• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5964 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳ بهمن

ظهور فاشيسم، جنگ و زخم‌هاي جنگ

مرتضي ميرحسيني

از حرف‌هايش بوي ستيز مي‌آمد. البته ضدونقيض صحبت مي‌كرد، اما آن زمان كمتر كسي به اين چيزها اهميت مي‌داد. در آن روزهاي آشوب و هرج‌ومرج، نه ضدونقيض‌گويي‌هاي موسوليني اهميتي داشت و نه آينده‌اي كه قرار بود او براي ايتاليايي‌ها رقم بزند، پيش‌بيني مي‌شد. مهم اين بود كه عده‌اي از طبقه حاكم ايتاليا در او عزم و اراده مي‌ديدند و فكر مي‌كردند، مي‌تواند سد راه سوسياليست‌ها شود و انقلاب احتمالي چپ‌ها را مهار كند. خودش هم مصمم به ايفاي همين نقش، اما با اهدافي بسيار متفاوت بود. «ما به سوسياليسم اعلان جنگ مي‌كنيم، نه چون سوسياليسم است، بلكه از اين‌ رو كه سد راه ناسيوناليسم بوده است... مثل روز روشن است كه حزب سوسياليست از پيش ‌بردن برنامه احيا و بازسازي ايتاليا ناتوان خواهد ماند... هدف ما تبديل‌ شدن به اقليتي فعال است، هدف ما جذب كارگران از درون حزب سوسياليست است.
اگر طبقه متوسط خيال مي‌كند ما سپر بلاي آنان هستيم سخت در اشتباه است. بايد در برابر خواسته‌هاي كارگران كوتاه آمد. در زمان آتش‌بس نوشته بودم وظيفه ما نزديك‌ شدن به كارگراني است كه از جبهه‌هاي نبرد بازمي‌گردند، زيرا بي‌اعتنايي به حقوق و خواسته‌هاي مردان عرصه پيكار، عملي شنيع و بلشويكي است. وظيفه ما اجابت خواسته طبقه كارگر است. آنها چه مي‌خواهند؟ هشت ساعت كار روزانه؟ بيمه بازنشستگي و درماني؟ كنترل كامل كارگران بر صنايع؟ ما بايد از اين مطالبات حمايت كنيم.» البته آنچه در سر داشت بسيار فراتر و بزرگ‌تر از اين حرف‌ها بود.
از همان آغاز، از همان روزهاي ژانويه 1919 كه حزب فاشيست را تاسيس كرد، به تصاحب قدرت- و نه سهيم ‌شدن در آن- فكر مي‌كرد. «من بر اين گمانم كه حكومت كنوني ايتاليا حكومتي ورشكسته است... در اين لحظه حساس كه آينده نظام سياسي ايتاليا در حال رقم ‌خوردن است، فرصتي براي بزدلي و كوتاهي نيست. زمان عمل سريع و قاطع است. اگر بنا بر سقوط حكومت باشد، ما بايد آماده و گوش ‌به ‌زنگ باشيم كه جايش را بگيريم. تاسيس فاشي به همين مقصود است، سازماني سرشار از خلاقيت و انگيزه، سازماني كه ميادين شهرها را تسخير كند و فرياد برآورد: حق حكومت سياسي از آن ماست، ما بوديم كه ايتاليا را به جنگ سوق داديم و ما بوديم كه ايتاليا را پيروز جنگ كرديم!» حتي زماني كه دولت را به دست گرفت و بعد هم بر حكومت مسلط شد، باز همين حرف‌ها را مي‌زد و مدام از شرايط ويژه و ضرورت آمادگي دايمي و مقابله با خطرات پيدا و پنهان و وجود دشمنان داخلي و خارجي مي‌گفت. مطبوعات فاشيستي نيز همين حرف‌ها را تكرار مي‌كردند. به نوشته رابرت پالمر، آنچه موسوليني و جريان حامي و هوادارش در ايتاليا كردند، نه ديكتاتوري به آن سبك و سياق قديم كه تماميت‌خواهي در معني و مفهوم دقيق و قرن بيستمي آن بود.
«شيوه حكومت توتاليتر كه بعد از جنگ (اول) جهاني به وجود آمد صرفا يك فرضيه حكومت نبود، بلكه فرصيه‌اي از زندگي و طبيعت بشري بود. هواخواهان توتاليتر مدعي نبودند كه اين شيوه به اقتضاي زمان و مكان پديد مي‌آيد، بلكه آن را صور دايمي تمدن و جامعه مي‌دانستند و تا آنجا كه براي توجيه اين شيوه حكومت، حالت فوق‌العاده را مستمسك قرار مي‌دادند، زندگي را في‌نفسه يك حالت فوق‌العاده ابدي تلقي مي‌كردند.» بيشتر فاشيست‌هاي اوليه و ديگراني كه بعدتر به جريان پيوستند، مردان زخم‌خورده از زمانه بودند. هم از نظم ليبرالي قديم كه از تدبير مشكلات ايتاليا عاجز بود، متنفر بودند و هم از بديل‌هايي كه چپ‌ها پيشنهاد مي‌كردند، نفرت داشتند. به كشورشان عشق مي‌ورزيدند- يا حداقل وانمود مي‌كردند كه عشق مي‌ورزند- اما آنچه واقعا محرك كنش و واكنش‌هاي‌شان مي‌شد، همين تنفر عميق بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون