• ۱۴۰۳ سه شنبه ۷ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5991 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۷ اسفند

خط و خوشنويسي در جهان ديداري صادق بريراني

هارموني در خلوص

حجت اماني

خوشنويسي در جهان سنت، تا حد زيادي وابسته به تقليد و رونگاري از آثار استادان است و اغلب خوشنويسان به اين حد بسنده كرده و از كشف و غور در فضاي آبستراكسيون (تجريد گونه) آن غافل و بي‌بهره مي‌مانند. از اين رو برخي خوشنويسي سنتي را هنر نمي‌دانند و آن را تا سر حد صناعت تنزل مي‌دهند. اما ميان خوشنويسان برجسته پيشين ازجمله نستعليق‌نويسان، درك اين نوع آگاهي را بيش از همه مي‌توان در آثار ميرعلي هروي (۸۸۰ – ۹۵۱ ه.ق) از خوشنويسان پرآوازه عصر گوركاني مشاهده كرد و از فهم آن حظ ديداري برد كه برخي از اين ويژگي‌ها بعد‌تر در آثار ميرعماد حسني قزويني (۹۶۱–۱۰۲۴ ه‍.ق) و برخي از شاگردان او نيز به خوبي به كار گرفته شده است. در دوران قاجار نيز به دليل تقابل جهان مدرن و سنتي و آشنايي خوشنويسان با آثار هنري شرق دور و غرب به فضاي ديداري (بصري) خوشنويسي ايراني توجه بيشتري نمودند كه در قالب سياه‌مشق ‌نويسي در آثار ميرزا غلامرضا اصفهاني، ميرحسين ترك و ميرزا محمد كاظم طهراني بيش از سايرين جلب‌توجه مي‌كند. دستيابي به اين سطح از خوشنويسي ممكن است در اثر كثرت مشق و مشاقي شكل گرفته باشد اما بيش از آن، منوط به درك و غور هنگام مشق خيالي است كه بر خوشنويسِ اهل ذوق مكشوف شده و آنان را به وراي رونگاري محض هدايت مي‌كند. در واقع مشق خيالي است كه معرف شاخصه‌هاي زيباشناسانه و درك شخصي خوشنويس از خط را اظهار مي‌كند.
 الفبايي كه در حال حاضر در خوشنويسي شكل گرفته و هزاران سال به شيوه‌هاي گوناگون نگاشته شده به فرهنگ ديداري جوامع اسلامي و ايراني تبديل شده است و از مرحله انتقال كلام به انتقال انديشه و معنا در قالب فرهنگ تصويري رسيده است. بنابراين مي‌توان گفت: تحول، تطور و تكوين خوشنويسي طي قرن‌ها در بستر فرهنگ ايران اسلامي با خرده فرهنگ‌هايي كه از تمدن‌هاي پيشااسلامي، همجوار و شرق دور در تكامل خوشنويسي نقش بسزايي داشته‌اند و به تدريج با درك زواياي پنهان آن موجب شكل‌گيري مباني و مولفه‌هاي زيباشناختي در جهت آموزش و فراگيري خوشنويسي در ميان استادان اين فن شده است. البته درك آن نيز مستلزم شناخت عميقي است؛ به گونه‌اي كه بايد از همان مسيري كه هنرمند پيموده وارد شد. از اين رو هر چه وسعت فهم و درك ناظر ژرف‌تر باشد دريافت نيز به مراتب ناب‌تر و شفاف‌تر خواهد بود. همان‌گونه كه حافظ به صورت منظوم بيان كرده است: «تو را چنان كه تويي هر نظر كجا بيند/ به قدر بينش خود هر كسي كند ادراك» يا در غزل ديگري بيان كرده است: «رويش به چشم پاك توان ديد چون هلال/ هر ديده جاي جلوه آن ماه پاره (ماهپاره) نيست» به يقين جلوه‌ها و رموز نهفته در هنرهاي سنتي از جمله خوشنويسي كه پشتوانه‌اي هزاران ساله در اين سرزمين دارد جز با ژرف‌نگري قابل ادراك و شهود نيست؛ همان نيرويي كه با ممارست ديداري امكان ادراك دروني را از جهان بيرون فراهم مي‌سازد.
بازجُست خوشنويسي توسط هنرمندان خاورميانه در ميانه‌هاي قرن بيستم كه در جست‌وجوي هويت بودند همچنين در اواخر قرن بيستم ايجاد بستري در تمايل به هنر آبستره، توجه هنرمندان را به استفاده از شاخصه‌هاي زيباشناسانه خطوط پيشينيان فارغ از انتقال كلام، به عنوان ميراث و سرمايه‌هاي ديداري تمدن خود جلب كرد. در امتداد اين جريان در ميان هنرمندان ايراني صادق بريراني نيز همگام با هنرمندان نوگرايي مانند صابر فيوضي و منصوره حسيني در زمره نخستين كساني بود كه با درك جلوه‌هاي ديداري خوشنويسي آثاري را رقم زد كه حاصل آموزه‌هاي ديداري و تجارب تجسمي متنوع او محسوب مي‌شود. بريراني توانست خط نگاره‌هاي را رقم بزند كه در نوع خود جهش تازه‌اي بودند از آنچه جنبش خوشنويسانه ناميده مي‌شود. حركت‌هاي احساسي و كنشي او در نگاه اول هنرمندان اكسپرسيو انتزاعي امريكا همچون جكسن پولاك را به خاطر مي‌آورد؛ با اين تفاوت كه خوشنويسي ايراني و شرق دور در آن حاكميت تام دارد. به بيان ديگر خوشنويسي، جوشش احساس بريراني كه به شكل نظمي از خطوط در حركت، متجلي شده است را كنترل و هدايت مي‌كند. حركت از راست به چپ و از بيرون به درون كه خاص خوشنويسي ايراني از جمله خط شكسته نستعليق است، تركيب‌بندي (كمپوزيسيون) بيشتر آثار او را شكل داده است كه هويت ايراني آن را آشكار مي‌كند. بريراني به خوبي با پيچه‌ها، حركت و گردش قلم در نگارش حروف خطوط ايراني به ويژه شكسته نستعليق نه تنها آشناست بلكه آن را دروني ساخته است. حركت‌هاي دست او با قلموي شرقي كه ملهم از پيچش‌هاي خوشنويسي سنتي است همانند شمشيري در دست يك سامورايي جسورانه فضاي دو بعدي را بدون آنكه درگير فرم باشد تسخير مي‌كند. حركات آزادانه قلم او در فضاي دوبعدي چنان به نظر مي‌رسد كه خطوط كيفيت عرفاني يافته و به وجد آمده و شادمانه در قلمرو صفحه به سماع درآمده است. به تعبير رابرت دولونه نقاش فرانسوي - مبدع كوبيزم تغزلي- خطوط گويي«تپش قلب خود هنرمند» است كه آشكار شده‌اند و به بيان ديگر تصويري از اشعار حافظ است كه به بيان تغزلي تجسم يافته است. بنابراين آثار خط‌نگاري بريراني را مي‌توان «شبه خط» نيز ناميد چراكه هنرمند معمولا حروف را به خطوط و نقاط غيرقابل تشخيص تبديل مي‌كند و به دنبال يافتن و اظهار جلوه‌هايي ناديده از صورت خط است. به اين ترتيب اهميت زباني آنها را بيرون مي‌كشد.
در واقع هنرمند تنها شاخصه‌هاي تجسمي ديداري را باقي مي‌گذارد تا آنها را در تركيب‌بندي به كار برد. به بيان والاتر هنرمند فرم مادي خط (خوشنويسي) را رها ساخته و بعد معنوي آن را به جنبش درآورده و متجلي ساخته است. در حقيقت اين نوع مواجهه با عالم خط و خوشنويسي يادآور «خط سوم» شمس تبريزي است؛ يعني همان «يكي نه او خواندي، نه غير او» به واقع نوعي از خط است كه نوشته مي‌شود كه خوانده نشود!
مولفه مهم ديگر بريراني در استفاده از خوشنويسي، تك‌رنگي آن است كه آثارخط نگاري‌اش خلوص ديداري آب مركب‌هاي تك رنگ شرق دور به ويژه چين را به ياد مي‌آورد و ذهن تماشاگر را بين خط و تصوير به تعليق در مي‌آورد. همان‌گونه كه خوشنويسي سنتي با مركب سياه همذات است به گونه‌اي كه بر اين باورند كه تجميع رنگ‌ها در سياه به يكرنگي و تك‌رنگي يا همان وحدت رسيده است او نيز از اين تك‌رنگي در جهت هارموني و هماهنگي با خلوص ديداري حاكم بر فضاي اثر بهره گرفته است. از اين رو در اين‌گونه آثار جسميت رنگ براساس آموزه‌هاي حكمي هنرهاي سنتي ايراني و شرقي رنگ مي‌بازد و بين روح و جسم به تعبيري «جان» در نوسان مي‌ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها