‌برداريم و بخوابيم، آنقدر كه نفس را پاك مي‌كرد، روح را مي‌شكفت و انديشه را غوطه‌ور مي‌ساخت.» افزون بر اين روايات نغز و دلكش، البته موغاري از مخاطرات سفرهايش اغلب با اتوبوس، وانت يا جيپ و به روستاهاي صعب‌العبور يا خطرناك - كه بيم راهزن‌ها و تكاپوهاي تروريستي نيز در آنها مي‌رفته است - غفلت نمي‌كند تا به اين ترتيب به هنرمند جواني كه دوست دارد هنرمندي جست‌وجوگر و ماجراجو باشد نشان بدهد كه نيل به اين هدف خالي از رنج و دشواري نخواهد بود؛ همچنين او در جايگاه يك معلم دلسوز از ضرورت‌هاي هنري در تعامل با بافت‌هاي روستايي نيز سخن گفته و كتابش را به يك كارگاه كوچك و ارزشمند هنري نيز بدل كرده است: «شناخت خاكستري‌هاي تيره و روشن در طراحي با مداد از بافت‌هاي روستايي از مهم‌ترين عوامل ايجاد ارتباط ذهني با عناصر و كاربرد آنهاست. اينكه چگونه بدون رنگ‌آميزي مي‌توان احساس نوع و جنسيت عناصر، ديوارها، درها و پنجره‌هاي چوبي و سنگ و خاك و جاده‌ها و معبرهاي كوچه‌هاي روستايي را در تسلط بيكران آسمان به ذهن بيننده انتقال داد، علاوه بر شناخت و مهارت، عشق به طبيعت و روستا را هم  مي‌طلبد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون