مريم مهدوي اصل
اشاره- در آغاز سخن لازم است به اين نكته توجه شود كه به گفته پزشكان ايراني، بيماريهاي «آبله» و «آبله مرغان»، دو بيماري با دو نوع ويروس جداگانه هستند. بر اين پايه، سوالي كه در اين گزارش اسنادي - پژوهشي - روزنامهنگاري مطرح ميشود، اين است كه چرا ايران حدود دو قرن، از سالهاي آخر حكومت كريمخانزند، تمام دوران حكومت قاجاريه و درنهايت تا سال ۱۳۲۵ش. در دوره پهلوي دوم دچار درگيري شيوع، فراگيري و بالاخره ريشهكني بيماري آبله شده بود؟ برخلاف برخي از كشورهاي اروپايي مانند فرانسه كه حدود سالهاي ۱۷۵۳م - ۱۱۶۶ق. دوره نادرشاه افشار در ايران، فراگيري اين بيماري بسيار مسري و كشنده را بدون هيچ درماني تا اوايل قرن ۱۹م. تجربه كرده بودند؟ گزارش امروز روزنامه اعتماد، چكيدهاي است از «اسناد ملي ايران» در مجلس و همچنين اسناد ديپلماسي «بهداشت و درمان» وزارت امور خارجه در دوره قاجاريه و به ويژه استخراج خطي هزاران برگ اسناد بيماريها، ازجمله بيماريهاي عفوني و مسري از سالهاي ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۶ش. يعني در دوران حكومت پهلوي. اين هزاران برگ اسناد پزشكي را نخستينبار و روزانه در سالهاي مرگبار ۹۹- ۱۳۹۸ش. و در اوج بيماري «كرونا»، استخراج كردم و هر چند در بهار۱۴۰۰ش. با موانع بسيار، كل آن را براي نگارش كتاب روزنامهنگاريام تحويل گرفتم، به غير از چند برگ سند از قوانين بينالمللي پزشكي دوره قاجار را، ولي به قول مهدي اخوان ثالث، شاعر معاصر ايراني، از آنجايي كه «هوا بس ناجوانمردانه سرد است (بود) ... »، خوشبختانه در زمستان ۱۴۰۳ش. بهاري ديگر از راه رسيده
تا امروز بتوانيم به بخشي اندك از اين اقيانوس دادهها و اطلاعات سياست خارجي و ديپلماسي «بهداشت و درمان» ايراني پرداخته و آن را تقديم مخاطبين گرامي روزنامه اعتماد كنيم.
فرانسه و درخشش پزشكي ايران صفويه
ژان شاردن، جهانگرد و فيلسوف فرانسوي
(۱۷۱۳-۱۶۴۳م.) كه در دو دوره امپراتوري شاه عباس دوم (۱۰۷۶- ۱۰۵۲ ق.) و شاه سليمانيكم (۱۰۷۶ - ۱۱۰۵ق.) در ايران بوده، در كتاب خود به نام «دائرهالمعارف تمدن ايران- سياحتنامه شاردن» كه محمد عباسي آن را در سال ۱۳۴۵ش. ترجمه كرده، در جلد هفتم با عنوان «طب ايرانيان» نوشته است: « با آنكه در ايران؛ چنانكه يادآور شدهام، پزشك بسيار است، به طور كلي ايران كشور بسيار سالمي است... من براي اين امر دو علت قائلم: يكي از آن كه هواي ايراني بسيار خشك است و چون چنين آب و هوا براي بهداشت بدن بهترين آب و هواهاست نتيجه اين ميشود كه در اين اقليم آدمي كمتر دچار امراض ميگردد. علت ديگر، قناعت اين ملت و آرامش روحي اوست... در اين كشور، كسي به بيماري ريه، سكته، صرع، آبله مبتلا نميگردد... .»
