• ۱۴۰۳ شنبه ۲۰ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5977 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۰ بهمن

«مايندفولنس» يا توجه‌آگاهي در گفت‌وگو با دكتر مرتضي كشميري

براي شفقت بيشتر با خود و ديگران

محسن آزموده

چندي پيش در يك مهماني دوستانه، چند تن از رفقا گفتند كه «مايندفولنس» (mindfulness) مي‌كنند و اين كار به آنها بسيار كمك كرده. پيش‌تر اين مفهوم را از زبان بابك عباسي شنيده بودم، با ترجمه «توجه‌آگاهي»، اما خيلي به معناي آن دقت نكردم. حالا برايم جالب شد. دوستم اميرحسين خداپرست گفت كه نشر كرگدن كتابي مختصر و مفيد منتشر كرده با عنوان «معجزه توجه‌آگاهي» نوشته تيك نات هان، استاد ذن بودايي، آن را بخواني خوب است. كتاب را با ترجمه مشترك مرتضي كشميري و پيوند جلالي يافتم و خواندم. همان‌طور بود كه اميرحسين گفته بود، ساده و سودمند. دريافتم كه مترجمان كتاب خود روانشناس هستند. با دكتر مرتضي كشميري تماس گرفتم و به او ماجراي مايندفولنس دوستانم را گفتم. گفت قضيه خيلي رايج‌تر از چيزي است كه شما شنيديد. قرار شد با او درباره چيستي مايندفولنس يا توجه‌آگاهي و چرايي رواج آن گفت‌وگو كنيم، در اين باره كه اين كار چقدر ضروري يا سودمند است و آيا مشكلات و آسيب‌هايي هم دارد، حاصل گفت‌وگوي پيش رو است.

 

‌خيلي ممنون از فرصتي كه در اختيار ما گذاشتيد. نخست به اختصار بفرماييد مايندفولنس چيست و چرا شما آن را توجه‌آگاهي ترجمه كرديد؟

خيلي ممنونم از توجه‌ شما. مايندفولنس به روش‌هاي مختلفي تعريف شده، اما معمولا در منابع به تعريفي كه جان كابات‌زين ارايه كرده است، اشاره مي‌شود به اين صورت كه مايندفولنس نوع خاصي از توجه كردن است، توجهي است ارادي و هدفمند كه لحظه به لحظه تداوم دارد و غير‌قضاوتي است. تعاريف ديگري نيز وجود دارد مثل مايندفولنس آگاه بودن از تجربه است همراه با پذيرش يا آن‌طور كه تيك نات هان مي‌گويد بيدار نگهداشتن هوشياري فرد است نسبت به واقعيت حاضر. من اين تعريف راب نارين را هم دوست دارم كه مايندفولنس دانستن اين است كه در هر زمان چه چيزي رخ مي‌دهد، بدون اينكه تجربه‌اي را به تجربه ديگر اولويت دهيم. توجه‎آگاهي معادلي است كه دكتر حسن حميدپور پيشنهاد داده‌اند در مقاله‌اي كه در مجله بازتاب دانش منتشر كرده‌اند، چرايي آن را مفصل توضيح داده‌اند. همان‌طور كه در تعريف مايندفولنس گفتيم اصلي‌ترين مولفه توجه است و تاكيد اين معادل بر توجه، به نظر من آن را ارجح‌تر از بقيه معادل‌ها مي‌سازد. علاقه‌مندان به انتخاب معادل‌هاي اين كلمه مي‌توانند به مقاله دكتر حميدپور مراجعه كنند.

‌تا چند سال پيش (فكر مي‌كنم هنوز هم چنين باشد) يوگا و تمرين‌هاي آن خيلي رايج بود. آيا مايندفولنس هم نوعي يوگاست؟ اگر با آن تفاوت دارد، لطفا كوتاه به شباهت‌ها و تفاوت‌هاي آنها اشاره كنيد.

