راهبرد بازگشت به مردم و ديپلماسي هوشمندانه
مردم كه بنيان انقلاب اسلامي را تشكيل ميدهند، بايد بار ديگر در اولويت سياستگذاريهاي كلان قرار گيرند؛ يعني پذيرش اين واقعيت كه خواستههاي ۸۶ ميليون ايراني بايد در مركز توجه حاكميت باشد، چه اين خواستهها مطابق ميل مسوولان باشد و چه نباشد. در اين ميان، رسانهها و روزنامهنگاري حرفهاي، نقشي كليدي در تحقق «بازگشت به مردم» ايفا ميكنند. رسانههاي مستقل با انعكاس خواستهها، دغدغهها و نظرات مردم، پلي ميان حاكميت و جامعه باشند. آنها با شفافسازي و اطلاعرساني دقيق، به افزايش اعتماد عمومي و شكلگيري اجماع ملي ياري رسانند. رسانهها همچنين با نقد منصفانه و سازنده، به اصلاح سياستها و عملكردها كمك كرده و از انحراف سياستگذاريها جلوگيري كنند. يكي از مهمترين گامها در مسير اصلاح سياست خارجي، ورود به گفتوگوهاي مستقيم با ايالات متحده است. البته گفتوگو به معناي توافق نيست، اما ميتواند فوايد متعددي براي ايران داشته باشد. نخست، اين اقدام ميتواند روايتي كه در ميان مردم شكل گرفته است مبني بر اينكه «حاكميت تحريم را يك نعمت ميداند»، تضعيف و اعتماد عمومي را تا حدي ترميم كند. دوم، گفتوگو با امريكا از تسلط روايتهاي ضدايراني جلوگيري كرده و مانع از آن خواهد شد كه اسراييل و ساير مخالفان منطقهاي و بينالمللي ايران، سياستهاي خود را بدون مانع به پيش ببرند. سوم، اين گفتوگوها به نخبگان ايراني كمك ميكند تا ارزيابي واقعبينانهتري از مواضع ايالات متحده داشته باشند و تحليلهاي خود را بر اساس دادههاي عيني تنظيم كنند. در نهايت، گفتوگو ميتواند به نزديكي ديدگاههاي دو طرف و كنترل بحرانهاي احتمالي كمك كند. بر همين اساس ضروري است كه ايران با يك ايده مشخص و تيمي توانمند، روند گفتوگو با امريكا را آغاز كند. اين روند، فارغ از نتيجه نهايي ميتواند زمينهساز مديريت تنشها و كاهش فشارهاي بينالمللي باشد. از سوي ديگر، اگر اين گفتوگوها به مذاكره و سپس توافق منجر شود، امكان بهبود شرايط اقتصادي و اجتماعي كشور فراهم خواهد شد. با اين حال، موفقيت چنين رويكردي در گرو اصلاحات داخلي است. بازگشت به مردم، احترام به مطالبات آنان و شفافسازي درباره تصميمات كلان كشور، گامهاي ضروري براي موفقيت سياستهاي ديپلماتيك است. جمهوري اسلامي ايران در يكي از حساسترين مقاطع تاريخي خود قرار دارد. مسير آينده آن، بهويژه در عرصه سياست خارجي تا حد زيادي وابسته به ميزان اجماع داخلي و بازسازي سرمايه اجتماعي است. در اين ميان، سياستگذاران كشور بايد درك كنند كه تعامل با قدرتهاي جهاني، بدون توجه به مطالبات داخلي، نهتنها بينتيجه خواهد ماند، بلكه ممكن است مشروعيت حكمراني را نيز با چالش مواجه كند. بنابراين راه برونرفت از بحرانهاي موجود، تنها در اتخاذ سياستهاي عقلاني در عرصه ديپلماسي خلاصه نميشود، بلكه بازگشت به مردم و ايجاد زمينه براي مشاركت عمومي در تصميمات كلان، كليد عبور از شرايط نفسگير كنوني است. نظام حكمراني بايد نشان دهد كه صداي مردم را ميشنود و اراده جدي براي اصلاح امور دارد. راه آينده روشن است. ايران بايد با تركيبي از عقلانيت ديپلماتيك و اصلاحات داخلي، مسيري را انتخاب كند كه منافع ملي را تامين كرده و كشور را از چالشهاي كنوني عبور دهد. بازگشت به مردم، نه يك شعار، بلكه يك ضرورت تاريخي است كه در شرايط حساس كنوني، بايد در راس اولويتهاي سياستگذاران قرار گيرد.