كورسوي اميد در وقتهاي اضافه هيچوقت خاموش نميشود
چه كار كرديد كه شديم كيسه گل تيمهاي عربي؟
روزبه دلاور
به گزارش«اعتماد» حضور در ليگ نخبگان آسيا فرصت خوبي بود تا عيار باشگاههاي كشورمان را محك بزنيم و بهتر درك كنيم كه جايگاه فوتبالمان كجا است و به چه سمتي پيش ميرود.
استقلال و پرسپوليس فقط يك بازي ديگر فرصت دارند تا شانس خود را براي قرار گرفتن در جمع 8 تيم پاياني مرحله گروهي اين بازيها و صعود به مرحله بعد امتحان كنند اما به جرات ميتوانيم بگوييم كمتر هوادار فوتبالي با صعود اين دو تيم خوشحال ميشود!
بخواهيم كارشناسانه به اين موضوع بپردازيم بايد ساير مسائل ريز و درشت فوتبالمان را هم مد نظر قرار بدهيم. كمي به عقبتر برگرديم. فوتبال ملي ما متكي بر يك نسل قديمي توانست مجوز صعود به رقابتهاي جامجهاني را بگيرد. از تيم رويايي كيروش تا الان كه با امير قلعهنویي باز هم در آستانه صعود به اين رويداد مهم هستيم هرگاه خواستيم نقدي نسبت به فوتبالمان داشته باشيم صعود به جامجهاني تبديل به متر و معياري شد براي حاميان فدراسيون تا به اين شكل وضعيت فوتبال ايران را گل و بلبل نشان بدهند اما در پشت پرده دلسوزان واقعي فوتبال اين احساس را داشتند كه روي يك روند نزولي در حال شتاب گرفتن هستيم.
پشت صعودهاي پي در پي آن هم در شرايطي كه چندين سال است كه صعود به جامجهاني براي تيمهاي صاحبنام آسيايي افتخار به حساب نميآيد يا انتخاب فدراسيون فوتبال به عنوان نامزد فدراسيون برتر آسيا يك نمايش بود كه قشر برنده آن فدراسيوننشينان و حاميان آنها بودند و بازندهها هواداران و تعدادي كارشناس و پيشكسوت دلسوز.
اما در دوراني كه ما يك رويه معكوس را در پيش گرفته بوديم و خام القاب پوشالي مثل فدراسيون پنجستاره بوديم ساير كشورهايي كه رقيبمان بودند چه كار ميكردند؟
قبل از پاسخ دادن به اين سوال كه احتمالا پاسخش را ميدانيد حال بياييد كمي دقيقتر به نمونهاي از آمار براي رشد يا افول فوتبال در يك كشور بپردازيم. باشگاههاي فوتبال ما در چند سال گذشته به لحاظ سختافزار و نرمافزار شيب پيشرفت سريع داشتند يا درجا زدند يا عقبگرد كردند؟
همين پرسپوليس و استقلال به عنوان نماد باشگاهي در فوتبال ما داراي ورزشگاهي شكيل و مدرن شدند يا حتي هنوز كه هنوز است يك زمين درست و حسابي ندارند؟ پاسخ هر دو سوال منفي است اما متولي فوتبال براي رشد و شكوفایي اين دو باشگاه اقدامات اساسي نداشته كه هيچ بلكه در تضعيف آنها گام برداشته است.
حال و روز امروز فوتبال ما را ببينيد! بخشي از اين همه ضعف و رسوايي به قوانيني مثل سقف قرارداد برميگردد. يا شرايط كشور به شكلي ميشود كه گاهي امكان برگزاري يك بازي بينالمللي را نداريم. گاهي هم حضور تماشاگران ر ا ممنوع ميكنند!
در اين وضعيت انتظار عمومي از فوتبال پايين آمده و از سطح كريخوانيهاي هواداران تيفوسي هم كاملا ميشود درك كرد كه چه بلايي بر سر فوتبالمان آمده است تا جايي كه كمتر گل خوردن يا يك گل زده مقابل الهلال عربستان لبخند رضايت روي لبان سرخابي دوستان مينشاند!
روزگاري نمايندگان كشورمان براي تيمهاي كشورهاي عربي مثل يك كابوس بودند اما امروز چه؟ رسيدن به اين سطح فقط و فقط به ولخرجي پادشاه عربستان براي فوتبال مربوط نيست، اينكه باشگاههاي عربستاني چقدر هزينه كردند و چه ستارههايي به عضويت ليگ عربستان درآمدند يك بحث تكراري است اما فقط كمي ذهن خود را به همان زمانهايي كه فوتبال ما پُز جايزه فدراسيون برتر را ميداد، ببريم! آن وقت قشنگ به ياد ميآوريم كه آن زمان نه چندان دور فوتبال عربستان بهشدت دوره افت را سپري ميكرد.
آيا مسوولان فدراسيون فوتبال ما كه هر دوره پشت نتايج تيم ملي پنهان ميشدند طرح و ايدهاي داشتند كه امروز فوتبال ايراني تا اين حد ذليل نباشد؟ بايد تاكيد كنيم كه اصلا كاري به كار برنامههاي تيم ملي عربستان يا فوتبال باشگاهي آن كشور نداريم، فوتبال ما براي پيشرفت بيشتر چه راهي را دنبال كرد؟
با نگاهي دوباره به قرارداد ويلموتس و آن گاف بزرگ و همچنين فساد و تخلفات وسيع در تمام ردههاي اين فوتبال ميشود خيلي زود به اين نتيجه رسيد كه ايراد كار در نحوه اداره اين تشكيلات بزرگ است. اتفاقاتي در اين چند ساله در فوتبال كشور رخ داده كه اگر فقط يكي از آنها مثلا در كشور ژاپن رخ ميداد امكان نداشت از اول تا آخرين رده مسوولان فدراسيون آن كشور صبح فرداي آن روز پشت ميز كار خود باشند. نمونهاش فدراسيون كويت كه قبلا به آن پرداخته شد كه چطور با افراد خاطي برخورد كردند.
اما كشور ما جاي امني شده براي مديراني كه امتحان خود را بد پاس كرده يا اصلا نكردهاند! اين سلسله اشتباهات و تخلفات جاي هيچ گونه توجيهي به جا نميگذارد. انواع و اقسام فسادها كه فقط يك موردش در پرونده فساد در فوتبال كرمان پاي بسياري از مديران ارشد فدراسيون و فوتبال باشگاهي را درگير كرد جاي تنفس تازه را گرفته است.
ثمره اين هرج و مرج و چرخيدن در يك دور باطل همين است كه ميبينيم! تا وقتي يكسري افراد اولويت و نگاهي غيرفوتبالي به اين رشته پرطرفدار دارند فاصله بين تيمهاي كشورمان مقابل ديگر كشورها همين طور زياد خواهد شد اما بدون شك افراد خارج از مستطيل سبز نميتوانند بين عاشقان فوتبال و تيمهاي محبوبشان ديوار بكشند. هر چقدر از ساير كشورهاي فوتبالي دورتر شويم مردم علاقهمند به آن نزديكتر خواهند شد چرا كه در قانون نانوشته فوتبال اميد ممكن است حتي در وقتهاي اضافه هم به اردوگاه تيم محبوب شما بيايد! همين انگيزه هم باعث ميشود علاقهمندان به فوتبال در اوج نااميديها هم كورسوي اميد در وقتهاي اضافه را در دل خود حفظ كنند به اين اميد كه اين فوتبال از شر سياهيها خلاص شود.
اميد در وقتهاي اضافه شايد اسفندماه امسال هم رنگ واقعيت نگيرد اما همچنان زنده است و زندهخواهد ماند تا سوت پايان دنيا!