درباره نمايش «پيوتر اوهه» نوشته اسلاومير مروژك به كارگرداني فارس باقري
شكوهِ مرگِ پيشِپا افتاده
كارگردان با گسترش ظرفيتهاي اجرايي نمايشنامه و فضاسازي متفاوت به دنبال تماشاييتر كردن لحظه به لحظه اجراست
محمدحسن خدايي
از همان زمستان سال ۱۳۸۲ كه نمايشنامه «شهادت پيوتر اوهه» اسلاومير مروژك با ترجمه دقيق و روان محمدرضا خاكي در «موسسه فرهنگي- انتشاراتي انديشهسازان» منتشر شد و در دسترس علاقهمندان پيگير نمايشنامههاي مهم اروپاي شرقي قرار گرفت، ميشد حدس زد كه با متني جذاب و چالشبرانگيز مواجه هستيم كه قرار است گاه و بيگاه در فضاي تئاتري ايران به مرحله اجرا درآيد و طنز سياه مروژكي در باب تضاد بيپايان عامليت و ساختار در اروپاي شرقي گرفتار كمونيسم روسي را بازنمايي كند و همچنين تذكري انتقادي باشد عليه گسترش اقتدارگرايي در كشورهاي پيراموني خاورميانه. نمايشنامهاي مفرح در رابطه با وضعيت بهتآور مردي ميانسال به نام «پيوتر اوهه» كه ناگهان در يكي از دقايق زندگي ملالتبار خويش، خلوت زندگياش با ادعاهاي ابطالناپذير افرادي ناشناس به محاق ميرود كه هر كدام از آنان متعلق به يكي از نهادهاي اجتماعي چون هنر، علم و سياست بوده و مدعي هستند كه يك ببر زنده در حمام خانه پيوتر اوهه لانه كرده و بايد در قبال اين وضعيت خطرناك كاري كرد و حضور خلافآمد اين موجود كمياب را به يك فرصت ناب اقتصادي، اجتماعي و سياسي تبديل كرد. روايتي كه مروژك ارايه ميكند، يادآور فضاهاي توتاليتاريستي است كه زندگي خصوصي شهروندان به اشكال مختلف كنترل شده و در صورت مشاهده هر نوع انحراف و سركوب، با تمام قوا سركوب ميشود. جالب آنكه ترجمه محمدرضا خاكي از نمايشنامه «شهادت پيوتر اوهه» مروژك در اواخر دولت اصلاحات منتشر شد.[...] با تعطيل شدن موسسه فرهنگي - انتشاراتي انديشهسازان، پروژه «گودو»ي اين نشر متوقف شد. [...] در اين سالها و در فضاي رسمي تئاتر كشور، گاهي به فراخور ضرورت يا علاقهمندي كارگردانها به فضاهاي مبتني بر كمدي سياسي، نمايشنامه مروژك چندين بار رنگ صحنه به خود ديد و در معرض تماشاگران تئاتر قرار گرفت و بضاعت گروههاي اجرايي در خوانش امروزي از متن مروژك عيان شد. اجراهايي كه چندان از پس ظرافتهاي سياسي و اجرايي نمايشنامه برنيامدند و تجربهاي شدند معمولي و از ياد رفتني. حال اما نوبت به فارس باقري رسيده كه سراغ شخصيت پيوتر اوهه برود و خوانشي تازه و تا حدودي متفاوت از حال و هواي قرن بيستمي مروژك به اجرا درآورد. به ديگر سخن فارس باقري در مقام طراح و دراماتورژ و كارگردان، تلاش دارد «شهادت پيوتر اوهه» را معاصر زمانه كند. بنابراين چندان جاي تعجب نخواهد بود كه ساختار روايي نمايشنامه به فراخور مناسبات امروزي تغيير كند و جهاني متمايز از لهستان تحت سيطره كمونيسم روسي روايت شود.
