• ۱۴۰۳ يکشنبه ۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5984 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۹ بهمن

يادداشتي بر «همه تنها مي‌ميرند» رمان هانس فالادا

تاريكي‌هاي قرن بيستم به روايت خرد و اندوه

سميه مهرگان

«همه تنها مي‌ميرند» اگرچه در سال 1947 چند هفته پس از مرگ خالقش هانس فالادا منتشر شد، اما شصت سال پس از آن، يعني از سال 2009، بود كه آوازه‌اي جهاني گرفت و به يكي از كتاب‌هاي برجسته‌ نيويورك‌تايمز تبديل شد تا جايي ‌كه‌ پريمو لوي از بازماندگان آشويتس و نويسنده كتاب معروف «اين نيز انسان است» آن را «بزرگ‌ترين كتابي كه تاكنون درباره‌ مقاومت آلمان در برابر نازي‌ها نوشته شده» معرفي كرد و آلن فورست منتقد نيز از آن به عنوان «رماني كه نبايد از دست داد» و «يكي از فوق‌العاده‌ترين و تاثيرگذارترين رمان‌هايي كه تاكنون درباره‌ جنگ جهاني دوم نوشته شده» ياد كرد. تقريبا هفتاد سال پس از انتشار نخست «همه تنها مي‌ميرند» اثر هانس فالادا نويسنده شهير آلماني، اين رمان با ترجمه محمد همتي در نشر نو منتشر شده است؛ همتي پيش از اين براي رمان «مارش رادتسكي» شاهكار يوزف روت، عنوان ترجمه سال جايزه ابوالحسن نجفي را از آن خود كرده بود. «همه تنها مي‌ميرند» داستان يك زوج كارگر در برلين است كه با يك كمپين كارت‌پستالي عليه آلمان نازي به مقابله با رايش سوم برمي‌خيزند. اين كتاب كه در سال ۱۹۴۷ منتشر شد، در مدت ۲۴ روز توسط نويسنده پركار اما از نظر رواني ناآرام آلماني، رودولف ديتسن نوشته شد. ديتسن بخش قابل‌توجهي از زندگي خود را در تيمارستان‌ها (به دليل كشتن يكي از دوستانش در يك دوئل و تهديد همسرش با اسلحه)، در زندان (به دليل اختلاس براي تامين هزينه اعتيادش به مرفين) و در مراكز بازپروري سپري كرد. با وجود اين وضعيت متزلزل روحي، او بيش از دو دهه كتاب نوشت و آنها را با نام مستعار هانس فالادا منتشر كرد، نامي كه از قصه‌هاي برادران گريم گرفته بود. فالادا نام اسبي در افسانه‌ دختر غازچران است كه پس از مرگ، سرش بر دروازه‌ شهر كوبيده مي‌شود و همچنان با شاهزاده‌اي كه خيانت ديده است، سخن مي‌گويد. شاه كه صداي سر بريده را مي‌شنود، بي‌عدالتي را جبران مي‌كند (فالادا هنگام انتخاب نام مستعار خود، يك «ل» اضافه كرد). نام هانس را نيز از افسانه‌ هانس خوش‌شانس گرفته بود، داستان مردي كه بدشانسي‌هايش را خوش‌شانسي مي‌پندارد و به‌‌رغم تمسخر ديگران، از زندگي‌اش راضي است. اين نام مستعار، درنهايت سرنوشت او را رقم زد. اين رمان كه نخستين‌بار چند هفته پس از مرگ نويسنده (1947) منتشر شد، تقريبا شصت سال پس از مرگ خالقش، از گور فراموشي نجات يافت و ارزشي جاودان را براي وجدان‌هاي زخم‌خورده به نمايش مي‌گذارد. رمان «همه تنها مي‌ميرند» در برلينِ زمان جنگ مي‌گذرد. اوايل سال ۱۹۴۱، شش ماه پس از تسليم‌شدن فرانسه به آلمان، بازرس گشتاپو، اشريش، در دفتر خود در خيابان پرينتس آلبريشت ايستاده و به نقشه‌اي از شهر نگاه مي‌كند كه ۴۴ پونز پرچم‌دار روي آن نصب شده است. هر پرچم نشان‌دهنده‌ محلي است كه يك كارت‌پستال ضدنازي كشف شده است- هتسكارتن (كارت‌هاي تحريك‌آميز) كه هيتلر را محكوم مي‌كنند و با دستخطي ناشيانه و ناآشنا نوشته شده‌اند. اولين كارت مي‌گويد: «مادر! پيشوا پسرم را كشت. مادر! پيشوا پسران تو را هم خواهد كشت تا زماني كه غم و اندوه را به خانه‌ همه مردم جهان بياورد.» وظيفه‌ سربازرس اشريش اين است كه فرد مسوول اين كمپين را پيدا و متوقف كند. جان او به موفقيتش در اين ماموريت بستگي دارد، زيرا فرمانده‌ وحشي و بي‌رحمش، پرال، به‌طور واضح روشن كرده است كه شكست در اين ماموريت عواقب سنگيني خواهد داشت. ترس و وحشتِ فراگير در ميان مردم باعث مي‌شود كه اين كارت‌ها يكي پس از ديگري به مقامات تحويل داده شوند. «شبح كارت‌پستالي» ناچار است در ميان ديگران زندگي كند - در يك ساختمان، يك خيابان و يك محله‌ مشخص- در زمانه‌اي كه «نيمي از جمعيت در تلاش است تا نيمي ديگر را به زندان بيندازد» و هر رفتار غيرعادي (يا حتي عادي) مي‌تواند توسط همسايگان كه به دنبال نجات خود هستند، گزارش شود. هر انساني ممكن است تنها بميرد، اما هيچ‌كس به ‌تنهايي زندگي نمي‌كند و از نگاه ديگران كاملا پنهان نيست. شبح درواقع يك زوج ميانسال، آرام و محتاط هستند: اوتو و آنا كوانگل. در همان ساختماني كه آنها زندگي مي‌كنند، يك مادربزرگ يهودي ترسو كه شوهرش دستگير شده، يك قاضي كتابخوان و يك خانواده‌ نازي وحشي نيز سكونت دارند. شخصيت‌هاي ديگري نيز وارد داستان مي‌شوند، از جمله پستچي‌ها، خدمتكاران، پليس‌ها، يك جنايتكار فرصت‌طلب، يك ولگرد بيچاره و نامزد پسر درگذشته‌ كوانگل‌ها.
اوتو كوانگل، سركارگر كارخانه، مردي كم‌حرف است كه هميشه از مردم كناره مي‌گرفته و تنها به كارش مشغول بوده است. او نه به حزب نازي پيوسته و نه آن را به‌طور علني محكوم كرده است. اما وقتي خبر مرگ تنها پسرش را در جنگ مي‌شنود -پسري كه هيچ‌وقت نخواست سرباز شود- از بي‌تفاوتي بيرون مي‌آيد و اين ماجراي كارت‌پستالي را آغاز مي‌كند. وقتي همسرش، آنا، اعتراض مي‌كند كه اين مقاومتِ كوچك هيچ تفاوتي ايجاد نخواهد كرد، او پاسخ مي‌دهد: «فرقي ندارد بزرگ باشد يا كوچك، آنا، اگر پي به ما ببرند، جان‌مان را خواهد گرفت.» آنا درنهايت به اين نتيجه مي‌رسد كه «شايد او درست بگويد. هيچ‌كس نمي‌توانست بيش از آن جانش را به خطر بيندازد. هركس به اندازه‌ توان خود، اما مهم اين است كه مقاومت كني.» موضوعي كه جذابيت خواندن رمان را براي خواننده ايراني دوچندان مي‌كند. اوتو و آنا كوانگل در حقيقت نماينده يك زوج واقعي برليني هستند: اوتو و اليزه هامپل كه در اوج قدرت هيتلر، بيش از دو سال به كمپين كارت‌پستالي خود ادامه دادند. آنها پس از كشته ‌شدن برادر اليزه در جنگ تصميم گرفتند به مقاومت بپيوندند. اين دو در اكتبر ۱۹۴۲ دستگير و در ژانويه ۱۹۴۳ توسط دادگاه خلق به اعدام محكوم و درنهايت با گيوتين سر بريده شدند. پرونده‌هاي گشتاپو درباره‌ آنها در سال ۱۹۴۵ به دست فالادا رسيد و اين رمان براساس آن پرونده‌ها نوشته شد. «همه تنها مي‌ميرند» چيزي فراتر از يك رمان است؛ گويي فالادا به عنوان يك شاهد، وقايع دوران تاريك قرن بيستم را روايت مي‌كند. اين كتاب، خواننده را با روحي خردمند و اندوهگين همراه مي‌كند كه روي شانه‌اش دست مي‌گذارد و در گوشش نجوا مي‌كند: «اين همان چيزي است كه اتفاق افتاد. اين همان واقعيتي است كه وجود داشت...»
 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون