شبنم كهنچي
«يك روز، روزهاي آخر بهمن، بچههاي همسايه آمده بودند در حياط ما بازي كنند نزديك بوده بيفتند توي گود دست انداخته بودند درخت مرا به كمك بگيرند درخت مرا شكستند. وقتي كه من رسيدم جاي پاهاي كوچكشان بود روي برف و تنه نازك نازنين درخت من، شكسته، افتاده بر كناره گود، و گود كه فرو كشيده بود. ريشههاي ساقه شكسته جوان ميان خاك مانده بود. لاي ريشههاي كاج. باغبان كه ايستاده بود گفت ريشههاي كاج حتم زخم خورده است، كاج كاج پيش نيست. رفتني است.»
اين بخشي از داستان «درختها» نوشته ابراهيم گلستان است؛ داستاني كه گلستان ارديبهشت 1345 (پيش از مردن فروغ فرخزاد) شروع به نوشتنش كرد و خرداد 1346 (چند ماه پس از مرگ فروغ فرخزاد) نقطه پايان بر آن گذاشت و در مجموعه «جوي و ديوار و تشنه» منتشر كرد. درست همان سالي كه حورا ياوري فوقليسانس روانشناسي گرفت تا چند سال بعد به مدد روانشناسي بر پهنه ادبيات و نقد ادبي بدرخشد و مقاله «فروغ فرخزاد» را به عنوان مدخلي در دانشنامه زبان و ادب فارسي بنويسد. او نويسنده، مترجم، منتقد ادبي و مسوول بخش ادبيات دانشنامه ايرانيكا در دانشگاه كلمبياست. كتابهاي «روانكاوي و ادبيات: دو متن، دو انسان، دو جهان (از بهرامگور تا راوي بوفكور)» ۱۳۷۳، «زندگي در آينه: ادبيات تجسمي»۱۳۸۴ و «داستان فارسي و سرگذشت مدرنيته در ايران» ۱۳۸۸ از جمله آثار او در حوزه ادبيات است. كتاب «غرض نقشيست» هم به تازگي از سوي انتشارات نيلوفر، چاپ شده است كه نگاهي به آن مياندازيم.
از نرگس
بخش نخست كتاب «غرض نقشيست» شامل هفده مقاله است كه نگارنده آنها را بين سالهاي 1386 تا 1402 در نشريات داخل و خارج از كشور منتشر كرده است. شايد مهمترين مقاله كه طرح روي جلد كتاب نيز از آن گرفته شده، مقاله «نارسيس يوناني و نرگس ايراني» باشد كه تابستان 1398 در «بخارا» منتشر شده است. مقالهاي كه با شرح پيشينه اسطوره نارسيس و داستان «آويد» آغاز ميشود، داستاني درباره گلي كه درست همانجايي ميرويد كه نارسيس هر روز مينشسته و به تصوير خود در آب خيره ميشده، شيفتگي او به تصويري كه در آب ميبيند سرانجام باعث ميشود خودش را در آب غرق كند. ياوري با بررسي دگرگوني داستان «آويد» توسط نويسندههايي كه پس از او زيستند به ادبيات قرن نوزدهم ميرسد، به رمان تصوير دوريانگري نوشته اسكار وايلد و آثار آندره ژيد كه نارسيس در آنها نماد «هنرمند خودگمكرده و بيخويشتني است كه تنها در شعر و آفرينش هنري جاني دوباره ميگيرد». سپس وارد قرن بيستم ميشود؛ آغاز آشنايي جهانيان با دانش نوپاي روانكاوي. او به بررسي آثار فرويد و يونگ ميپردازد و دوباره به دنياي ادبيات برميگردد، به «نارسيس و گلدموند» هرمان هسه. سپس به نرگس ايراني و ادبيات كلاسيك فارسي ميرسد و ميگويد: «نرگس در ادبيات كلاسيك فارسي، همچنان كه اشاره شد، با چشم قرين و همنشين است و كارش هم درست مثل نارسيس يوناني نگاه كردن است، اما اين نرگس ايراني، برخلاف همنام كهن يونانيش كه دل از همه جهان برگرفته و فقط به خودش نگاه ميكند، با چشماني باز جهان را ميپايد و به جاي خودش به ديگران نگاه ميكند.»
از تاريخ
ياوري در مقالات خود سفر پر ماجراي نخستين سفير ايران در فرانسه در زمان سلطنت لويي چهاردهم نيز تحت عنوان «سيماي داستاني محمدرضا بيگ» پرداخته است، مقالهاي كه زمستان 1398 در «نگاه نو» منتشر شد؛ روايتي از سفر و محمدرضا بيگ كه به شرح فعاليتهاي اجتماعي، سياسي و ديدار او از پاريس محدود نشده بلكه به ماجراي عاشقانه او با دختر فرانسوي زيبايي به نام ماركيز دپينه نيز پرداخته است كه بعد از خودكشي محمدرضا بيگ با برادرش وصلت ميكند و دست آخر در اصفهان ميميرد. اين ماجرا دستمايه كتابهايي شده كه ياوري در اين مقاله آنها را مرور كرده است. از جمله مسائل تاريخي ديگري كه اين نويسنده به مرور و بررسي آنها پرداخته، نامههاي «رينولد نيكلسون»، خاورشناس نامدار بريتانيايي به «حسين دانش»، نويسنده و محقق ايراني است. همچنين در مقاله «داستان تاريخي و داستان تاريخ» كه اولينبار در «تجربه» در زمستان 1397 منتشر شده با پيشانينوشتي از ابوالفضل بيهقي و مجتبي مينوي درباره داستانهاي تاريخي نوشته است.
