يادداشتي بر كتاب «مباني هنري طراشعر»
جستوجوي معنا با تصويري كردن كلمات
مانيا ميرزايي
كتاب «مباني هنري طراشعر» مقايسهاي است تطبيقي ميان آنچه «طراشعر» خوانده ميشود با مكاتب ادبي -عمدتا غربي- كه در سه فصل تدوين شده است. عليرضا نصيريخانقاه، نويسنده، پژوهشگر و شاعر در اين كتاب سعي كرده اصول طراشعر را كه سياقي شنيداري، ديداري، ذهني و تجسمي است در كتاب توضيح بدهد. «طراشعر» را بار اول امين افضلپور 5 سال پيش مطرح كرد. از افضلپور كتابهاي مختلفي منتشر شده كه «مراعات نظير تصويري و تغيير در كاليگرافي مدرن» يكي از آنهاست.
مقدمه كتاب با طرح اين پرسش همراه است كه تصوير چيست، از كجا ميآيد و چگونه ميتواند در شعر عمل كند؟ مولف در فصل اول به مقايسه تطبيقي طراشعر با كانكريت پرداخته است؛ در شعر كانكريت، شاعر، مفاهيم دلخواه خود را در قالب تصوير نشان ميدهد. تصويري كه هيات آن را بعضا نوع شكل نوشتاري حروف و كلمات بهكار رفته در شعر نشان ميدهد. گاهي نيز اين تصوير، حاصل تلفيق كلي همنشيني واژههاي شعر است. زماني هم تصاوير شعرهاي كانكريت از تكرار واژههاي بريدهبريده شده شعر يا حروف تجزيه شده كلمههاي آن ساخته ميشود (دينمحمدي كرفسي، 1395). برخي شاعران با دريافت و پيروي از شعر كانكريت غربي دست به تغيير آن زده و براي دوري جستن از كليشه در تلفيق آن با خلاقيتهاي فردي، سعي در ارايه سويههاي متفاوتي از آن دارند؛ به تعبيري در اينگونه شعرها شاعر به جاي آنكه معنا را بنويسد تصوير آن را رسم ميكند (پنجهاي، 1400). در واقع المانها كه در شعر تصوير اروپايي و نسخه ايراني موجود است، در طراشعر جمع شده است.
طراشعر به استفاده از حس بينايي و شنوايي بسنده نكرده و مفاهيمي كه در قالب تصويري (تصوير به نوع و شكل نوشتاري حروف و كلمات بهكار رفته بسته است) نشان ميدهد كه قبل ارايه تصوير در ذهن قابل تصور است و دقيقا همان تصوير مشاهده ميشود. در واقع اگر به طور دقيقتر طراشعر را بررسي كنيم، متوجه ميشويم كه واژهها تصوير ذهني دارند و شاعر به جاي كلمات، تصوير را رسم ميكند كه اين تصوير داراي ويژگيهايي است كه از آن جمله ميتوان ارتباط آن تصوير با آرايه تكرار يك حرف اشاره كرد. اين تصوير خاص موازي تمام صنايع ادبي و كلمات به كار رفته در شعر به صورت رمز آشكار ميشود.
در بخش سوم فصل اول كه سير تكامل شعر تصويري و ديداري تا طراشعر است، اشارهاي ميرود به اينكه شاعران گذشته آوانگارد بودن خود از شكل نوشتاري حروف و كلمات و ارتباط برقرار كردن با مفهوم آن نشانههاي قراردادي را به نشانه تصويري تبديل كردهاند. به طور مثال، حافظ در شعر «در خم زلف تو آن خال سيه داني چيست / نقطه دوده كه در حلقه جيم افتاد است» پديده را به شكل نوشتاري حروف و كلمات تشبيه كرده و با استفاده از علم بيان در ساخت تصوير نقاشيگونه استفاده كرده (دانش، 1392) كه طراشعر اين نوع تصويرسازي را به صورت امروزين استفاده كرده. اگر بخواهيم روشن به اين نوع تصويرسازي در طراشعر دقت كنيم به شعر ذيل اشاره ميكنيم كه حرف «هـ» در اين شعر استفاده شده حرف «هـ» شبيه ماسك شيميايي در جنگ است.
ماسكش را/ به سر كشيد /آواز شد/ اهواز
فصل دوم كتاب با عناوين: طراشعر متاثر از مكاتب ادبي رومانتيسم، سمبوليسم و كوبيسم آغاز ميشود. نويسنده با آوردن منابعي منطقي معتقد است نظريه سوسور در طراشعر كاملا اجرا شده كه به گونه خاص نماد با فرم در هم آميخته شده به طور مثال در طراشعر «آزادي را/ باز ميگرداند/ بومرنگ فرياد/ تا دال اوج بگيرد»
دال فرياد شكل بومرنگ شده است و در قسمت «تا دال اوج بگيرد» دوباره «دال» دلالت بر بومرنگ دارد؛ بومرنگي كه آزادي را با خودش ميآورد كه در كلمه «آزادي» باز «دال» را مشاهده ميكنيد كه جزو حروف آزادي است؛ يعني در يك گروه هستند؛ گروه آزادي كه قرار است بازگردد. هدف فرماليستها حفظ ادبيات از گزند نقدهاي سليقهاي و غيرقانونمند بود و ميكوشيدند اين كار را با فراهم آوردن شيوههاي علمي و اصولي انجام دهند. هدف آنان كشف «جوهر ادبي متن» بود و قصد داشتند از اين طريق به تبيين تفاوت يك متن ادبي از ساير متون بپردازند كه بهراحتي با فرم طراشعر افضلپور به اين مورد مهم دست پيدا كرده و دامنه ايهام را در شعر خودش محدود كرده بهگونهاي كه هم ايهام دارد و هم در نقد دامنه گستردهاي به آن الحاق نميشود (پارسا و جابري، 1390) و نقش هر عنصر شعري در طراشعر منطبق بر نظر شاعر گسترده شده است. اگر بخواهيم به طور جزييتر به ساختار فرماليستي طراشعر نگاهي بيندازيم بايد برخي از شاخصترين اصول فرماليستي مثل آشنازدايي، رستاخير واژگان و هنجارگريزي را در شعر افضلپور بررسي كرد.
در آشنازدايي، تمام شگردها و فنوني كه تمامي خصوصيات زبان شعري را از انواع وزن و موسيقي و تناسبهاي لفظي و معنوي و خيالهاي شاعرانه و مشخصات زباني مخالف با زبان طبيعي و معمولي دربر ميگيرد، سبب ميشود كه معني رنگ ببازد و تشخيص زبان خواننده را از توجه به معني باز دارد (پارسا و جابري، 1390).
در اين معرفي كوتاه با اين تعابير به نظر ميرسد شاعر باور دارد طراشعر دو شكل دارد: اعتراف به ناتواني در قالبهاي قبل از خودش و تصويري كردن واژه يا حرف در طراشعر به چند معنايي يا عميق شدن معنا كمك ميكند. اين كتاب را نشر «بوعلي» منتشر كرده است.