وقتي منافع، ملي نيست، يك نگاه ارتباطي
تبديل خاورميانه ضدارتباطي به خاورميانه ارتباطي از همين نگاه برخاسته است؛ دقيقا از همين نگاه. همان حلقه مفقودهاي كه در كشور ما وجود دارد: «نگاه نه چندان ارتباطي به عرصههاي چهارگانه ارسطويي؛ - اقتصاد- فرهنگ- سياست و امنيت.» ارتباطات اگر يك مسير با همان نخ تسبيح قلمداد ميشد؛ امروز ايران در رقابت تولد خاورميانه ارتباطي عقب نبود؛ گرچه خود اين امر به راحتي ميتواند بهترين فرصت مورگنتايي براي ايران هم باشد. شايد به همين دليل در دنياي امروز، سياستمداران به درستي ميكوشند تا از هر«موقعيت» يك « فرصت» بسازند؛ با چه اهرمي؟ با اهرم «ارتباطات».
سوم) در كشور ما تعاريف بديهي نميبايست به چالش تبديل شود؛ منافع واقعا ملي تنها و تنها از بستر نگاه ارتباطي و با تاكيد بر افزايش فرصت تامين ميشود؛ منتها به شرط آنكه «واقعيت» درك شود تا اصطلاحا با درك نگاه رئاليته فرصتها ابتدا ايجاد و سپس افزايش يابد.
گفتيم واقعيت. هيچ كشوري منافع را صرفا با ديگاههاي آرماني نميسنجد؛ چون شدني نيست. اين درس واقعيت به سياستمداران است، اما، واقعيت به گونهاي ديده ميشود كه بتوان ديدگاههاي بومي، فرهنگي و ملي را در آن لحاظ كرد، كاري كه دست كم در آسيا ژاپن به خوبي از عهده آن برآمده است. اين يك هنر است البته.
آخر) علم ارتباطات، رسانه و ژورناليسم چرا با وجود آمدن وب هوشمند و دنياي رباتيك همچنان حرف اول را ميزند؟
چون همچنان «فرصتساز» است؛ شرايط رقابتي ايجاد ميكند؛ مزيتهاي افزوده يك كشور را به ميدان روابط بينالملل و بده- بستان ميآورد و سرانجام، دست مردان ديپلماسي را سر ميز مذاكره باز ميگذارد؛ اينها و بيش از اين، مرهون نگاه ارتباطي است؛ البته به شرط آنكه «واقعيت» يا همان رئاليسم، جدي گرفته شود و با قطبنماي منافع ملي و صدالبته با نگاه ملي، «چرخش» صورت پذيرد. چرخشي كه در نهايت ما را برنده ميكند و در ميدان رقابت نگه ميدارد نه اينكه بدون چرخش لازم در سياستها، از گردونه رقابت عملا حذف شويم. درك واقعيت امروز امريكاي ترامپ و اروپاي پر از فرصت و چالش، درهمين چارچوب قابل تحليل و ارزيابي است. اگر خاورميانه ضدارتباطي درحال تبديل به خاورميانه ارتباطي است، به دليل وجود اين نگاه است و بس. سرمايهگذاري كشورهاي همسايه در جنوب ايران نيز، در زمينه هوش مصنوعي تا سال۲۰۳۰ گوياي واقعيت آينده و خاورميانه ديگري است كه ارتباطي است و دارد متولد ميشود. حالا بايد ديد ايران چه اندازه مايل است فرصتساز باشد؟ فقط تا۲۰۳۰ فرصت است، زمان البته.
چالش انتقال آب از درياي عمان به تهران
يكي از اين پروژهها شيرينسازي آب دريا از درياي عمان و انتقال آن به استانهاي مركزي ايران با تمركز بر تامين آب شرب مناطقي است كه در حال حاضر با كمبود شديد آب مواجه هستند. هدف اوليه اين پروژه تامين آب شيرين چند استان ازجمله تهران با استفاده از آب شيرين شده درياي عمان است. اين پروژه براي انتقال آب از طريق يك شبكه خط لوله گسترده به طول تقريبا 3700 كيلومتر طراحي شده است. اين ابتكار بخشي از يك استراتژي گستردهتر براي كاهش كمبود آب در مناطق خشك ايران است.
شبكه گستردهاي از خطوط لوله براي انتقال آب از مناطق داراي منابع مازاد به مناطقي كه با كمبود مواجه هستند طراحي شده و مقدار آب انتقالي از طريق اين خطوط لوله بسته به پروژههاي خاص و نيازهاي منطقهاي متفاوت است.