در باب بزرگان
ازجمله مقالاتي كه ياوري در توصيف بزرگان عرصه ادب و هنر نوشتهاند در ميان اين هفده مقاله ميتوان به «گفتوگوي فلسفه و ادبيات»، «سيمين دانشور و جلال آلاحمد (و ما)»، «جمالزاده و نيما يوشيج در پيكار با سنت و مدرنيته»، «نادر نادرپور، فروغ فرخزاد»، «ميمنت ميرصادقي» اشاره كرد. مقاله گفتوگوي فلسفه و ادبيات، اولينبار در كتاب «در جستوجوي خرد و آزادي: ارجنامه دكتر عزتالله فولادوند» در سال 1396 منتشر شد و ياوري بر پيشاني اين مقاله نوشته: «با سپاس از عزتالله فولادوند و نقش او در برگشودن فضاي ادب و فرهنگ ايران بر مفاهيم و مكاتب فلسفي.» مقاله سيمين دانشور و... نيز تابستان 1394 در «نگاه نو» چاپ شده است؛ مقالهاي كه با مرور زندگي، نامهها و آثار سيمين دانشور و جلال آلاحمد به بررسي انعكاس جهان ِ خصوصي آنها بر جهان ِ داستانيشان ميرسد. ياوري مينويسد: «اگرچه نثر شاعرانه و شيوه مهربان نگارش دانشور را با جملههاي كوتاه و نثر عصبي و شتابزده آلاحمد، سر و كاري نيست، اما از گوشه و كنار داستانهايي كه در آن سالها مينويسد، درست مانند خانهاي كه در آن زندگي ميكند، صداي آلاحمد به گوش ميرسد. سراغ آلاحمد را در سووشون، نه در زبان و سبك نگارش دانشور، بلكه همانطور كه بسياري از منتقدان ازجمله گلشيري اشاره كردهاند، بايد در پردازش شخصيتهاي سياسي فاقد درون و سرسپردگي بيچونوچراي آنها به آرمانهاي آلاحمد و جهان دوقطبي غربزدگي سراغ گرفت.»
ياوري در مقاله كوتاه جمالزاده و نيما... به مرور گامهاي اول اين دو در داستان و شعر پرداخته تا به صادق هدايت رسيده. او ميگويد: «با صادق هدايت و بيش از همه داستانهايش با بوفكور است كه افقي تازه در برابر داستاننويسي نوپاي مدرن فارسي گشوده ميشود.» اين مقاله اولينبار بهار 1400 در «آگاهي نو» با نام «آينه سردرگميهاي ايرانيان» منتشر شده است. مقاله نادر نادرپور و فروغ... نيز اولينبار نوروز 1399 در انديشه پويا با عنوان «شاعران دو سياره» چاپ شده؛ مقالهاي كه به بهانه مجموعه مصاحبههاي صدرالدين الهي با نادر نادرپور، «طفل صد سالهاي به نام شعر نو» نوشته شد. ياوري در ابتداي اين مقاله نوشته: «انتشار مجموعه اين مصاحبهها... فرصت خوبي است كه به مراحلي كه نقد ادبي در ايران پشت سر گذاشته در نور تجربههايي كه در اين سالها اندوختهايم نگاهي دوباره بيندازيم، به دلايل و عواملي كه داوريهاي شتابزده را موجب شده بينديشيم، به چهره شاعراني كه شعرشان مورد اين داوريها قرار گرفته در آينه زمان نگاه كنيم، آنچه را كه آينه نشانمان ميدهد، با آنچه درباره آنها گفتهاند كنار هم بگذاريم و بسنجيم.» اما تنها اين دوشاعر از دو سياره نيستند كه ياوري به بررسي كارهايشان پرداخته، او درباره ميمنت صادقي نيز نوشته است؛ شاعر ستارهها. مقالهاي كه در كتاب «تصوير يك دريچه روشن: ارجنامه ميمنت ذوالقدر (صادقي) » سال 1401 منتشر شده است. در كنار اين مقالات، «قهرمانان زندگي ما: يادداشتهايي درباره تكچهرههاي ادبيات داستاني ايران» نيز خواندني است. مقالهاي كه ياوري در آن از صداهاي ماندگار در جهان داستاني نوشته؛ صداي راوي بوف كور، صداي مراد در شازده احتجاب، صداي زري سووشون، صداي طوبا و معناي شب شهرنوش پارسيپور، صداي خانواده آريان و خانهشان كه خشتهايش را اسماعيل فصيح بالا برده. هرچند اين مقاله كوتاه است و انتظار ميرود نويسنده با وسعت نگاهش و گستره ادبيات داستاني، صداهاي ماندگار بيشتري را مكتوب كند اما خواندن آن خالي از لطف نيست.