سياست اجرايي فارس باقري توسعه بخشيدن بر ظرفيتهاي اجرايي متن نمايشنامه و تماشاييتر كردن لحظه به لحظه اجراست. در اين رويكرد اجرايي با فضاسازي متفاوتي نسبت به جهان مروژكي مواجه هستيم كه بيش از آنكه تاكيدي باشد بر وجه بازنمايانه حضور شخصيتها در فضاي خانه پيوتر اوهه، كمابيش مبتني است بر خلق يك فضاي مشترك اجرايي كه به تدريج با ورود مامور ماليات، مرد دانشمند، مدير سيرك، منشي تنظيم مقاولهنامه و شكارچي پير شكل يافته و حسي از فشردگي و به محاق رفتن حوزه خصوصي اوهه و خانوادهاش را به نمايش ميگذارد. فضاي داخلي خانه اوهه، با صندليهايي يك شكل پر شده كه هر كدام از شخصيتهاي متعلق به خارج از خانه به آن قدم ميگذارند و گفتوگوي خود را با اوهه به سرانجام ميرسانند روي آن نشسته و نظارهگر ادامه ماجراي عجيب حضور ببر ادعايي ميشوند. حتي از همان ابتدا كه تكتك بازيگران، صندليهاي خود را روي هم قرار داده و يك حجم هندسي مشترك را با هم ميسازند، ميتوان حدس زد كه اجرا بيش از آنكه به متن نمايشنامه وفادار باشد جهان تكين خود را برميسازد كه مبتني بر حضور پديدارشناختي بدن بازيگراني است كه ميل آن دارند فضايي مشترك از يك موقعيت دراماتيك بسازند كه چندان در سيطره بازنمايي حوادث علت و معلولي نمايشنامه مروژك نباشد.
در اين اجرا شخصيتهايي كه به داخل خانه قدم ميگذارند همگي با لباس رسمي و يك شكل، مقابل بدن تكيده و نيمه عريان اوهه حاضر شده و بيوقفه با طرح مطالباتي خارج از توان اوهه، او را بيش از پيش به موجودي فاقد اختيار و عامليت بدل كرده و بر استيصال بدون مازادش ميافزايند. فيالواقع اجرا از طريق كامل كردن حلقه محاصره و عامليتزدايي تمام عيار مردي به تنگ آمده از هجوم غريبهها، حسي از جهان كافكايي را عيان ميكند كه مبتني است بر چيرگي خرد ابزاري و بروكراتيك كردن انقياد و سركوب. نتيجه اين هجوم همهجانبه، مرگ استعاري پيوتر اوههاي است كه در وان حمام خانهاش، مانند «مارا» در نقاشي ژاك لويي داويد به قتل ميرسد. پس در اين اجرا از آن پايان ابزورد نمايشنامه مروژك خبري نيست و شاهد بروز نوعي از رئاليسم شاعرانه هستيم كه قرباني شدن اوهه را براي نجات مردمان اجتماع ضروري ميداند. فارس باقري ترجيح داده پاياني شكوهمند براي اوهه تدارك ببيند و چندان در دام فضاي جفنگ و سطحي آدمهاي نمايشنامه مروژك نيفتد. صد البته اين تغيير رويكرد، امري است مخاطرهآميز و به نوعي در تخالف با استراتژي مروژك در روايت كردن توتاليتاريسم مسخره و بيمعناي زندگي زير نگاه تام دولت و جامعه. از اين باب ميتوان حضور مامور دولتي در انتهاي نمايش را كه كنش نويسندگي اوهه را تحت نظارت خويش دارد و در متن نمايشنامه به هيچ عنوان مشاهده نميشود بر اين مبنا تفسير كرد كه فارس باقري در مقام دراماتورژ و كارگردان، ترجيح داده تا اولويت اجرا مبتني بر سركوب وجه نويسندگي پيوتر اوههاي باشد كه كتابهايش ديگر چاپ نميشود و زندگي حرفهاش به تيغ تيز سانسور گرفتار آمده است. در صورتيكه اوههاي كه در نمايشنامه مروژك روايت ميشود، مردي است متوسطالحال كه در حال روزنامه خواندن است مثل هر شهروند عادي يك كشور مدرن اروپايي. اما در خوانش فارس باقري، اوهه نويسندهاي است تازه از زندان آزاد شده كه بايد مقابل مامور دولت بنشيند و پاسخ پرسشهايي را بدهد كه مامور دولت با بازي محمد اشكانفر در مورد فعاليت نويسندگي اوهه با آرامشي آزاردهنده طرح ميشود. در اين اجرا با نويسندهاي تحت فشار سانسور دولتي مواجه هستيم كه از همان ابتدا و در گفتوگو با همسرش، مدام كلمات را فراموش كرده و براي رساندن منظورش بيوقفه از كلمه «چيز» استفاده ميكند. سركوبشدگي اوهه در خوانش فارس باقري چنان روايت ميشود كه ادبيات بروكراتيك افرادي چون مامور ماليات، مرد دانشمند و مدير سيرك در به دام انداختن ببر حمام چندان اهميت نداشته باشد و بازتاب سيستم سركوب نسبت به اوهه مساله اجرا شود. از قضا مروژك از طريق اولويتبخشي به گفتار بروكراتيك در رابطه با ببر داخل حمام، نقدي راديكال به نظامهاي توتاليتاريستي وارد ميكند كه چگونه با زباني اداري هر امر مهملي را واجد اهميت كرده و هژموني خود را به تمامي عرصههاي مختلف زندگي اجتماعي شهروندان بسط ميدهند. فارس باقري تا حد امكان از اين زبان بروكراتيك ميكاهد و وضعيت اوهه را به مثابه يك روشنفكر مطرود به نمايش درميآورد تا جهان مدنظر خويش را از شكل سركوب شدن اوهه ارايه كند. اوهه و مرگ شاعرانهاش در وان حمام روايتي است از سرنوشت غمبار روشنفكر در زمانه ما كه اجرا آن را مطرح ميكند. اما مساله اينجاست كه نقد مروژك بيش از آنكه عليه روشنفكرستيزي حكومتها باشد به ساختار معيوبي برميگردد كه ميتواند بنا بر مصلحت، هر دروغي را واقعيت جلوه داده و براي پذيرش عمومي آن، از ساز و برگ ايدئولوژيك خويش بهره گيرد. پيوتر اوهه فارس باقري با بازي خوب بازيگران توانايي چون مرتضي حسينزاده، فرزانه ميداني، محمد اشكانفر، امير شمس، نيلوفر كاظمي، مهدي ابوحمزه، بهراد سلاحورزي، آيناز جليلي، ياسين زابلي و هوشنگ قوانلو، با فرم اجراي كمينهگرايانهاش بر ظرفيتهاي اجرايي متن نمايشنامه افزوده، اما به نظر ميآيد تاب تحمل سطحي بودن وضعيت آدمهاي مروژكي همچون پيوتر اوهه را ندارد و با اعطاي جايگاه اجتماعي نويسندگي به اوهه تلاش دارد جفنگ بودن غياب انتهايي او را در نمايشنامه مروژك وجهي استعلايي بخشد. اينكه در انتهاي نمايش، هوشنگ قوانلو در هيبت شكارچي پير، خطاب به اوهه داخل وان حمام، گفتاري شاعرانه در باب عزيمت به سوي جلگهها و علفزارها بر زبان ميآورد مبتني بر همين باشكوه كردن سرنوشت پيش پا افتاده اوهه در پايان نمايشنامه مروژك است. به هر حال تصوير باشكوه و تماشايي كه از اوهه در داخل وان حمام بازنمايي ميشود چيزي از جفنگ بودن وضعيت او نميكاهد. اوهه قرباني ميشود تا ديگران نجات يابند حتي اگر مراسم آييني قرباني كردن به بهانه واهي چون حضور پر ابهام يك ببر خطرناك ترتيب داده شده باشد.