همچنين، در كتاب «سفرنامه جانبل-گزارش ماموريت سفير پطركبير به دربار شاه سلطانحسين (صفوي)» كه ساسان طهماسبي آن را در سال ۱۴۰۲ ترجمه كرده، درخصوص روش درمان «عقربگزيدگي» كه تقريبا مشابه درمان «آبلهكوبي» ايراني است، نوشته شده است: «...به شهري بهنام كاشان رسيديم... كارخانههاي ايراني؛ يعني ابريشمبافي، كتانبافي، فرشبافي و ساير صنايع در اين شهر مستقرند و آنجا را به مركز تجاري بزرگي تبديل كردهاند. در آن شهر مقدار زيادي عقرب مخصوصا عقرب سياه يافت ميشود. اين عقرب سم بسيار خطرناكي دارد و اگر كسي را نيش بزند، پس از چند روز يا حتي چند ساعت، جانش را از دست ميدهد، مگر اينكه به سرعت درمان شود. ايرانيها براي درمان زهرش، از روغني كه با سرخكردن خودش به دست ميآيد، استفاده ميكنند. روغن را روي زخم ميمالند و آن را درمان ميكنند. هميشه مقدارياز اينروغن را درخانه دارند، ولي اگر دردسترس نباشد، خود عقرب را له ميكنند و روي زخم قرار ميدهند... .»
روسيه و احتمال آغاز بيماري در عصر زنديه
كتاب «سفر بهشمال ايران»، نوشته ساموئل گُتليب گملين، پزشك آلماني است كه غلامحسين صدري افشار در سال ۱۳۹۳ش. آن را ترجمه كرده است. اين كتاب، گزارش سفر هياتي از فرهنگستان علوم روسيه به شمال ايران و در آخرين سالهاي حكومت كريمخانزند (۱۱۸۴ تا۱۱۸۸ق.) است كه به فرمان كاترين دوم ۱۷۷۶م. (۱۱۸۰ق.) انجام شده است. گملين در اين سفرنامه روسي درباره ديدار لاهيجان و لنگرود و بررسي كرانهها در گيلان، نوشته است: «... در اينجا بسياري را ديدم كه از آبله آسيب ديده بودند و مشاهداتم سابقه اين بيماري را تاييد ميكند. اين بيماري در شمال ايران براي شش، هشت تا ده سال وجود ندارد، ولي شاهدان دريافتهاند وقتي باد جنوبي عربستان چند روز پيشتر ميوزد و دوباره فراگير ميشود و ششماه تا يكسال يا بيشتر ادامه دارد، ولي بهتدريج از شدتش كاسته ميشود تا يكسره ازميان ميرود. برخي از آن مصون ميمانند و بسياري از مردم نيز آبلهكوبي ميكنند آنچه بهتازگي در اروپا به عنوان درمان آبله پيدا شده از خيلي وقت پيش در اين كشور شناخته شده بود. پس درواقع نه يك كشف اروپايي كه درواقع كاملا آسيايي است. براي اين كار چركزخم را از يك بيمار ميگيرند و با ايجاد حفره كوچكي در دست يا پاي شخص مايهكوبي شونده به آرامي چرك را به آن تلقيح ميكنند، رويش را ميبندند و كار را به طبيعت وا ميگذارند، بدون اينكه به او مسهل بدهند يا محدودش كنند. اين واقعا ساده و موثر است... .»
سياست پزشكي بريتانيا در عصر قاجاريه
ابراهيم تيموري در جلد دوم كتاب «دو سال آخر- يادداشتهاي روزانه سرجان كمبل»، نماينده انگليس در دربار ايران - سالهاي ۳۴-۱۸۳۳ (سلطنتفتحعليشاه) - درقمستي با عنوان «پيشنهادهاي فريزر براي توسعه نفوذ انگليس» نوشته است: «نويسنده پساز سقوط قائممقام اقدام بعدي را گماردن يك پزشك انگليسي براي شاه ميداند: «ازميان تدابيري كه بههرحال براي تحصيل نفوذ موردنظر بايد بهعملآيد يكي آنقدر اساسياست كه نبايد ناگفته گذاردهشود و آن قراردادن شخصي در نزديكي شاه به عنوان پزشك او ميباشد، پزشكي بااستعداد، درستكار، باحسن تشخيص و بارفتاري مهربان. نفوذي كه هميشه اين اشخاص دريكچنان موقعيتي به دست آوردهاند مشهور است. چه وسيلهاي بهتر از چنين ماموري كه بتوان يك توصيه خوب را بهنحو موثر و با اطمينان كامل در فكر پادشاه رسوخ داد؟ نفوذ دكتر كارمك در افكار عباسميرزا بهخوبي معروفاست... .» همچنين، وي در پانويس نوشته است: «سرجانملكم، فرستاده حكومت هند در دربار فتحعليشاه نيز عقيده داشت براي ورود به ميدان وسيع ديپلماسي انگليس در شرق دو راه فرعي وجود دارد، يكي بازرگاني و ديگر پزشكي.»
