هفتهنامه اكونوميست در سرمقاله اين هفته خود بحث ميكند كه جهان درحال گذار از نظم ايجاد شده پس از جنگ جهاني دوم است، در حالي كه نظم جديد كه مبتني بر معاملهگرايي است ميتواند به زيان امريكا باشد. يادداشت اصلي «اكونوميست» را كه «اكو ايران» ترجمه و منتشر كرده، بخوانيد.
دولت جديد امريكا آميزهاي از ايدهها و شخصيهاي پرنفوذ است، اما افراد آن بر سر يك موضوع توافق دارند؛ در چارچوب قوانين و اتحادهاي بعد از 1945 امريكاييها در تجارت ناعادلانه و پرداخت هزينههاي جنگهاي خارجي غرق شدهاند. ترامپ معتقد است ميتواند از طريق معاملات شتابزده منافع ملي را بهطور موثرتري دنبال كند. افراد معتمد ترامپ با مهارتهاي تجاري، مانند استيون ويتكاف، ميان پايتختهاي جهان سفر ميكنند تا معاملاتي را بررسي كنند كه اهداف مختلف را به هم پيوند ميدهد؛ از متقاعد كردن عربستان براي به رسميت شناختن اسراييل گرفته تا بازسازي وجهه كرملين.
سلسله مراتب جديد در نظم جهاني
از منظر اكونوميست، اين سيستم جديد، سلسله مراتب تازهاي دارد. امريكا شماره يك است؛ و پس از آن كشورهايي هستند كه منابعي براي فروش، تهديدهايي براي اعمال و رهبراني بدون محدوديتهاي دموكراتيك دارند. ولاديمير پوتين ميخواهد روسيه را دوباره به يك قدرت بزرگ امپراتوري تبديل كند و محمد بنسلمان به دنبال مدرن كردن خاورميانه و دفع ايران است. اين در حالي است كه شيجينپينگ خواهان جهاني مناسب براي يك چين قدرتمند است. در رتبه سوم هم متحدان امريكا هستند كه وابستگي و وفاداريشان، نقاط ضعفي است كه از آن بهرهبرداري ميشود.
قلمروها نيز قابل مذاكره شدهاند و اين امر قواعد پس از 1945 را زير سوال ميبرد. مرز اوكراين ميتواند با دست دادن ترامپ و پوتين تعيين شود و مرزهاي اسراييل، لبنان و سوريه با 17 ماه جنگ محو شده است. ترامپ، غزه و گرينلند را هم مورد توجه قرار داده است.
ديپلماسي اقتصادي به سبك ترامپ
چانهزني بر سر اقتصاد فراتر از تعرفهها رفته و تلفيقي از قدرت دولتي و تجارت را در بر ميگيرد. اين مساله نشاندهنده عقبنشيني از اين ايده است كه تجارت به بهترين وجه با قوانين خنثي اداره ميشود. گفتوگوهاي دوجانبه ميان امريكا و روسيه، عربستان سعودي، مديران تايواني و اوكراين مواردي چون توليد نفت، قراردادهاي ساختوساز، تحريمها، كارخانههاي اينتل، استفاده از اينترنت استارلينك و مسابقات گلف صحرا را در بر ميگيرد.
معاملهگري به عنوان يك راهبرد جهاني
معاملهگران جديد مدعي هستند كه رويكرد آنها به نفع جهان است. ترامپ استدلال ميكند كه اين به نفع امريكا هم هست. اما آيا ادعاي آنها درست است؟ گفته ترامپ و رهبران جنوب جهاني مبني بر اينكه نظم پس از 1945 از بين رفته درست است. زماني كه ديپلماسي دچار ركود ميشود، ايدههاي غيرمتعارف ميتوانند كارساز باشند. اما تبديل معاملهگري به يك اصل سازماندهنده، جهشي بزرگ است.
ديپلماسي پيچيده در سايه معامله گري
به گفته اكونوميست، پيچيدگيهاي زيادي وجود دارد؛ عربستان خواهان يك توافق دفاعي براي بازدارندگي ايران است و امريكا ممكن است در صورت به رسميت شناختن اسراييل به آن تن دهد. ولي اين مساله مستلزم آن است كه فلسطين و اسراييل به آينده دو كشوري تن بدهند، در حالي كه ترامپ در طرح خود براي صلح غزه آن را رد كرد. روسيه نيز خواهان لغو تحريمهاي نفتي است، اما اين مساله ميتواند درآمد عربستان سعودي را كاهش بدهد و هزينههاي هند افزايش يابد. در عين حال، وقتي مرزها قابل مناقشه باشند، جنگها به دنبال آن ميآيند. حتي غولهايي مانند هند ممكن است احساس ناامني كنند. از آنجا كه ترامپ قدرت را امري شخصي ميبيند، نه وابسته به نهادهاي امريكا، احتمالا براي متقاعد كردن همتايانش درباره پايدار ماندن توافقها دچار مشكل خواهد شد؛ دليلي كه نشان ميدهد او «هنري كيسينجر» نيست.
هزينههاي پنهان رويكرد ترامپ
از منظر تحليلگران اكونوميست، جهان از اين شرايط زيان خواهد ديد.؛ چيزي كه ترامپ متوجه آن نيست اين است كه امريكا نيز آسيب ميبيند. نقش جهاني امريكا، بار نظامي و پذيرش تجارت آزاد را بر آن تحميل كرده است كه به برخي از صنايع امريكايي آسيب ميزند. با اين حال، منافع آن بسيار بيشتر بوده و تجارت به نفع مصرفكنندگان و صنايع وابسته به واردات است. قلب سيستم مالي دلاري امريكا بيش از 100 ميليارد دلار در سال در هزينههاي بهره صرفهجويي ميكند كه به آن اجازه ميدهد كسري مالي بالايي داشته باشد. ارزش تجارت خارجي كسبوكارهاي امريكايي 16 تريليون دلار است. اين شركتها در خارج از كشور رشد ميكنند، چرا كه تجارت جهاني بر اساس قوانين قابل پيشبيني و بيطرفانه جريان دارد، نه بر پايه فساد و امتيازات موقتي.
چالش انزواگرايي در عصر بدون مرز
دونالد ترامپ معتقد است امريكا ميتواند از اروپا و شايد حتي متحدان آسيايي خود رها شود. او ميگويد كه اين كشور «اقيانوسي زيبا به عنوان مرز» دارد. با اين حال، جنگهاي امروزي به فضا و فضاي سايبري نيز كشيده شدهاند، بنابراين فاصله فيزيكي حتي كمتر از سال ۱۹۴۱ محافظت ايجاد ميكند، زماني كه حمله ژاپن به «پرل هاربر» به انزواي امريكا پايان داد. علاوه بر اين، زماني كه امريكا ميخواهد قدرت سخت خود را به نمايش بگذارد يا از خود دفاع كند، به كمك متحدانش وابسته است؛ از پايگاه هوايي رامشتاين در آلمان و ايستگاه سيگنال پاين گپ در استراليا گرفته تا رديابي موشكي در قطب شمال كانادا. طرفداران ترامپ معتقدند كه امريكا ميتواند با چانهزني به آنچه ميخواهد برسد. ولي به اعتقاد اكونوميست، با استفاده ترامپ از وابستگيهاي چند دههاي، اهرم فشار امريكا به سرعت از بين خواهد رفت. متحدان در اروپا و فراتر از آن با احساس خيانت به يكديگر متوسل خواهند شد. در اين شرايط، اگر هرج و مرج گسترش يابد، امريكا در حالي بايد با تهديدهاي جديد مقابله كند كه ابزارهاي كمتري در اختيار دارد. در زماني خطرناك، دوستان، اعتبار و قواعد ارزشي فراتر از سودي زودگذر دارند. شايد كنگره، بازارهاي مالي يا رايدهندگان ترامپ را متقاعد كنند كه از اين مسير بازگردد، اما جهان از هماكنون براي ورود به دوراني بيقانون آماده ميشود.