• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۸ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5976 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۸ بهمن

«ديويد كاپرفيلد» 175 ساله شد

جاودانه غيرديكنزي ديكنز

اين رمان ديكنز را كه از جهاتي با ساير آثار او تفاوت دارد، بسياري از شخصيت‌هاي بنام علمي و ادبي ازجمله فرويد، تولستوي و كافكا تحسين كرده‌‌اند

آريامن احمدي

175 سال از انتشار رمان جاودانه «ديويد كاپرفيلد» كه چارلز ديكنز آن را «فرزند دردانه‌اش» مي‌ناميد، مي‌گذرد؛ رماني كه در اين نزديك به دو قرن، نه‌تنها مرزهاي جغرافيايي را درنورديده، بلكه به عنوان شاهكاري جهاني، تأثيري شگرف بر ادبيات، فرهنگ و حتي علوم انساني گذاشته است. آيينه‌اي از تجربيات زيسته نويسنده كه با داستاني بديع و شخصيت‌هايي به‌يادماندني براي هميشه جايگاه خود را در تاريخ ادبيات تثبيت كرده است.

در جهان انگليسي‌زبان «ديويد كاپرفيلد» همواره يكي از نقاط اوج ادبيات انگليسي شناخته شده است. شارلوت برونته اين رمان را بسيار تحسين مي‌كرد و مي‌گفت كه در برخي بخش‌ها فوق‌العاده است. او شباهت‌هايي بين اين رمان و رمان خودش «جين اير» مي‌ديد، اما به دانش گسترده چارلز ديكنز درباره انسان‌ها و دنياي اطرافش معترف بود. هنري جيمز خالق «تصوير يك زن» نيز اعتراف كرده زماني كه اين رمان در جمع خانواده خوانده مي‌شد، به قدري تحت‌تأثير قرار گرفته كه گريه كرده است. حتي ويرجينيا وولف، كه عموما ديكنز را كمتر مي‌پسنديد، اين اثر را «يكي از داستان‌هايي كه بخشي از خاطرات و اسطوره‌هاي زندگي انسان‌ها هستند» توصيف كرد و در نامه‌اي اشاره كرد كه براي ششمين‌بار در حال خواندن اين شاهكار است. او قدرت خارق‌العاده ديكنز در تركيب تخيل و واقعيت را تحسين مي‌كرد، گويي دنيايي را مي‌سازد كه هم كاملا واقعي و هم به ‌طرز حيرت‌انگيزي خيالي است.

در ادبيات آلماني‌زبان نيز اين اثر بازتاب‌هاي قابل ‌توجهي داشته است. توماس مان، برنده نوبل ادبيات، از تأثير عميق اين رمان بر نوشتن شاهكار خود «بودنبروك‌ها» ياد كرده است. همچنين فرانتس كافكا، نويسنده شهير چك اعتراف مي‌كند كه اولين فصل از رمان «امريكا» را تحت‌تأثير «ديويد كاپرفيلد» نوشته است.

در ادبيات روسيه، تأثير اين اثر عميق‌تر بوده است. لئو تالستوي آن را بهترين اثر از بهترين رمان‌نويس انگليسي مي‌دانست. گفته شده كه داستان عشق ديويد و دورا، الهام‌بخش ازدواج پرنس آندره و پرنسس ليزا در «جنگ و صلح» بوده است. ماكسيم گوركي نيز «ديويد كاپرفيلد» را يكي از الهام‌بخش‌ترين رمان‌هاي دوران كودكي‌اش دانسته است. او نوشته كه اين اثر باعث شد تا مفهوم اميد و پشتكار را در سخت‌ترين لحظات زندگي درك كند. همچنين فيودور داستايفسكي ديگر نويسنده روسی و خالق شاهكارهايي چون «برادران كارامازوف» و «جنايت و مكافات» در دوران حبس در سيبري با اشتياق اين كتاب را مطالعه كرده است.