فراگيري آبله در سفرنامههاي انگليسي
كتاب «سفرنامه جيمزموريه- سفر دوم، ايران، ارمنستان و آسياي كوچك (در ميان سالهاي۱۸۱۰تا ۱۸۱۶م.) تا قسطنطنيه» را دكتر ابوالقاسم سري در سال ۱۳۸۶ترجمه كرده است. موريه، منشي سفارت انگليس درتهران در زمان حكومت فتحعليشاه است. ازهمينروي، در فصل ۱۲كتاب موريه به نام «پيرامون تهران، ري، كوشش براي اجراي واكسيناسيون درتهران، ناداني پزشكان ايراني»، نوشته شده است: «در فصل زمستان پزشكان ما كوشيدند واكسيناسيون را به ايرانيان نشان دهند. كوششهاي آنان در آغاز بسيار موفقيتآميز بود. اما با مخالفت پزشكان (حكيمان) ايران و توجه ناچيز حاكمان كشور، اين كارها كمابيش بياثر شد... با اينكه بيماري آبله همه ساله شماري از ايرانيان را كه هنوز درماني براي آن نيافتهاند ميكشد آنان بهجاي اينكه باپذيرش شيوه نو و درمان، كودكانشان را بهبود دهند به دستورهاي پزشكي خودشان چسبيده و ازآن شيوهها نخست پشتيباني ميكنند... .»
سپس، كيث ادوارد ابوت كه در اواخر حكومت محمدشاه و اوايل حكومت ناصرالدينشاه درايران بوده، در كتاب «شهرها و تجارت ايران در دوره قاجار»، باترجمه سيدعبدالحسين رييسالسادات در سال۱۳۹۶نوشته است: «قشقاييها... هرچه زمان بهخاطر ميآورد ايمنسازي براي آبله بين آنها شناختهشده و عمل ميشده است. روي مچ كودكان آبلهكوبي ميكنند. آبله گاوي هم دربين آنها شناختهشده، نيست.»
همچنين، چارلز فرنسيس مكنزي، نخستين قنسول انگليس در گيلان (۱۸۵۸تا۱۸۶۰م.) دوره ناصرالدينشاه، در كتاب «سفرنامه شمال» باترجمه منصوره اتحاديه درسال۱۳۵۹ش. نوشته است: «از اين گزارش مختصر معلوم ميشود كه آبوهواي گيلان زياد سالم نيست... آبله بسياراست و به خاطر احمقي مردم و تعصبات آنها كه حاضر به مايهكوبي نيستند اغلب مهلك است....»
در عين حال، در كتاب «ايران در يك قرن پيش» كه سفرنامه چارلز جيمز ويلز، پزشك بريتانيايي در عصر ناصرالدينشاه است و غلامحسين قراگوُزلو آن را در سال ۱۳۶۸ترجمه كرده، نوشته شده است: «... از طرفي هواي شيراز و نواحي آن نسبت به اصفهان گرمتر است... معموليترين بيماري اينجا شيوع بيماري« ديفتري» و «آبله» است كه بهشدت شيوع دارد... خوشبختانه جريان واكسيناسيون هم رفتهرفته درايران رواج پيداكرده. درحالي كه تاقبل از ورود من بهايران براي عموم موضوعي كاملا ناشناخته بود. درحالي كه جريان تلقيح معمول بوده... .»
در ادامه، در كتاب «سفرنامه تلگرافچي فرنگي» كه درسال ۱۸۷۹م. و در دوران ناصرالدينشاه توسط يك فرنگي انگليسي كه مامورخط تلگراف و سيمكشي بود بهنگارش درآمده و توسط عباس سايباني و ايرج افشار در مجله «جهاننو» شرح مبسوطي درباره آن نوشته شده، آمده است: «روزسهشنبه وارد بوشهر شديم و در آنجا بيست روز مانديم. هواي بوشهر هنوز گرم نشده بود. ولي ناخوشي آبله زيادبود.»
