ضرورت توسعه صنايع انرژي
مديريت: فكر و عمل هر مديريت يا حكمرانياي نماد آن است كه جهان انديشه سرپرستي سازمان به تجميع نيرو، ثروت و مواد چگونه است. يك جهان هماهنگ با بدنه عمومي سازمان مديري را تربيت ميكند كه در مسير و معبر حركت با تأسي به اهداف، بدن عملياتي خود را سالم و سرزنده نگه دارد. بحران كنوني نشان ميدهد اين معادله ساده و مهم از چشم دور مانده است. «بيهدف» شدن پندارهاي مديريتي طي اين دو دهه به نديدن سرمايه هنگفت نيروي انساني، تهي كردن شؤون كار از تخصص و مستهلك شدن ابزار كار منجر شد. مديراني ظهور و بروز كردند كه در برابر امركننده و بالادستي مطيع بودند و به همين نسبت نيروي انساني را نيز تنها امربر و اهل اطاعت بيچون چرا ميپسنديدند. مديريتِ اقتضائات و معضلات فوري، متاسفانه زمينه ظهور مديران اورژانسي (مديران كوتاهمدت) را فراهم آورده و از مديريت علمي و بلندمدت خبري نيست. تعميم و شمول بخشيدن به مفهوم و گمان بحرانزدگي در همه سطوح و در همه زمانها، امكان ظهور فنسالاران هدفمحور را ناممكن كرده است. با اين وصف براي ظهور اين نيروها كه به طور همهجانبه به امكانات و تجهيزات، قابليتهاي صاحبان تخصص و ثروت ملي فكر ميكنند، بايد راهي باشد. قبل از هر اقدامي، دولت دكتر پزشكيان در جهت دانشي كردن نظام مديريت انرژي ضرورت دارد به حضور مجدد فنسالاران انسانمحور بر نهادهاي بزرگ انرژي تأكيد كند و شيوه «مديريت اقتضائات» را كه بحران را هميشه در سازمان موجود ميبيند و در وجود اين شيوه مديريتي غلط منافعي كسب ميكند، حذف كند. اين قاعدهاي مهم و اصولي است كه در «وضعيت استثنايي» يا در شرايط عمومي شدن بحران، اهداف و چشماندازها به تعليق در ميآيند و اوضاع بحراني همچون غولي بيبرنامه، مقصود اصلي سازمان و نهاد اقتصادي يا اجتماعي را خواهد بلعيد.
تطورات جمعيتي: در سال انقلاب ما يك جمعيت شهري كوچك در برابر يك جمعيت روستايي بزرگ داشتیم. اكنون تناسب جمعيت به هم خورده و اين يعني نوع مطالبه و جنس خواست جمعي تغيير اساسي كرده است. بنيان صنعت ما چه در نفت و برق و آب و چه در صنايع توليدي و تبديلي و توزيعي همچنان در افق و چشمانداز روستايي به پيش ميرود در حالي كه جهان ما شهري شده است. مصرف جاي توليد را گرفته، حقوق مدني به جاي تكاليف نشسته و نهاد دولت و خدمترسان به جاي قدرت نهايي تن به تمشيت امور سپرده است. در اين توصيف اجمالي تازه جمعيت قديم را مدنظر دارم، در حالي كه نسلي تازه در صحنه حضور دارد كه به شدت شهري شده است و از فقدانها و كمبودها تصوراتي جديد دارد. براي حل مسالهها و كنار گذاشتن بحرانها ناچاريم شهري فكر كنيم و شناختي دقيق به احوالات اجتماعي نوين پيدا كنيم. مديراني كه توان گفتوگو و مجابسازي مردم و فنسالاران تحت سرپرستي خود را ندارند، سرعت توسعه و بهبودسازي نهاد توليدي يا توزيعي خود را متوقف خواهند كرد. فرمان از بالا الزاما ملازمه ندارد با اطاعت از پايين. نيروي حرفهاي شهري شده كنوني ما ممكن است به اجبار كاري را انجام بدهد ولي محال است آن وظيفه را به نتيجه برساند. اين وضع در شرايط فعلي قابل مشاهده است. به خيال من مديريت شهري و مدني، مراقبت از اهداف و مقاصد سازمان را همراه با مراقبت از پوست و گوشت