مايندفولنس نوعي توجه كردن است با كيفيت‌هايي كه گفتيم. اين كيفيت‌هاي به روش‌هاي مختلفي قابل تقويت شدن هستند كه يكي از آنها مي‎تواند يوگا باشد. البته من اطلاعات چنداني درباره يوگا ندارم. تا جايي كه مي‌دانم فراتر از آساناها يا همان حركات بدني است. در بعضي از پروتكل‌هاي مايندفولنس از جمله برنامه كاهش استرس مبتني بر مايندفولنس از حركات بدني استفاده مي‌شود. در اينجا منظور آوردن توجه كنجكاوانه به حركات بدن است نه انجام ورزش.در يوگا هم موضوع توجه و تمركز اهميت بالايي دارد و مدام توجه به حركاتي كه انجام مي‌شود، برگردانده مي‌شود. برگرداندن توجه و كنجكاو بودن به تجربه‌اي كه در لحظه داريم همان مايندفولنس است. شما مي‌توانيد توجه را مدام به حركات بدني برگردانيد يا به چايي كه مي‌نوشيد يا به نفس‌تان يا به افكار‌تان. موضوع توجه اهميتي ندارد. مساله ارادي و هدفمند بودن توجه و وجود كيفيت غيرقضاوتي بودن و كنجكاوي است.

‌توجه‌آگاهي يا مايندفولنس چه اهميتي يا به بيان ساده‌تر چه فايده يا فوايدي دارد؟

وقتي به‌طور شفاف با آنچه در درون و بيرون‌مان مي‌گذرد در تماس هستيم، مي‌توانيم پاسخ مناسب‌تري به مسائل زندگي بدهيم و رنج كمتري براي خودمان و ديگران توليد كرده و در عين حال غني‌تر و با معناتر زندگي كنيم. چطور مي‌توانيم پدر يا مادر باكفايتي باشيم وقتي با فرزندمان هستيم آنجا حضور نداريم و توجه‌مان در محل كارمان مانده است يا معلم باكفايتي باشيم وقتي سركلاس حضور نداريم، بدن‌مان آنجا با دانش‌آموزان است، اما توجه‌مان در خانه است يا مدير باكفايت، ورزشكار، هنرمند، پزشك و غيره. اين روزها از تمريناتي كه اين كيفيت توجه، تمركز و حضور ما را افزايش مي‌دهند هم در روان‌درماني استفاده مي‌شود و هم در بيماري‌هاي جسماني از جمله سرطان تا بهتر با استرس‌هاي بيماري و درمان كنار بيايند. در مديريت و ليدرشيب در سازمان‌ها. حتي اخيرا كتابي ديدم درباره كاربرد اين تمرين‌ها براي كساني كه تريدر هستند. دامنه كاربرد اين تمرين اين روزها بسيار گسترده شده است؛ از مهدكودك‌ها تا بازارهاي سرمايه.

‌ مي‌دانيم كه كارها يا روش‌ها يا تكنيك‌هايي مثل توجه‌آگاهي، عمدتا از فرهنگ‌ها و اديان شرقي مثل بودايي مي‌آيد و مبتني بر يك جهان‌نگري و جهان‌بيني است. اگر ممكن است براي مخاطبان كمتر آشنا درباره اين ريشه‌ها و خاستگاه‌هاي فرهنگي به اختصار توضيح دهيد؟

بخشي از اين نگاه مي‌تواند به اين خاطر باشد كه كساني كه در غرب، تمرينات مايندفولنس را در زمينه‎هايي كه گفتيم به كار گرفتند مثل خود جان كابات زين، بيشتر با آن در فرهنگ‌هاي شرق دور آشنا شده بودند وگرنه اهميت توجه و حضور داشتن در تجربيات لحظه به لحظه، تقريبا در تمام اديان، مذاهب و فرهنگ‌هاي مختلف به گونه‌هاي مختلفي مورد تاكيد بوده است. مثلا در اسلام بر متوجه بودن و حضور قلب داشتن حين عبادت‎ها تاكيد شده است، حتي در ساير فعاليت‌هاي روزمره كه با حضور انجام دادن، مي‎تواند آنها را تبديل به عبادت كند. من تخصصي در اين زمينه‌ها ندارم، اما هر جايي كه از مايندفولنس صحبت مي‌كنيم اگر متخصصي از ادبيات يا الهيات و ساير رشته‌هاي مرتبط حضور داشته باشد معمولا به معادل‌هاي آن در فرهنگ ايراني يا اديان و مكاتب مختلف اشاره مي‌كنند و موضوع براي‌شان بسيار آشناست.

