مردان خوب عليه مردان بد
حسن لطفي
اينكه ضد قهرمانهاي دو فيلم بازي خوني (حسين ميرزامحمدي) و شمال از جنوب غربي (حميد زرگرنژاد) زن هستند، ميتواند ادامه نگاهي باشد كه در فيلمهاي سيانور ساخته بهروز شعيبي و ماجراي نيمروز (مهدويان) و امكان مينا (كمال تبريزي) وجود داشت و فعاليت گروههاي سياسي مخالف حاكميت را با تكيه بر ضربهاي كه به خانواده و عشق ميزد، پيش برده بودند .
البته با اين تفاوت كه در آن دو فيلم زنان موجوداتي هيولايي و بيرحم و مخوف نبودند . اما اگر اين ادامه و نگاه را كنار بگذاريم به فرضيههاي ديگري ميرسيم كه چندان به واقعيت تاريخي وقايع مرتبط نيست، چرا كه در وقايع دهه شصت، زنان در متن وقايع حضور قابل اشاره نداشتند و همچون فيلمهاي شعيبي، تبريزي و مهدويان در سايه مردان بودند . با اين حساب از حاشيه به متن آمدن زنان ميتواند ناشي از رويكردهاي متفاوتتري باشد كه سازندگان اين دو فيلم دنبال ميكنند .
رويكردي كه قاعدتا بيربط به پر رنگتر شدن حضور زنان در عالم سينما در دنيا نيست . با اين تفاوت كه در سينماي دنيا زنان بيشتر ابر قهرمان شدهاند و در اينجا ضد قهرمان ! ناگفته نماند كه اين اتفاق اگرچه قابل درنگ و تامل است به تنهايي ضعف و حسني براي اين دو فيلم نيست. مشكل بزرگ فيلمهاي نامبرده شده بيشتر در تنوع شخصيت و وقايع و نگاه صفر و صدي به شخصيتهاست (خوب و بد مطلق بودن آدمهاي فيلم!) از طرف ديگر اگر چه چنين فيلمهايي بيشتر با بهره از دو ژانر اكشن و ملودرام پيش ميروند، تمايل دارند مضموني سياسي - تبليغاتي را به
تصوير بكشند .
اتفاقي كه نميافتد، اما در عمل نه تنها ملودرامي تاثيرگذار نميشوند (چون شخصيتها را خوب معرفي نكردهاند) و هيجاني از زد و خورد به بيننده نميدهند (چون درست معلوم نيست چرا بايد نگران شخصيتي باشيم و چه كسي ميزند و چه كسي ميخورد و... راحتتر بگويم وقايع و موقعيتها درست در ذهن مخاطب تثبيت نميشود) و... از اين موضوع بگذريم و به فيلمهايي برسيم كه در روز چهارم جشنواره به نمايش در آمد . لولي ساخته رضا فرهمند هرچند در موضوع و داستان شباهتي به فيلم درخشان محمد رضا اصلاني (شطرنج باد) ندارد،اما با تاكيد كارگردان بر محيط، آدمها و نشانههاي بصري به نظر ميرسد قرار بوده در همان مسير پيش برود.
بهدليل نياز به تمركز بيشتر هنگام تماشاي اين فيلم و نامفهوم بودن گفتوگوها در هنگام پخشش در زمان نمايش در برج ميلاد (اتفاقي كه متاسفانه در هنگام نمايش بيشتر فيلمها ميافتد و آنطور كه معلوم است امكانات پخش صدا در سالن اصلي برج يا مشكل دارد يا ...) نميتوان نظري قطعي داد، اما عجالتا كه فيلم چنگي به دل مخاطبان علاقهمند به سينماي با قابليتهاي هنري هم نزد . ژوليت و شاه (اشكان رهگذر) يكبار ديگر در سينما سراغ ناصرالدين شاه رفته و اينبار او را وارد عام تئاتر كرده است . فيلم انيميشن نسبتا خوبي است . اينكه ميگويم نسبتا، نسبت به فيلمهاي كارتوني جشنواره تا امروز است. چشم بادومي ساخته ابراهيم اميني هم اگر چه به ساختههاي قديمي كانون پرورش فكري كودكان هيچ شباهتي ندارد، اما از نظر موضوع (بحرانهايي كه نسل جديد و نوجوانان با آن روبهرو هستند و تفاوت نسلها) فيلم ارزشمندي است.