سپس، دكتر اوئيلز (اوايلس)، پزشك انگليسي، در كتاب «سفرنامه ممالك ايران» به سال۱۳۰۵ق. (حكومت ناصرالدينشاه) كه ميرزا سيدعبدالله، مترجم زبان روسي دربار ظلالسلطان آن را از روسي بهفارسي ترجمه كرده و سپس در سال۱۳۹۳ش. دكتر يوسف بيگباباپور و دكتر مسعود غلاميه با همكاري انجمن تاريخپژوهان مراغه آن را منتشر كردهاند، نوشته است: «درايران عمل آبلهكوبي مانند ممالك فرنگستان كه قبلاز ايجاد آبله بوده، نبوده و چيزيكه ازاين عمل بر من معلوم گشت، اين است كه ايرانيان هر مريضي را كه آبله داشته و زمان بحران آبله نيز باشد، او را در رختخواب خوابانيده و بهدواهاي نافعهاي كه خودشان تجويز مينمايند، بهمعالجه ميپردازند.»
و درنهايت، جرج. ن. لردكرزن، نايبالسلطنه هندوستان و سياستمدار انگليسي كه نخستينبار باعنوان خبرنگار در سال۱۸۸۹م. (دوره ناصرالدين شاه) به ايران سفركرده، در كتاب دو جلدي «ايران و قضيه ايران» ترجمه وحيد مازندراني در سال۱۳۴۹ در فصل ۱۲ با عنوان «ولايات شمالي - مازندران و گيلان» نوشته است: «... آفاتي مانند آبله نيز پس ازآن تلفات سنگين وارد كرده و فقط دراين اواخر جمعيت روبه افزايش نهاده است... .»
فرانسه و دليل ابتلاي روزانه ۵۰۰ نفر به آبله
درحالي كه در اسناد ديپلماسي وزارت خارجه دوره قاجار به تاريخ ۱۶شوال۱۳۱۷ق- يعني عصر حكومت مظفرالدينشاه نوشته شده است: «اين ايام علاوهبر مرض طاعون آبله بسيار تلف مينمايد چنانكه مريضخانها جا نمانده در ميدانهاي بيرونشهر از ني جا ساخته براي معالجه روزي پانصدچهارصدنفر مبتلا آبله ميشوند غارتيكرده و ميكند كه مردم طاعون را بكلي فراموش كردهاند»، در روزنامه «تربيت» محمدحسينفروغي (ذكاءالملك)، نمره۱۵۶- سال۱۳۱۷ق. (۱۸۹۹م.) نوشته شده است: «از غرايب آن كه آبلهكوبي از عهد قديم در چين معمول بوده اما وضع آبلهكوبي چينيها غير از آن است كه در فرنگ ابداع نموده و حالا در ممالك ما نيز رواج و شيوع يافته باين معنيكه چينيها پنبه را بمادهآبله آغشته داخل سوراخ بيني ميكنند يا لباس شخص آبله گرفته را بطفل ميپوشانند.» سپس، روزنامه تربيت در نمره۲۶۹، سال۱۳۲۰ق. (۱۹۰۲م.)، درخصوص (امراض قابلاحتراز) نوشته است: «پس از تلقيح وسايل ديگر براي احتراز از ميكرُب امراض جدا و منفرد نگهداشتن اشخاص مريض و رفع عفونت است و اين دو عمل متمم يكديگر ميباشد و در امراض مسريه رعايت هر دو واجب است...» و در پايان، ميتوان به نمره۲۷۷، سال ۱۳۲۱ق. (۱۹۰۳م.) روزنامه «تربيت» اشاره كرد كه درخصوص (آبله) نوشته است: «صدوپنجاه سال قبل در فرانسه[۱۷۵۳م ـ ۱۱۶۶ق. دوره نادرشاهافشار] ازصدنفر شصت نفر آبله درميآوردند و ازاين شصتنفر دهنفر هلاك ميشدند و بسياري از زنان صاحب جمال فرانسوي در[ناخوانا] هجدهم مجدر يعني آبلهرو بودند و قدري اين مساله رايجگشته كه مردم بآن عادت و خو داشتند اكنون بواسطه آبلهكوبي وجود مجدر درآنمملكت از نوادراست لكن بايد دانست محفوظبودن از شر آبله بواسطه آبلهكوبي زياده از هفتهشت سال دوام ندارد بنابراين در مدت معين عود ميكند چنانكه در اين اواخر يكمرتبه درسنه (۱۸۹۳) و بار ديگر هفت سال بعد يعني در (۱۹۰۰) آبله در پاريس شايع شد از اينرو دانستيم مدت محفوظي از آبلهكوبي غالبا از دهسال تجاوز نميكند و بسياري از اطفال را درفاصله بعيد دوباره