چندين پروژه بزرگ انتقال آب در استانهاي مختلف اجرا شده است. هدف اين پروژهها انتقال آب از رودخانهها، سدها و سفرههاي زيرزميني در مناطقي با منابع آبي فراوان به مناطقي است كه از خشكسالي رنج ميبرند يا منابع كافي ندارند. برخي از سيستمهاي خط لوله قابل توجه عبارتند از: پروژه انتقال آب رودخانه كرخه با هدف تامين آب از رودخانه كرخه در استان خوزستان به فلات مركزي و پروژه انتقال آب زايندهرود كه آب را از زايندهرود در استان اصفهان به استان يزد انتقال ميدهد. پيشبيني ميشود پروژه رودخانه كرخه پس از بهرهبرداري كامل، سالانه حدود يك ميليارد متر مكعب آب انتقال دهد. اين پروژهها با چالشهايي همراهند كه برخي از آنها چنين هستند: نگراني در مورد اختلالات زيستمحيطي به دليل تغيير آبراهههاي طبيعي، هزينههاي بالا مرتبط با ساخت و نگهداري شبكههاي خط لوله گسترده، امكان پايداري طولانيمدت انتقال حجم زياد آب در فواصل طولاني. براي انتقال آب از درياي عمان يكي از گزينهها فرآيند نمكزدايي با فناوريهاي پيشرفته، بهويژه يك سامانه هيبريدي است كه اسمز معكوس (RO) و تقطير چند اثره (MED) را تركيب ميكند. انتظار ميرود اين روش روزانه حدود 2.5 ميليون متر مكعب آب شيرين شده توليد كند. تاسيسات آبگيري و نمكزدايي در شهرستان چابهار كه موقعيت استراتژيكي در امتداد سواحل درياي عمان دارد، قرار خواهد گرفت. پس از نمكزدايي، آب بايد از طريق يك سامانه خط لوله پيچيده كه شامل حدود 1700 كيلومتر خط لوله و حدود 17 ايستگاه پمپاژ است، منتقل شود. اين زيرساخت براي حصول اطمينان از اينكه آب تصفيه شده به طور موثر و قابل اطمينان به مقصد موردنظر خود ميرسد بسيار مهم است. تامين انرژي براي نمكزدايي و پمپاژ اين حجم از آب نيز از چالشهاي مهم بعدي خواهد بود. درحالي كه اين پروژه بلندپروازانه مزاياي قابلتوجهي را از نظر تامين آب نويد ميدهد، اما در مورد اثرهاي بالقوه اكولوژيكي نيز با انتقاداتي مواجه است. نگرانيهايي در مورد چگونگي اثرهاي نمكزدايي و انتقال آب در مقياس بزرگ بر اكوسيستمهاي محلي و تنوع زيستي مطرح است. هزينههاي مربوط به انتقال آب توسط خطوط لوله در ايران براساس عوامل مختلفي از جمله: نوع خط لوله، زميني كه از آن عبور ميكند، فناوري مورد استفاده و الزامات خاص پروژه ميتواند به طور قابلتوجهي متفاوت باشد. مطالعات و گزارشهاي اخير نشان ميدهد كه هزينه احداث خطوط لوله آب در ايران معمولا بين ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزار دلار در هر كيلومتر متغير است. اين دامنه وسيع نشاندهنده تفاوت در موارد زير است: مثلا نوع مواد و جنس خط لوله، خطوط لولهاي كه در زمينهاي سخت (در كوهها) كشيده ميشوند ممكن است به دليل چالشهاي مهندسي اضافي هزينههاي ساخت و ساز بيشتري را متحمل شوند، لولههاي با قطر بزرگتر كه براي دبي بالاتر طراحي شدهاند، معمولا هزينه بيشتري نسبت به لولههاي كوچكتر دارند، بسته به استفاده از روشهاي سنتي ترانشهبرداري يا استفاده از تكنيكهاي پيشرفتهتر مانند حفاري جهتدار افقي نيز هزينههاي متفاوت خواهند بود.
احزاب، تشكلها و افق توسعه پايدار ايران
همانطور كه نلسون ماندلا ميگويد: «رشد يك ملت، نه در منابع طبيعي، بلكه در توانايي مردم آن براي همانديشي و همافزايي است.» در ايران نيز، بايد از نگاه امنيتزده به تحزب عبور كرد و احزاب را نه تنها ابزار انتخابات، بلكه موتور محرك توسعه و اصلاحات پايدار دانست. امروز در آستانه ورود به دوراني جديد از سياستگذاري توسعهگرا، ضروري است كه از نگاه سنتي به احزاب عبور كنيم و آنها را به عنوان شركاي كليدي حكمراني خوب بپذيريم. آينده ايران، در گرو تعامل سازنده ميان سياست، جامعه و اقتصاد است و اين تعامل، جز با نهادينهسازي فرهنگ تحزب و تشكلگرايي علمي و متعهدانه محقق نخواهد شد. در اين مسير، بايد به اين پرسش كليدي بينديشيم: چگونه ميتوانيم احزاب و تشكلها را از سطح نهادهاي موسمي و انتخاباتي، به ساختارهايي اثرگذار در فرآيند تصميمگيري ملي و توسعه پايدار ارتقا دهيم؟ اين پرسشي است كه پاسخ به آن، آينده حكمراني در ايران را رقم خواهد زد.