‌ آيا فهم دقيق اين كارها نيازمند شناخت آن جهان‌نگري و جهان‌بيني نيست و آيا بدون شناخت و فهم و زندگي در درون آن فرهنگ و جهان فرهنگي كه اين امور از دل آن بر آمده، دچار نوعي ساده‌سازي نمي‌شويم؟

به نظرم شناخت هر جهان‌بيني مي‌تواند به نگاه ما وسعت بدهد و ما را انعطاف‌پذيرتر كند در عين حال پيشنهادم اين است كه بيشتر در فرهنگ خودمان به دنبال مصداق‌هاي مايندفولنس باشيم و بتوانيم نسخه ايراني آن را حتي به ساير فرهنگ‌ها ارايه كنيم. همان‌طور كه گفتم تقريبا در كلاسي نيست كه كسي به شعري از مولانا، خيام يا سعدي اشاره نكند يا به ضرب‌المثل يا حكايتي كه در فرهنگ خودمان با اين مفاهيم اشاره شده است. احتمالا تا همين جاي گفت‌وگو هم خوانندگان فرهيخته مثال‌هايي به ذهن‌شان آمده است. مي‌دانم علاقه‌منداني در اين زمينه، جسته و گريخته كارهايي مي‌كنند. اين تلاش‌ها مي‌توانند نظام‌مند شوند تا به ثمر بنشينند.

‌مخاطب اوليه و اصلي كتاب خواندني و كوچكي كه شما با عنوان «معجزه توجه‌آگاهي» به همراه دكتر پيوند جلالي ترجمه كرده‌ايد، كساني بوده كه در شرايطي بسيار بغرنج در ويتنام كار و زندگي مي‌كردند، در حالي كه مخاطب امروزين آن در جوامع ما طبقه متوسطي است كه عمدتا درگير معضلات و مصائب روزمره و مشكلات ذهني و رواني ناشي از هر روزگي است. آيا اين تناقضي در كار ايجاد نمي‌كند؟

به نظرم رنج بشر فراگيرتر از آن است كه فقط شامل قشر خاصي شود. همه ما ذهن‌هايي داريم كه مشوش مي‎شود و احساساتي داريم كه نمي‌دانيم چطور آنها را درك و تجربه كنيم و در فرار مداوم از آنها هستيم، سرمان را به كار گرم مي‎كنيم يا در فضاي مجازي وقت تلف مي‎كنيم يا به غذا، خريد، سيگار، الكل و مواد پناه مي‌بريم. اين روزها نداشتن تمركز و توجه شكايت بسيار رايجي است كه مشكلات زيادي به دنبال دارد. در عين حال كه در كشور ما افراد بسياري هستند كه در همان شرايط بغرنج به سر مي‌برند و آنهايي هم كه از رفاه نسبي برخوردارند دچار نارضايتي‌هاي معمول بشري هستند از جمله همين مواردي كه ذكر كرديد. اگر چه خيلي جاها تمرين‌هاي مايندفولنس را راهي براي لذت بردن از لحظه حال معرفي مي‌كنند، اما وقتي به تجربه حال حاضرمان برمي‌گرديم بسياري از لحظات دچار همين رنج‌ها هستيم. تمرين‌ها درك‌ ما را از واقعيت زندگي شفاف كرده و در عين حال كه ناپايدار بودن همه پديده‌ها را به ما يادآوري مي‌كنند و تاب‌آوري ما را افزايش مي‌دهند، كمك‌مان مي‌كنند اقدامات كارآمدتري براي حل مشكلات‌مان انجام دهيم. احتمالات و امكانات بيشتري را مدنظر قرار دهيم و خردمندانه‌تر و هوشيارانه‌تر زندگي كنيم. ارتباط بنياديني را كه بين خودمان با ديگران و همه موجودات هست، درك كنيم و با خودمان و ديگران مهربانانه‌تر و باشفقت‌ بيشتري برخورد كنيم.