در شرق آسيا، ترجمه ژاپني اين اثر تأثير عميقي بر نويسندگان مدرن مانند ناتسومه سوسه‌كي خالق رمان‌هاي «ما گربه هستيم»، «كوكورو» و «سانشيرو» گذاشته است. ناتسومه كه از پيشگامان ادبيات مدرن ژاپن است، به ارتباط انساني و پيچيدگي‌هاي شخصيت‌هاي ديكنز توجه ويژه داشت. در هند، اين اثر همچنان بخشي از ميراث ادبيات انگليسي و منبعي الهام‌بخش براي نويسندگان محلي است. در بسياري از مدارس نيز به عنوان بخشي از برنامه درسي معرفي شده است.

اما يكي از عجيب‌ترين شخصيت‌ها و نوابغ جهان، كه اين رمان را بسيار دوست مي‌داشت، زيگموند فرويد، بنيانگذار روانكاوي بود. فرويد در سال ۱۸۸۲ - 32 سال پس از انتشار «ديويد كاپرفيلد» - آن را به نامزدش، مارتا برنيز هديه داد. اين كتاب نخستين هديه دوران نامزدي‌شان بود و بازتابي از عشق فرويد به زبان و ادبيات انگليسي. او اين اثر را نوعي «رمزگذاري روان‌شناختي» مي‌دانست كه روابط پيچيده ميان واقعيت و تخيل را به ‌شكلي كم‌نظير كاوش مي‌كرد. فرويد بر اين باور بود كه شخصيت‌پردازي ديكنز چيزي فراتر از خلق كاراكترهايي جذاب است. او معتقد بود كه ديكنز از طريق شخصيت‌هايش، عمق روان انساني را بررسي مي‌كند و بسياري از عقده‌ها و تضادهاي رواني انسان را در قالب داستان به تصوير مي‌كشد.

«ديويد كاپرفيلد» از برخي جهات اثري «غيرديكنزي» به ‌نظر مي‌رسد. داستاني كه براي فرويد بسيار جذاب به‌نظر مي‌رسد، داستان پسري است كه راه خود را در جهان پيدا مي‌كند و خود را مردي نويسنده مي‌يابد. در نيمه اول كتاب، نويسنده به‌ جاي تمركز بر حوادث و ماجراها، عميقا به زندگي دروني قهرمان خود مي‌پردازد. گويي اين بخش، تأملي است بر خودشناسي و تجربه زيسته نويسنده. اما در نيمه دوم، ديكنز به اوج شكوه و جادوي داستان‌سرايي‌اش مي‌رسد؛ جايي كه شخصيت‌هايي چون «آقاي ميكابر، خانم گاميج، بتسي تراتوود، باركيس، يورايا هيپ، استيرفورت، آقاي اسپنلو و خانم موچر» به‌گونه‌اي خلق شده‌اند كه خواننده نمي‌تواند آنها را فراموش كند. اين بخش، آميزه‌اي از طنز، تراژدي و رستگاري است كه ويژگي منحصربه‌فرد سبك ديكنز را شكل مي‌دهد.

ديكنز يكي از پيشروان و الهام‌بخش اصول و قوانين ادبي نوظهور انگليسي است. «رابينسون كروزوئه»، «ماجراهاي رودريك رندوم» و «تام جونز» از جمله كتاب‌هايي بود كه ديكنز در كتابخانه پدرش يافت. آثار اوليه او همچون رمان‌هاي «اليور تويست» و «نيكلاس نيكلبي»، تا حد زيادي پيكارسك‌هاي كميك هستند، اما در اينجا در «ديويد كاپرفيلد»، او بر زندگي دروني قهرمان خود تمركز مي‌كند؛ گويي مي‌خواهد طرح و نقشه‌اي را براي ادامه داستان خود ذخيره كند.

اينجا است كه ديويد كاپرفيلد و چارلز ديكنز، زندگي‌نامه‌نويس و رمان‌نويس، آنقدر غيرقابل تمايز و درهم‌تنيده مي‌شوند، كه رمان‌نويس ديگر در نوشته‌هايش غرق و با شخصيتِ خلق‌شده‌اش ادغام و يكي شده‌اند. وقتي بازتاب و انعكاس تصاوير دلپذير و آرام دوران كودكي در صفحات آغازين كتاب با خواسته‌ها و نياز مبرم و آني طرح‌ و ساختار داستان جايگزين مي‌شوند، قهرمان داستان و نويسنده، به طريقي در شكل و قالب هم درمي‌آيند.