با تمام مشغلههاي موجود ليكن بر خود واجب ميدانم در اين خصوص بيشتر بنويسم انشاءالله.
به اميد ايراني آباد و سربلند.
مشاور امور احزاب و تشكلهاي رييسجمهور
محروميتزدايي از فضاي آموزشي، آيا اولويت اول است؟
از طرفي ديگر در شرايطي كه فقر چيره شده است، نوجوانان نيروي كار و كمكخرج خانواده محسوب ميشوند و بايد به جاي كلاس درس، در كارگاهي مشغول به كار شوند تا كسري اقتصادي خانواده را جبران كنند. بسياري از اين خانوادهها اگر از فقر، نجات پيدا كنند و دخلوخرجشان با هم بخواند حتما فرزندان خود را به مدرسه ميفرستند.
ترك تحصيلهايي كه زمينه اقتصادي و معيشتي دارد بيشتر، پسران را شامل ميشود، اما دختران نيز از گزند اين عامل در امان نيستند، زيرا علاوه بر اينكه دختران نيز جذب بازار كار ميشوند، خانوادهاي كه با فقر اقتصادي مواجه است، تحصيل دخترش را اولويت نميداند. ازدواج دختران در سنين زير ۱۸ سال هم بخشي از آن به فرهنگ مربوط ميشود، اما عامل مهم و تاثيرگذار، فقر است. پس ابتدا بايد در تامين معيشت كوشيد. در ادامه نكته مهمتري كه ميتوان به آن اشاره كرد، نداشتن اميد به آينده و بياهميت شدن آموزش در ساختن آيندهاي روشن است كه اين نيز ريشه در اقتصاد دارد. سالها تحصيل، نيازمند صرف هزينه و وقت بسيار است كه در نهايت منتهي به كسب شغلي متناسب با آن هم نميشود. درآمدي را هم تضمين نميكند. در واقع درس خواندن از اساس مزيتش را براي ساختن آينده، از دست داده و بيش از تحصيل، حرفهآموزي تجربي است كه پولساز است. حالا شما منطقهاي را در نظر بگيريد كه مدرسهاي با تمام امكانات در آن ساخته شده و به قولي از فضاي آموزشي محروميتزدايي شده است اما خانوادهها در تلاش براي تامين مايحتاج اوليه زندگي هستند؛ آيا ترك تحصيل مهار شده است؟
اميد را زنده نگه داريم
رييسجمهور پزشكيان اكنون در چالشي سخت گرفتار آمده از يك سو تحولات منطقهاي و بينالمللي و از سوي ديگر كارشكني دشمنان خارجي و رقباي منطقهاي و در كنار همه اينها ساز ناكوك رقباي سياسي در داخل . در برابر همه اينها تنها يك صدا ميتواند اميد را زنده نگه دارد و آن صداي مردم است، اما اين صدا را بايد شنيد و شنيدن آن به معناي ورود به دغدغه مردم است . مردمان اين كشور كه مشكلات متعدد مثل جنگ تحميلي و تحريمهاي ناجوانمردانه را تجربه كردهاند، از هر كوهي مستحكمتر هستند، اما منتظرند ببينند آيا ديده ميشوند. رييسجمهور پزشكيان به صداقت و صراحت و شجاعت شهره است، مردم براي آنكه اميد را در خود زنده نگه دارند، ميخواهند شفاف و صريح با آنها از مشكلات بگويند و درد آنها را بشنوند، آنها ميخواهند موانع را به روشني درك كنند، چراكه آنان صاحبان اصلي اين سرزمين هستند و آنها كه راي ندادهاند، ميخواهند ببينند آنها كه راي دادهاند در اين شنيده شدن تصويري قابل مشاهده دارند كه عرضه كنند. عذرخواهي رييسجمهور در خصوص قطع مازوتسوزي با دو ساعت قطعي برق كه وزير نيروي ايشان به آن استناد كرده بود، عينيتي بود كه مردم از او انتظار داشتند. اميد را در آنها به صراحت و شجاعتش بيشتر كرد، اما در بقيه موارد چگونه؟! در فيلترينگ، در لايحه نفي خشونت عليه زنان، در رفع موانع مبادلات خارجي در FATF و حل مشكلات منطقهاي و جهاني و...! از اينرو زنده نگهداشتن اميد در ميان مردم در تصويرسازي آينده مطمئن نيازمند شفافسازي در عملكرد و پذيرش حقوق مردمان در اينكه بدانند، تعريف ميشود و اين محقق نميشود مگر با عزم جدي رييسجمهور پزشكيان!
1- https: //ircud.ir/fa/content/294431