‌برخي در توجه‌آگاهي بيشتر بر تمرين‌هاي تنفسي و اموري از اين قبيل تاكيد مي‌كنند كه بيشتر معطوف به خود است، در حالي كه به نظر مي‌رسد در اصل توجه‌آگاهي معطوف به ديگري و اخلاقي زيستن هم هست. آيا اين ارزيابي درست است، يعني توجه‌آگاهي كمكي به اخلاقي زيستن هم مي‌كند و آيا قبول داريد كه در اشكال افراطي آن فرد را درگير خودش مي‌كند و از جهان منعزل و گسسته؟

بله، براي رسيدن به توجهي كه كيفيت‌هاي ارادي بودن، منعطف و مداوم و غيرقضاوتي بودن را داشته باشد معمولا تنفس، بدن، افكار يا احساسات را موضوع برگشت توجه قرار مي‌دهند و تمرين مي‌كنند پيوسته توجه را كنجكاوانه به اين موضوعات برگردانند. اين تمرين مي‌تواند با حواس پنجگانه نيز انجام شود يعني توجه به صداهاي محيط برگردانده شود يا به رنگ، دما، مزه و بوي خوراكي مثل نارنگي. اينها تمرينات هستند نه خود مايندفولنس. با انجام چنين تمريناتي كيفيت‌هايي كه گفته شد در توجه ما تقويت مي‌شود. مثل نسبت غذا خوردن با سيري است. غذا خوردن، حالت سيري نيست. با غذا خوردن وضعيت سيري در ما رخ مي‌دهد. پس تمرينات، مايندفولنس نيستند، بلكه با انجام آنها نوعي از توجه و آگاهي و هوشياري در ما رخ مي‌دهد. وقتي چنين حالتي در فرد ايجاد شد، درك شفافي از وضعيت مشترك بشري و رنج انسان خواهد داشت و نسبت به خودش و ديگران مهربان و مشفق خواهد بود. چنين فردي نه تنها مراقب است رنج بيشتري توليد نكند، بلكه از هر اقدامي براي كاهش رنج دريغ نخواهد كرد. علاقه‌مندان مي‌توانند به تحقيقات دكتر ريچاد ديويدسون از برترين پژوهشگران علوم اعصاب مراجعه كنند. ايشان مغز كساني كه مراقبه‌گر بودند را مورد بررسي قرار داد و متوجه شد بيشترين فعاليت‌هاي مرتبط با احساسات مهرباني و شفقت در مغز اين افراد وجود دارد. براي چنين افرادي اخلاقي بودن به خاطر پيروي از قواعد يا بايدها و نبايدها نيست. آنها درك درستي از واقعيت جهان و زندگي دارند و متوجه مي‌شوند انجام آنچه از نظر ديگران غيراخلاقي است، چطور رنج توليد مي‌كند و چون مهربان و مشفق هستند چنين مسائلي را رعايت مي‌كنند.

‌بسياري از منتقدان كارها يا تكنيك‌هايي مثل توجه‌آگاهي مي‌گويند كه اين كارها خيلي‌خوش‌بينانه‌اند و مستلزم آنكه انسان زندگي مرفهي داشته باشد و وقت داشته باشد كه به اين كارها بپردازد، يعني به اصطلاح شكم سير باشد، نظر شما درباره اين انتقادها چيست؟