سازمان كه كاركنان و اهل فن آن هستند همسويي و همجهتي ميبخشد. آنچه در مديريت شهري و مدني در نهاد ادارهكننده انرژي واجد اهميت است، تغيير تناسب بستن ميان حجم كار و درآمد حاصله است. در گذشته هويت شغلي جاي بس رفيعي داشت، چون دخل و خرج با هم ميخواند، اما حالا كه دخل و خرج به هم نميسازند، جاي هويت شغلي را منفعتسنجي پر كرده است. تغيير بنياد نيروي كار در دولتهاي قبل، از كاركنان رسميت يافته به كاركنان پيمانكار، تزلزل در آتيه شغلي ايجاد كرده و موهبت تعامل رايج قبلي با كارگزاران و متصديان را به تضاد در منافع سوق داده است. چنين بحراني حتي نگاه مديريت را نسبت به كاركنان رسمي هم تغيير داده و به نظر ميرسد اين اخلاق كلي بنگاهسالاري و پيمانكاري نسبت به همه به يكسان اجرا ميشود. ميتوان اين نگاه شهري به مديريت را با حل و فصل بطئي و آرام حذف فكر پيمانكاري توأم با بازگرداندن هويت شغلي جهت بخشيد. ايران كشور متفاوتي است و در اين اقليم مفهوم هويت مشترك معنوي ميتواند سختترين بحرانها را به ظرفيت توسعه تبديل كند.
توافق فنسالاران و كارگزاران دولت: چندصدايي ضرورت پيدا كردن راههاي تازه است ولي ازدحام صداهاي دور از حرفه، هر فعاليت تخصصياي را از دسترس خارج ميكند. بخشي از فنسالاران انرژي كشور اندوختههاي تجربي و دانشي راهگشايي دارند. اينان خبرگاني هستند كه ضرورت دارد به فوريت گرد هم جمع شوند و پيامشان شنيده شود. همچنين در نسل نو نخبگاني هستند كه حامل انديشههاي شهري و مدني هستند و در گفتوگوي نخبگان و خبرگان ميتوان مسير موجود را به سمت اصلاح و بهبود جهت داد. بیراهه پر پيچ و خم تصميمات بزرگ تنها از ميدان تجمع و گفتوگوي خبرگان و نخبگان قابل عبور است. تشكيل يك شوراي مشورتي موثر اقدامي كارساز و مشكلگشا خواهد بود تا توافق فنسالاران و كارگزاران دولتي جامه عمل بپوشد.
جهان ستيزي: همه ملتها در حين بزرگداشت منافع ملي و مصلحتهاي اعتقادي، منافعي مشترك در مسير همزيستي دارند. جاي بحث بيشتر نيست كه چرا ناچاريم براي كشف منافع مشترك با جهان افكاري تازه داشته باشيم؟
موافق آنچه گفتيم، به راستي اين كمبودها به دولت و مردم چه اندرزي ميدهد؟ پند اين معضلات جدا كردن غلطنويسي مديريتي از همت و غيرت كاركناني است كه تلاش ميكنند كمبود ابزار هوشمند لازم را با رنجي طاقتفرسا جبران كنند. صحنه انرژي كشور شاهد يك كمبود گسترده در دانش فني مدرن، عدم تناسب ميان سطح نياز و سطح توليد، نبود ابزار نوين در كار، فرسودگي ابزار قديمي و ميراث بر دو دهه مديريت اقتضايي و هدفگريز است. اما همين توليد فعلي نفت، گاز، پتروشيمي، برق و آب حاصل حميت و غيرت كاركناني است كه در نهايت ايثار از مجموع محدوديتها، محصولي بيش از قاعده استخراج و توزيع ميكنند. در وهله نخست مردم اين تلاش جمعي كاركنان نفت و برق را ستايش كنند، زيرا آنچه خواهد ماند كوشش حرفهاي و بيش از طاقت اين نيروهاي خادم ملت است. در مرتبه بعد دولت با اصلاح شيوههاي مديريت اقتضايي و اخذ ديدگاهها و نظريات راهگشاي «خبرگان» و «نخبگان» دو صنعت نفت و نيرو از يك سو و از سوي ديگر قدرشناسي از تلاش كاركنان اين دو صنعت بنيادين، در بازگشت هويت شغلي اين ايثارگران كمك برساند.
پژوهشگر و محقق حوزه انرژي