هنگامي كه رمان به اوجِ خود مي‌رسد، هيپِ زنداني و آقاي ميكابر، فارغ و‌ رها از پرداختِ بدهي‌هايش، در مقام دادرس استعماري در استراليا مشغول به كار و رستگار شده است. ديكنز ديگر سر فرود آورده و تسليم فشار مي‌شود تا گرسنگان را با ضيافتي خيالي و رضايت‌بخش خشنود كند. از اين پس، ديكنز را در بقيه آثارش سرگرم‌كننده و اخلاق‌گراي برترِ ويكتوريايي خواهيم يافت. نويسنده‌اي با شاهكارهاي پخته‌تر و عميق‌تر و تاريك‌تر؛ همچون «خانه قانون‌زده»، «روزگار سخت» و «آرزوهاي بزرگ».

بنابراين «ديويد كاپرفيلد» به عنوان متن و مفهوم انتقالي كليدي، پيش‌زمينه و دستمايه‌اي براي تسلط او بر آثار متأخرش مي‌شود. اما نگاه و دروازه‌اي به گذشته، براي هميشه بسته مي‌شود. او هرگز نمي‌تواند به عقب برگردد. مرد جواني كه در ميان كتاب‌هاي قديمي پدرش بين صفحات ادبيات پرسه مي‌زند و خيال‌پردازي مي‌كند، اكنون جاي خود را به نويسنده‌اي مشهور داده كه پُرفروش‌ترين آثار از آن او است و ديگر يكه‌تاز ميدان است و رقيبي برايش نمي‌توان قائل شد. شايد تمركز فرويد بر محتوا و حقيقت تلخ در مورد خلاقيت بود كه او را تحت‌تأثير قرار داد.

رماني كه ديكنز آن را «فرزند دردانه‌اش» نام نهاد، عناوين بسياري را به خود اختصاص داد ازجمله «تنها يك ‌بار در سال»، «انحرافات مگ»، «نظرسنجي كاپرفيلد»، «اعترافات كاپرفيلد» و «آخرين وصيت و عهد ديويد كاپرفيلد»؛ سرانجام، ديكنز با نزديك ‌شدن به انتشار سريالي آن، تحت‌عنوان‌هايي مانند تاريخچه شخصي، ماجراها، تجربه و مشاهدات ديويد كاپرفيلد رضايت به اين عناوين داد.

شناسايي نسخه اول و واقعي به ‌طور قطع دشوار است. پس از انتشار سريالي، از ماه مه ۱۸۴۹ تا نوامبر ۱۸۵۰ در ۱۹ قسمت كه هر كدام شامل ۳۲ صفحه متن و دو تصوير از هابلوت نايت براون بود، سرانجام «ديويد كاپرفيلد» اين «فرزند دردانه» به‌ صورت كتابي واحد منتشر شد؛ از آن زمان تاكنون، صدها ترجمه و اقتباس مختلف از آن در سراسر جهان ارائه شده است؛ ازجمله در زبان فارسي با چندين ترجمه. شايد بتوان ادعا كرد كه كامل‌ترين و بهترين و ويراست‌شده‌ترين ترجمه در زبان فارسي ترجمه مهرداد وثوقي است در انتشارات سورن، كه نخستين كتاب اين انتشارات نوپا است. به نظر مي‌رسد همان حس ‌و حال چارلز ديكنز به هنگام نوشتن و انتشارِ «ديويد كاپرفيلد» به عنوان فرزند دردانه‌اش، در اين ناشر جوان ايراني حلول كرده هنگام انتشار ترجمه فارسي اين شاهكار؛ چه، استعاره‌اي ا‌ست از به‌دنيا آوردن دوباره اين فرزند دردانه، پس از 175 سال از عمر جاودانش، اثري نه‌تنها براي مطالعه، كه براي كشف، اثري كه در هربار خواندن، لايه‌هاي جديدي از عمق و معنا را به روي مخاطب باز مي‌كند. چه ‌بسا راز جاودانگي‌اش نيز در همين ويژگي نهفته باشد: تركيب زندگينامه، تخيل و واقعيتي كه هرگز كهنه نمي‌شود.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون