يادي از پرويز عاشورنيا و نمايشنامه «قلي و گلي»
اولين معلم تئاتر من
نسيم خليلي
برخي نمايشنامهها هستند كه شور و شكوهشان از يكسو به سادگي روايت و از ديگر سو به آفرينندگانشان است؛ در نمايشنامههاي وطني مخصوصا اين سويه دوم آنگاه پررنگتر و دلانگيزتر است كه خالق نمايشنامه هنرمندي كهنهكار است و انتشار نمايشنامه نيز همراه شده است با خاطراتي از او و عكسهاي قديمياش. «قلي و گلي» از همين دست نمايشنامههاست، روايتي خلاقانه و ساده در حوزه ادبيات كودك و نوجوان، موزيكال و نيمهعروسكي و نوستالژيك؛ نمايشنامهاي كه پرويز عاشورنيا با الهام از يك داستان به قلم الينور ليزر قلمي كرده است؛ پرويز عاشورنيا (كلوير) از كهنهكاران هنر نمايشي است كه چه در زادگاهش، گيلان و چه در تهران عمر و جان به پاي هنر و آموزش آن ريخته است. محمدرضا قليپور -كه نام نمايشنامه هم از نام او آمده- در يادداشتی كوتاه و شيرين وصفي از اجراي اين نمايشنامه در مدرسه كوچكي در نارمك تهران دارد كه كتاب را جذابتر هم كرده است: «كلاس پنجم دبستان بودم. مدرسه دولتي شهيد محمدي در حوالي چهارراه تلفنخانه نارمك. مدرسهاي قديمي كه آن زمان هم داشت فرو ميريخت و از عجايب آن كه هنوز پابرجاست. آنقدر به آقاي توكلي ناظم مدرسه زور آوردم كه ما تئاتر ميخواهيم كه قانع شد... پرويز عاشورنيا كلوير اولين معلم تئاتر من است. روزي او آمد و در كنار آقاي توكلي ايستاد و صف بچهها به راه افتاد... توكلي به عاشورنيا گفت نقش اول رو بده اين قليپور، بيچارهمون كرده ازبس ميگه تئاتر. همين هم شد. نمايشنامهاي منظوم به نام «قلي و گلي» كپي گرفتند و تمرين آغاز شد. قلي را به من دادند و چون دختري در مدرسه نبود گلي را كردند علي و اسم اثر را هم به ناچار عوض كردند. عاشورنيا نمايش را از اصول يادمان داد. هر روز حدود چهار ساعت اضافه به مدرسه ميرفتيم و با ما تئاتر كار ميكرد. حتي بعضي جمعهها هم در مدرسه بوديم براي تمرين. تئاتر آموختيم بدون آنكه مدرسه ريالي از ما طلب بكند... نمايشمان در منطقه هشت تهران اول شد و در استان تهران هم سوم. عاشورنيا همان موقع هم سن و سالي داشت و ريش و مويي سفيد بر چهرهاش ميدرخشيد. او برايمان از هيچ چيز دريغ نكرد. الان ميفهمم كه در ذهنش ما را چند بچه دبستاني نديد كه ميخواهند اوقاتشان را پر كنند. هر آنچه بعدها در تئاتر حرفهاي ديدم از الفبا يادمان داد. از ايست بازيگر گرفته تا بدن و بيان و ميزانسن. از ريتم و تمپو تا درك ديالوگ و نحوه درست اداي آن.» و اين همه درباره هنرمندي است كه در شهريور 1323 در بندرانزلي به دنيا آمد و همسرش ميگويد كه «پرويز به خاطر سينما و تئاتر خودش را زودتر از موعد از كشتيراني بازخريد كرد و الان هم كه تك و تنها خانهنشين است.» خودش جايي گفته است كه سه بار سكته كرده و همين كه دوباره راه ميرود و حرف ميزند پادشاه است. قليپور در يادداشت پاياني همين كتاب ميگويد كه هنرمند كهنهكار «سراغ اهالي هنر را از من گرفت. سراغ آن اهالي كه هيچ سراغش را نگرفتهاند و نميگيرند...»