از خشونت و خانه و روان
ياوري از دانش روانشناسي خود نيز در نوشتن مقالات ادبي مدد گرفته و حاصلش در اين كتاب چند مقاله است: «خشونت و ادبيات»، «خانه در ادبيات داستاني مدرن ايران» و «روانكاوري و ادبيات: نگاهي به سمفوني مردگان» است. سال 1397 از پس آن ديماه سرد، پشت بهت و سوگ ِسوختن نفتكش سانچي، بعد از اندوه از بين رفتن مسافران و خدمه پرواز هواپيماي آسمان در برخورد با كوه دنا، از زير آوار زلزله 7.3 ريشتري در كرمانشاه كه بيش از ششصد نفر را بلعيد و هزاران نفر بيخانمان شدند از راه رسيد. مقاله «خشونت و ادبيات» در چنين سالي نوشته شد، پاسخي به پرسش مجله «آزما» درباره موج خشونت. ياوري نه درباره اين روزگار بلكه به روزگار رودكي و منوچهري سر زده و با بررسي اشعار اين دو شاعر سبك خراساني، نشان داده خشونت از ديرباز در ادبيات فارسي نمود داشته است.
در فهرست مقالات اين كتاب ميتوان مقالهاي درباره بوفكور صادق هدايت نيز ديد كه به مناسبت هشتادمين سال انتشار بوف كور در هندوستان نوشته شده است. همچنين دو مقاله ديگر با نامهاي «كرونا به اجتماع و انتزاع معناي ديگري داده است» و «نقد ادبي و افسون فرضيههاي نو».
يادنامهها
ياوري اولين يادنامه را به ايرج افشار اختصاص داده است مردي كه «زبان كوه و دشت و بيابان را ميدانست و با شكوه زندگي و مرگ آشنا بود». دو يادنامه نيز براي سيمين بهبهاني در اين كتاب آمده است كه هر دو در تابستان 1393 منتشر شده است؛ براي «گردنفرازي آشنا با فضيلت سرخمكردن در برابر مردم»، به ياد نيك «دوستي كه دوست همه مردم ايران بود». يادنامه ديگر تحت عنوان «مثل اينكه راه رستگاري؛ از فضاهاي گمشده در زير آسمانهاي جهان ميگذرد» با اشاره به شعر حاجي عبدو اليزدي كه ريچارد فرانسيس برتون ترجمه كرده آغاز شده و با ياد شايگان به پايان رسيده است.
گفتوگوها
بخش سوم كتاب به گزيدهاي از گفتوگوها اختصاص داده شده است. ياوري درباره اين بخش نوشته: «حاصل ساعتهاي دراز گفتوگو و تبادل نظر با پژوهندگان و شاعران و نويسندگان درباره فرهنگ ايران و شعر و داستان فارسي و سويههاي گوناگون نقشي كه داستان و شعر فارسي در صحنه ادب و سياست و اجتماع ايران به عهده داشتهاند در بخش سوم كتاب... قرار گرفته است.»
گفتوگوي ياوري با «انديشه پويا» درباره يادداشتهاي شاهرخ مسكوب درباره صادق هدايت كه حسن كامشاد دراختيار اين مجله قرار داده بود، گفتوگو با «رهآورد» در دو بخش يكي تحت عنوان «مرزهاي خصوصي هر انسان» درباره كاركرد حافظه و مكانيزم پيچيده فراموشي و اين سوال كه ميان زندگي و زندگينامه، چه خودنوشت و چه ديگر نوشت، چه پيوندي است؟ ديگري با مضمون گذر از برهنه زباني و تك معنايي به پوشيدهزباني و چندمعنايي و گفتوگوهايي درباره شازده احتجاب و رضا دانشور ازجمله گفتوگوهاي منتخب اين كتاب است.
از كتابها
ياوري، منتقدي جدي است. در بخش پاياني «غرض نقشيست» نقد و بررسي تعدادي از محققان و نويسندگان و شاعران ايراني را روي 10كتاب انتخاب كرده است؛ «كتابها، داستانها و شعرهايي كه خواندن آنها بازخواني يك دوره تاريخي است و نوشتن درباره آنها روزهايي از زندگي را از قياس روزهاي ديگر عمر فراتر ميبرد». كتابهايي مانند «خيام نيشابوري: زندگي، افكار و رباعيات»، «خاقان صاحبقران و علماي زمان»، «همه طبيبان من» نوشته سرمد قباد، «آينه دل: هزار سال شعر زنان پارسيگو»، «يادداشتها» احسان يارشاطر، «امريكاييهاي اروميه: نخستين امريكاييان در ايران»، بررسي اشعار نيكو نديم، «بيتالحكمه»، «تيراندازي در باكهد» و «مانا».