همان‌طور كه گفتيم اين تمرينات كمك مي‌كنند در پيوستگي دروني‌مان با همه انسان‌ها و موجودات هوشيار شويم و از تقسيم‌بندي‌هاي اينچنيني فراتر برويم. هيچ كس از رنج در امان نيست. انسان‌هايي كه به قول شما در قشر مرفه قرار مي‎‌گيرند هم عزيزان‌شان را از دست مي‌دهند، بيمار مي‌شوند، پير مي‌شوند و با مرگ روبه‌رو هستند. در عين حال اين تمرينات مي‌تواند به كساني كه با چالش‌هاي بيشتري در زندگي دست و پنچه نرم مي‌كنند كمك بيشتري بكند. آنها در رنج بيشتر هستند و به حمايت بيشتري نياز دارند. لازم است با توجه و تمركز بيشتري با چالش‌هاي زندگي روبه‌رو شوند. نسبت به احتمالات گشوده‌تر باشند، هوشيارانه‌تر از امكانات محدودي كه دارند، استفاده كنند و اندك لحظات خوشي كه نصيب‌شان شد را عميق‌تر تجربه كنند. اينها قابليت‌هايي هستند كه با اين تمرينات به دست مي‌آيند. يك جمله معروف هست كه روزي بيست دقيقه تمرين كن اگر روز شلوغ و سختي در پيش داري چهل دقيقه تمرين كن. وقتي در سختي هستيم لازم است از خودمان بيشتر حمايت كنيم. اين تمرينات وقت‌گير نيستند. در سخت‌ترين و شلوغ‌ترين روزهاي زندگي‌مان هم در حال نفس كشيدن هستيم، كافي است از نفس كشيدن‌مان آگاه باشيم، تمرين همين است. در چنين روزهايي هم چاي مي‌نوشيم كافي است به طعم آن توجه كنيم. در چنين روزهايي هم زير آسمان هستيم و از كنار درختان عبور مي‎كنيم، به آنها توجه كنيم. در اين روزها افكار شلوغي داريم تماشاي‌شان كنيم. احساساتي داريم كمي با آنها بمانيم تا راه را نشان‌مان بدهند. تمرين‌ها نيازي به وقت ندارند، تمرين آگاهانه زيستن است.

‌در پايان بفرماييد پيشنهاد شما به منتقدان توجه‌آگاهي چيست؟

به خاطر فراگير شدن اين تمرينات، افراد زيادي درباره‌شان صحبت مي‌كنند و نقدهاي به‌جايي هم وجود دارد كه لازم است به آنها توجه شود. مثلا در روان‌درماني يا كار با افراد دچار بيماري‌هاي جسماني ممكن است بدون در نظر گرفتن وضعيت فرد و آماده‎سازي مقدمات از او خواسته شود با احساسات دشواري كه دارد، بماند و اين از ظرفيت آن لحظه مراجع خارج باشد يا مايندفولنس نوشداروي رنج بشر يا تنها نوشداري رنج بشر جلوه داده شود يا مثلا صرف هوشيار بودن كافي تصور شود و اقدامي براي تغيير وضعيتي كه از آن آگاه شده‎ايم، انجام نشود.كساني كه مايندفولنس را كالايي براي فروش مي‌دانند معمولا به اين موارد دامن مي‌زنند. آن را وسيله‌اي براي لذت بردن يا فرار از رنج جلوه مي‌دهند تا بتوانند به انسان در جست‌وجوي لذت و در فرار از رنج بيشتر و راحت‌تر آن را بفروشند. در صورتي كه گفتيم تمرينات قرار است كمك‌مان كند از تردميل لذت پايين بياييم و از رنج‌مان فرار نكنيم، بلكه عوامل آن را بشناسيم و پاسخ مناسب‌تري به آنها بدهيم. خوب است كه منتقدان به كارشان ادامه دهند. نقدها مي‌تواند از آسيب‌هاي احتمالي پيشگيري كند. در كنار درخواست از منتقدان كه به كارشان ادامه دهند، پيشنهادم به بعضي از آنها كه خودشان تجربه‌اي از تمرينات ندارند، اين است كه به جاي تحليل كردن اين حالات، آنها را تجربه كنند. اين روزها پژوهش‌هاي بسيار زيادي در مراكز علمي مهم دنيا اثربخشي اين تمرينات را در حوزه‌هاي مختلف نشان مي‌دهند كه مي‌توان به آنها مراجعه كرد، اما از اين عزيزان دعوت مي‌كنم به خودشان فرصت تمرين كردن بدهند. اين تمرينات آنها را منتقدان كنجكاوتر و آگاه‌تري خواهد كرد. ممنونم از دعوت‌تان و براي همه آرزوي تندرستي و شادكامي مي‌كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون