سلام به آينده
سهراب خواجهنژاد
اين عبارتي است كه ميتواند برازنده كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان باشد.
كانون با ايدههايي شكل گرفت و با روياهايي ادامه يافت. حيات امروزش حاصل اين روياهاست كه البته گاهي تناسبي با ظرفيتش نداشته است. اين روياها، گاهي در سفر طولاني كانون صدمههاي جبرانناپذيري به آن زدهاند. كيست كه كانون را بشناسد و فهرستي از عوامل آسيبزا به آن را معرفي نكند؟ افرادي كه روي دلايل صدمهپذيري آن كار كردهاند، كم نيستند. در هر دورهاي، در هر سازمان و شركتي با افرادي مواجه ميشويم كه داراي ايدهاي هستند، ايدهاي كه ميتواند باعث نجات سازمان شود و افقهاي وسيعي براي آيندگان فراهم كند. كدام يك از شما چنين افرادي را ميشناسيد؟ آيا او توانسته ايدهاش را كموبيش اجرايي كند؟ و آيا توانسته موجب تحول در سازمان خود شود؟ اين افراد، نخبگان مجموعه خود هستند. در مقابل گاهگاه كساني پيدا ميشوند كه تا حد امكان به ايده و پروژه صدمه ميزنند و آن را مسخ ميكنند. در نهايت هم به عنوان منجي ظاهر شده و همه چيز را به نام خود ميزنند. اين كاري است كه ميتواند در هر جايي اتفاق بيفتد. به اين پديده چه ميگوييد؟
نخبهكشي... يا سرقت ايده يا كوچ دادن نيروهاي انساني توانمند و... .
در صورت وقوع چنين اتفاقي پر واضح است كه مغزها ميگذارند و ميروند.
به يك نمونه موردي اشاره ميكنم تا شما قضاوت كنيد و نامي براي اين پديده انتخاب كنيد.
ايدهاي كه سالها در كانون روي آن كار كردم به نام «گنجينه هنر كودكان». اكنون جزييات اين ايده را به اختصار مينويسم:
از سال ۷۷ تاكنون روز به روز، ماه به ماه و سال به سال آثار كودكان را از شهرهاي خراسان جمعآوري و طبقهبندي كردهام. اين تلاش به همراه گروهي از بهترين همكارانم انجام شد. امروز دهها هزار نقاشي از هزاران كودك در اين گنجينه حفظ و نگهداري ميشود. كودكان بيشماري هستند كه آثارشان از شش سالگي تا سيزده سالگي به تدريج گردآوري و طبقهبندي شده. حتي برخي تا سن هجده سالگي هم در اين گنجينه اثر دارند. ظرفيت پژوهشي اين چنين آرشيوي بسيار بالاست و شرح خدماتي كه ميتوان از آن گرفت؛ خود شامل چندين مقاله ميشود. اما اگر نيم نگاهي به اين ماجرا بيندازيم، ميتوان به برخي پارامترهاي مهم براي بهرهبرداري از اين گنجينه اشاره كرد:
1- پژوهشگران هنر كودكان با بررسي تطبيقي و تحليل دادههايي كه اين مجموعه دراختيار ميگذارد، به دانشي دسترسي پيدا ميكنند كه تاكنون در اين سرزمين نبوده است. در مخزن اين گنجينه اگر پژوهشگري به آثار هر گروه سني مراجعه كند، ميتواند با فراواني موضوعات مورد علاقه كودكان مواجه شود. مثلا در نقاشي با موضوع بازي متوجه ميشود فلان بازيها در آثار اين سه دهه بيشترين فراواني را دارد .حالا ميتواند تصميم بگيرد روي چه اصولي در كتاب يا مقاله خود تمركز كند تا نقاشيهايي متفاوت با آنچه ديده، خلق شود. با كمك اين گنجينه ميتواند مسيري روشن براي شكوفايي ذهن كودكان ترسيم كند.
2- اين گنجينه فرصتهاي بيشماري دراختيار اقتصاددانها، كسبوكارها و... قرار ميدهد تا با تحليلهاي گوناگون به عمق قلب كودكان رفته و متناسب پرسشهاي خود پاسخهاي جذاب و حيرتانگيز بيابند.
نمونهاي جذاب در اين حوزه را متذكر ميشوم: با تمركز روي يك گروه سني ميتوان متوجه شد كه كودكان و نوجوانان به چه رنگهايي بيشتر علاقه نشان ميدهند. كمترين كار اين است كه مثلا از آن رنگ دو عدد در جعبه رنگ قرار دهد. اين جعبه رنگ، خود به خود براي كودكان محبوبتر خواهد بود و محصول را با فروش بيشتر مواجه خواهد كرد.
3- اين گنجينه، اطلاعات بيشماري از دنياي كودك ايراني دارد و در انتظار پژوهشگران، دانشمندان و مشتاقان علوم انساني است تا هر يك دانش تازهاي را در عرصه موردنظر خود، به كشور ما هديه كنند. مگر نه اينكه دانشمندان سرزمين ما، حتي برخي مسوولان و بالاتر از همه، مقام معظم رهبري معتقدند: «در علوم انساني دچار ضعف هستيم و بايد نگاهي برگرفته از نيازهاي مردم اين سرزمين به آن داشته باشيم.» اين گنجينه از كف ميدان بيرون آمده و حاصل كوشش تقريبا سيساله من و همكاران خوبم است. يك دانشنامه تصويري كه پاسخگوي بسياري از نيازهاي كودكان و نوجوانان اين مرز و بوم است. جامعهشناسان، مردمشناسان، روانشناسان و... هر يك ميتوانند با بررسيهاي تخصصي و نگاه خاص خود كتابخانهاي از علم را ارزاني اين مملكت كنند.
4- اگر بازار كتاب را بررسي كنيد، عمده كتابهاي نقاشي كودكان ترجمه هستند يا بازنويسي آزاد از متون ترجمه شده و نشده. كتابي كه از فرهنگ ايران برآمده باشد از انگشتان دست هم كمتر است. اين گنجينه فرصتي است تا كتابهاي خودمان را بنويسيم. كتابهايي عميقا مبتني بر فرهنگمان كه فرصت ميدهد تا خودمان باشيم. اين علمي است كه به آن احتياج داريم، تا دير نشده بايد همه با هم آن را دريابيم. امروز آيا باور ميكنيد مسوولان كانون بخشي از اين گنجينه را در روزهاي گذشته بيرون ريختهاند؟ آيا باور ميكنيد يادداشتهاي بسيار زياد و فيشهاي برداشته شده در اين سي سال را به بازيافت تحويل دادهاند؟ آرام و بيصدا با لبخندي درشت بر صورت!
تا بيشتر به اين گنجينه خسارت وارد نشده، آن را نجات دهيد.
اكنون شما نامي براي اين اقدام كانون بگذاريد، من چيزي نميگويم.
بخشي از كاربردهاي ديگر اين گنجينه:
1- فرصتي براي كمك به نگارش رساله دانشجويان مقطع دكترا كه سه دهه هنر كودك ايراني را مورد بررسي قرار دهند.
2- دانشگاهها براي فعاليتهاي ميانرشتهاي مرتبط ميتوانند از اين گنجينه سود برند.
3- برگزاري نمايشگاههاي تخصصي از تاريخچه هنر كودك ايراني در كشور و حتي بيرون از مرزها.
4- توليدات گوناگون مانند: كتاب، فيلم، تئاتر، پرفورمنس و ساير رسانهها.
5- كارخانههاي اسباببازي، پوشاك و ساير نيازمنديهاي دوران كودكي، سخت به چنين مخزن علمي و غنياي نياز دارند تا توليدات خود را با پيشنهادهاي قلبي كودكان هماهنگ كنند.
6- منبع الهام براي نويسندگان و سينماگران و برنامهسازان كودك.
7- پشتوانه ايدههاي آموزگاران و مربيان كودك.
نكته: من شخصا بسياري از اين راهها را با كمك اساتيد، دانشجويان و هنرمندان تجربه كردهام و امروز با اطمينان ميگويم: «گنجينه هنر كودك پاسخگوي بسياري از سوالهاي ماست.»
اميدوارم صداي من به گوش مسوولان کشور برسد:
به صداي كسي كه دادههاي بسيار زيادي براي رشد علم اين سرزمين گردآوري و در بانك اطلاعاتي يكتايي طبقهبندي كرده و به دنبال حقوق مادي و معنوي خود است، توجه كنيد. اين دستاورد عمر حرفهاي من است.
بايد به وجود چنين منبع غني و بزرگي افتخار كنيم. اين ثروتي قابل توجه در حوزه هنر كودكان است. نمونه موردي از آن با اين حجم اثر و اين دوره زماني طولاني موجود نيست.
اگر كانون مايل نيست كوشش من را به رسميت بشناسد و مصمم است اينچنين به آن بيعلاقه باشد، بگذاريد همچون گذشته از آن پاسداري كنم و در توسعه و اثرگذاري آن بر هنر كودكان بكوشم و آن را تبديل به يك بنياد تخصصي هنر كودك كنم. آيا كانون تا امروز كوشش سازمان يافته و جدي ملي كه در شأن اين ثروت باشد، انجام داده است؟
سخن آخر؛ اين گنجينه يكي از راههاي درست كسب هويت خودمان است، زيرا به دست گروهي ايراني از دل اين سرزمين بيرون آمده است و ريشه در خانواده و سرزمين خودي دارد.
كانون را نجات دهيد.
گنجينه هنر را نجات دهيد.