آبله كوبيدند و گرفت اما اينهم كليت ندارد و بسته باستعداد اشخاص ميباشد يعني بعضي هستند كه بهمان آبلهكوبي دفعهاول درتمامعمر محفوظ ماندهاند و دفعهثاني آبله ايشان نگرفته و برخي هر دفعه گرفته و چون از استعداد او امزجه بيخبريم بهترآناست كه احتياطاً هر هفت هشتسال اقلا يكمرتبه آبلهكوبي را در اشخاص تجديدكنيم كه مبادا اثر آن محو شده باشد و در قشون فرانسه بعداز ملاحظات عديده و تجربه بسيار حدّمدت آبلهكوبي را هشت سال قرار دادهاند و ازاين مدت تجاوز نمينمايند و بتجديد آبلهكوبي لشگريان ميپردازند... درسنه (۱۸۹۱) كه من در وزارتجنگ بودم درباب فوايديكه از آبلهكوبي در قشون فرانسه مشهود و معلوم شده سوالات مفصل ازطرف ماموريت تفتيشي انگليس باداره صحت رسيد زيراكه بعداز اكتشاف بزرگ جِنِر يعني كشف آبلهكوبي در انگليس كوبيدنآبله حكمي و اجباري شد و... درسنه (۱۲۷۰) هجري قشونآلمان كه تقريباً عده آنها بدوكرور ميرسيد و از مردمي بودند كه آبلهكوبي و تجديد اين عمل در آنها اجباري بود از شماره مذكور فقط دوستوپنجاه نفر از آبله تلف شد درصورتيكه از عساكر فرانسه باوجود اينكه در عدد كمتر بودند در همان محل و همان مدت هيجده هزار نفر بمرض آبله درگذشتند زيراكه اغلب ازآن اشخاص تازه در دايره عسكري داخل شده و تجديد آبلهكوبي هم نكرده بودند بلكه اصلاً آبلهكوبي ميان آنها اجباري نبود... » درهمينراستا، در بخشي از نامه دكتر شيندرفرانسوي، موسس انجمن« حفظ الصحه» يا وزارت «بهداشتودرمان» امروزي كه درميان اسناد ديپلماسي قاجاريه وجود دارد، درخصوص تاسيس اداره آبلهكوبي با اجازه مظفرالدينشاه پساز يكسال تاخير نوشته شده است: «نمره ۷۵۶- طهران -۱۷ اكتبر ۱۹۰۶-بتاريخ اول فوريه و بيستم آوريل ۱۹۰۵ اعليحضرت شهرياري بنا به خواهش حضرت والا عينالدوله وزيراعظم سابق خيال انجمن حفظ الصحه را در باب تشكيل اداره براي ساختن و تهيه كردن ماده آبله براي تمام ممالك ايران امضا فرموده بودند در ۱۸ فوريه گذشته دولت عليه ايران مبلغ دويستوپنجاه تومان كه معادل هزار فرانك ميشود از بابت مخارج خريدن لوازم ابتداييه تشكيل اداره مزبور پرداخت دولت فرانسه بنابرخواهشي كه چاكر بتوسط سفارت فرانسه كردم اجازه داده است كه اشياءمذكور به عنوان نسيه بتوسط مخزنهاي اداره حفظالصحه نظامي به كارگزاران دولتعليه تسليم شود بتاريخ ۳۱ژويه صورتحساب وزارت جنگ فرانسه را كه معادل۱۲۵۱فرانك دريافت نموده از اين قرار ۲۵۱ فرانك زياده بر مبلغي كه بدوستدار داده شده بود لازم شده است از آنطرف حضرتاشرف مشيرالدوله بتاريخ۱۵مه گذشته مراسله از طرف حضرت اجل ميرزاصمدخان براي بنده فرستاده بودند مبني براينكه چرا خريد مزبور بتوسط جناب معزياليه واقع نشده باينواسطه اشياء مذكوره فوق درهشتصندوق به ميرزاصمدخان تسليم شده است (بتاريخ۳۰ ژوين) ولي تابحال علاوه بر اينكه صندوقها بمانرسيده هيچ اطلاعي هم در اين باب دريافت نكردهام مرض آبله هر ساله در ولايت ايران باعث تلفات ميشود و دراين اواخر در بعضي نقاط حتي در طهران شدت كرده است... دكتر شيندر»
همچنين، دكتر شيندر، دو سال پس از ايننامه، در بخشي ديگر از نامهاي كه متعلق به زمان حكومت محمدعليشاه است، درخصوص تاخير در راهاندازي اداره آبلهكوبي نوشته است: «وزارت امور خارجه - ترجمه مراسله دكتر شيندر -نمره ۹۰۰ طهران ۲۹آوريل ۱۹۰۷-جناب اشرف علاءالسلطنه وزير امور خارجه - به تاريخ ۱۴شهر صفر ۱۳۲۳يعني درست دو سال قبل شاهنشاه مغفور مظفرالدين شاه مرحمت فرموده عرضيكه اينبنده درباب تاسيس يك اداره آبلهكوبي در طهران كرده بودم تصويب نمودند مقصود از اداره مذكور اين بود كه مادهآبله از براي تمام ممالك ايران تدارك نمايد در همان تاريخ حضرت اشرف عينالدوله صدراعظم بموجب كاغذي كه در دفتر انجمن حفظالصحه ضبط است اطلاع دادند كه اعليحضرت همايوني مبلغ ۱۵۰ تومان براي مخارج سالانه اين اداره معين فرمودهاند كه سه ماه بسه ماه باداره مزبور پرداخته شود بعدها يعني در ۱۸ فوريه ۱۹۰۶ حضرتاشرف عينالدوله مقرر فرمودند كه مسيو پريم مديركل گمركات مبلغ ۲۵۰ تومان از بابت بودجه يكساله اداره آبله براي خريد اسباب و آلات لازمه اين اداره بپردازد اسبابهاي مزبوره چندماه است وارد شده فقط بعضي از آنها كه استعمال آن خيلي معمول است در موقع باز كردن بار در عمارت دزديده شده است تابحال چندين دفعه از کارگذران دولت عليه خواهش كردهام كه مكاني مشتمل بر سه يا چهار اطاق براي اداره آبلهكوبي معين نمايند گرچه انجام اين خواهش سهل و بدون اشكال بهنظر ميآيد معذالك تاحال در اين باب جوابي براي چاكر نرسيده است... در هر سال در مملكت ايران قريب پنجاه هزار نفر بچه و بزرگ از آبله تلف ميشوند و آنهايي هم كه معالجه ميشوند بسياري كور ميگردند اين مساله از براي دولت ضرر عمدهاي است زيرا از يكطرف جمع كثيري از مردم كه ممكن بود سالهاي درازكارهاي مفيده كرده و ماليات بپردازند تلف ميشوند و ازطرف ديگر تكفل مخارج اينهمه كور از براي عامه مردم تحميل بزرگيست... از تمام نقاط مملكت براي دفع مرضآبله از انجمن حفظالصحه چاره ميخواهند مثلا اكنون مرضآبله در گيلان و خراسان و سيستان و[دشتي] خليجفارس بروز نموده و بايد دانست كه صدمه اين مرض خيلي بيشتر از وبا و طاعون است زيرا كه دايما و در تمام سال در كار است... دكتر شيندر[فرانسوي] ـ حفظالصحه ۲۸شهررجب ۱۳۲۵»
و درنهايت، دراسنادديپلماسي دورهقاجار (احمدشاه)، بهتاريخ ۷شهررجب۱۳۳۸ق. نوشته شده است: «كارگذاري بندرعباس و مضافات - مقام منيه وزارت جليله امور خارجه... -چنديست مرض آبله در بندرعباس شدت پيدا كرده بهطوري كه اشخاص مُسن نيز مبتلا باين مرض شده و تلف ميشوند اهالياينجاهم ازقديم اطلاعاتي از آبلهكوبي نداشته و اغلب درطفوليت آبلهنكوبيدهاند حاليههم بواسطه[ناخوانا] دارند و دكتر قرنتينه [قرنطينه] هم براي كوبيدن آبله از هر نفري شش روپيه مطالبه مينمايد اين است كه جلوگيري از اين مرض نميشود مقتضي است ازطرف اداره حفظالصحه جلوگيري از بروز اين نوع امراض بشود... »
كنترل و پايان آبله در حكومت پهلوي
درادامه، در اسناد ديپلماسي دوره پهلوي اول درخصوص كنترل اين بيماري آمده است: «۷/۴/۱۳۱۸- وزارت كشور- اداره كل بهداري - وزارت امور خارجه - اداره امور كنسولي- ... براي جلوگيري از انتشار آبله احمدآباد آبادان كه جز چند طفل مبتلا نشده بودند اقدامات فوري در همان موقع بعمل آمده و در ظرف چند روز سيوچهارهزاروسيصدوچهارده نفر در آبادان و اطراف بوسيله مامورين بهداري كل بر ضدآبله تلقيح و بكلي از انتشار آبله جلوگيري و مرض بكلي منتفي شده است. از طرف رييس كل بهداري.»
سپس، در اسناد مجلس، درخصوص تداوم آبلهكوبي نوشته شده است: «وزارت پست و تلگراف و تلفن - تلگرام ازمشهد به طهران- تاريخ وصول۳۰/۸/۳۷-جناب آقاي دكتر اقبال نخستوزير محبوب رياست محترم مجلس شوراي ملي كپيه رياست محترم مجلس سنا تهران كپيه جناب آقاي دكتر راجي وزير محترم بهداري. دراين موقع كه لايحه تبديل كاركنان پيماني و حكمي برسمي براي تصويب تقديم مجلسين گرديده اينجانبان امضاءكنندگان ذيل كه سالها است بسمت آبلهكوب براي جلوگيري از بيماري آبله و به خاطر حفظ جان فرزندان اين كشور شب و روز در بيابانها و كوهستانهاي صعبالعبور مشغول خدمت بوده استدعا داريم درلايحه مزبور وضع خدمتي اين خدمتگذاران روشن گردد تا بتوانيم با خيال راحتتري خدمت بهداشتي و اجتماعي خود را ادامه دهيم. با تقديم عاليترين احترامات از ۳۰ نفر مايهكوبان استان ۹ غلامرضا كريمي.»
و درنتيجه مبارزه دو قرن حكومتها و مردم ايران، براي انقراض بيماري آبله در ايران، در اسنادي از وزارت امور خارجه پهلوي دوم آمده است: «۱/۳/۱۳۳۷ -وزارت بهداري - وزارت امور خارجه - اداره سازمانهاي بينالمللي - موضوع: مطالبه گواهي معتبر- چون طبق تصميمات متخذه از كليه مسافرين وارده كشور گواهينامه معتبر تلقيح مايه آبله كه بيشتر از سه سال و كمتر از ۱۴روز از تاريخ صدور آن نگذشته باشد مطالبه ميشود عليهذا خواهشمند است دستور فرمايند مراتب بكليه نمايندگان سياسي شاهنشاهي در ممالك خارج و نمايندگان سياسي خارج در دربار شاهنشاهي ابلاغ شود تا قبل از ارايه گواهي معتبر از ويزاي گذرنامه اين قبيل اشخاص خودداري بعمل آورند تسريع درصدور دستور موجب كمال امتنان است. از طرف مديركل بهداشت وزارت بهداري- دكتر فريس.»
و در سندي ديگر از اسناد ديپماسي همين دوره نوشته شده است: «۲۳/۶/۱۳۴۴- وزارت بهداري - فوري است - وزارت امور خارجه بنامه شماره ۱۰۵۱/۵/۱۲۰۶۳ مورخ ۱۷/۶/۴۴ درمورد مسافريني كه از اروپا يا تركيه قصد مسافرت بايران دارند باطلاع ميرساند كه كليه مسافرين وارده از نقاط پاك اروپا و تركيه هنگام عزيمت بايران ميبايست گواهينامه معتبر تلقيح واكسن ضدآبله همراه داشته باشند... از طرف وزير بهداري.»
و همچنين در آخرين برگ از اسناد ديپلماسي دوره پهلوي دوم، خبر داده شده كه: «وزارت بهداري - اداره دفتر وزير- ۲/۱۲/۱۳۴۶- وزارت امور خارجه: طبق گزارش واصله، مقامات بهداشتي كشور تركيه از مسافرين ايراني عازم آن كشور گواهينامه بينالمللي تلقيح آبله كه از تاريخ تجديد مايهكوبي ۸ روز گذشته باشد مطالبه مينمايد. خواهشمند است دستور فرمايند خيلي فوري بمقامات مربوطه كشور مزبور اعلام دارند كه اولاً از سال ۱۹۴۶[۱۳۲۵ش.] تاكنون موردي از بيماري آبله در ايران مشاهده نگرديده و ثانياً ارزش گواهينامه تلقيح آبله براي تجديد مايهكوبي از همان روز تلقيح بوده و درخواست دولت تركيه داير به سپري شدن ۸روز تلقيح برخلاف ماده ۹۸ آييننامه سازمان بهداشت جهاني است كه كشور مذكور اجراي آن را تعهد نموده است. متمني است از نتيجه اقدامي كه در اين مورد خواهند فرمود اين وزارت را نيز آگاه سازند. از طرف وزير بهداري... .»
منابع انگليسي و امريكايي در ريشهكن شدن آبله
و در پايان اين گزارش، ميتوان به نقلاز بيل برايسون، رييس سابق دانشگاه دورهام، عضو افتخاري انجمنسلطنتي لندن، انجمن سلطنتي شيمي و موسسه فيزيك هستهاي كاولي در دانشگاه كاليفرنيا اشاره كرد كه در كتاب «بدن: راهنماي ساكنان»، با ترجمه دكتر قاسم كياني مقدم در سال ۱۳۹۸ش، نوشته است: «اگرميخواهيد تصوركنيد كه يكبيماري درصورتي كه از هر جهت ممكن بد باشد، چه بر سر ما ميآورد، بهترين نمونه آن بيماري آبله است. تقريباً با اطمينان ميتوان گفت كه آبله مخربترين بيماري در تاريخ بشر است. اين بيماري تقريباً تمام افرادي را كه درمعرض تماس با آن قرار ميگرفتند، آلوده ميكرد، و حدود ۳۰ درصد قربانيان را ميكشت. آمار مرگومير تنها در قرن بيستم، حدود ۵۰۰ميليون نفر تخمين زده ميشود... آبله فقط انسانها را مبتلاميكند و همين ضعف بود كه منجر به نابودي آن شد... در روز ۸ مه ۱۹۸۰ (۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹)، سازمان بهداشت جهاني اعلام كرد كه آبله از روي زمين ريشهكن شده است و اين اولين و تا اين زمان تنها بيماري انساني بود كه منقرض شده است... عامل ديگري كه تاثير قابلتوجهي در اين زمينه داشت، واكسنها بودند... .» و در تكميل اين بخش پاياني، به كشف واكسن «آبله گاوي» به نقل از جنيفردودنا امريكايي كه همراه با امانوئل شارپنتيه فرانسوي، كاشف« سيستم كرسپر» در زيستشناسي هستند و در سال ۲۰۲۰م. (۱۳۹۹ش.) كه جهان در اوج وحشت از «ويروس كوويد۱۹» بود، برنده جايزه نوبل شيمي شدند، اشارهاي مختصر ميكنيم. خانم دودنا، در كتاب «كدشكن» كه آن را با همكاري والترآيزاكسون، مديرعامل «سيانان» و هفتهنامه «تايم»، نويسنده و زندگينامهنويس امريكايي نوشته، و رضا محمد حسن در سال ۱۴۰۱ش. آن را ترجمه كرده، درحالي به مساله ويرايش ژنوم و آينده نوع بشر پرداخته كه درخصوص كشف «واكسن آبله گاوي» توسط پزشك انگليسي بيان كرده است: «واكسيناسيون در دهه۱۷۹۰ توسط ادواردجنر، پزشك انگليسي آغاز شد كه دريافت بسياري از زنان شيردوش در برابر آبله مصون هستند. همه آنها به نوعي به آبله آلوده شده بودند كه گاوها را مبتلا ميكند، اما براي انسان بيضرر است و جنرحدس زد كه آبله گاوي آنها را در برابر بيماري آبله مصون كرده است. بنابراين او مقداري چرك را از يك تاول آبل گاوي برداشت، آن را روي خراشهايي ماليد كه بر بازوي پسر هشت ساله باغبان خانهاش ايجاد كرده بود و سپس پسرك را در معرض بيماري آبله قرارداد، او مريض نشد... .»
٭روزنامهنگار و پژوهشگر
منابع: كتابخانههاي شماره ۱ و ايرانشناسي، مركز اسناد، آرشيو مطبوعات مجلس و همچنين كتاب «نمايهنامه تحليلي موضوعي سفرنامههاي ترجمهشده سياحان انگليسي درباره ايران»
با پژوهش آزاده حيدري