نگاهي به خلق اثر فرهنگي ماندگار در «كميسيون ملي يونسكو در ايران» ۱۳۴۲ش.
دايره المعارف«ايرانشهر»
چشم همت چون شود خورشيد بين / كي شود با ذره هرگز همنشين (عطار)
اشاره ـ حدود شش دهه از نخستين چاپ دايرهالمعارف «ايرانشهر» درسال ۱۳۴۲ش. ميگذرد. زماني كه اين اثر فرهنگي جامع و ماندگار را ورق ميزدم، گويا همين امروز متولد شده است. دليل اين سخن بازميگردد به پژوهشهاي روزنامهنگاريام در اسناد ديپلماسي دورههاي قاجار، پهلوي اول و پهلوي دوم (۱۳۹۶ـ۱۴۰۲ش.) كه امروز هزاران برگ از آن اسناد، با دايرهالمعارف «ايرانشهر» معنا و مفهوم پيدا كردهاند. ازهمينروي، امروز در قسمت دوم از گزارشهاي مرتبط درصفحه «اسناد تاريخي» روزنامه اعتماد، با قلم و امضاي علياصغر حكمت، وزير معارف و اوقاف، وزير امورخارجه، بنيانگذار دانشگاه تهران، رييس كميسيون كل يونسكو و... به معرفي اين گنجينه پژوهشي بسيار نفيس در حوزه ديپلماسي «فرهنگ و هنر» ميپردازيم.
علياصغر حكمت، رييس كميسيون كلي يونسكو در ايران، در بخشي از مقدمه دايرهالمعارف «ايرانشهر» نوشته كه اين پروژه پژوهشي داراي هيات تحريريه بدين شرح است:
دكتر موسي عميد، رييس دانشكده حقوق و نايبرييس كميسيون ملي يونسكو در ايران ـ دكتر ذبيحالله صفا، استاد و رييس دانشكده ادبيات و نايبرييس كميسيون ملي يونسكو در ايران - دكتر شاپور راسخ، استاد دانشكده ادبيات - عبدالحميد نقيبزاده مشايخ، رييس اداره ملزومات كل مجلس شوراي ملي - فريدون اردلان، سرپرست دبيرخانه كميسيون ملي يونسكو در ايران - علي اكبر مشير سليمي، منشي هيات تحريريه. همچنين فهرست نويسندگان دايرهالمعارف «ايرانشهر» در دو جلد عبارتند از:
ايرج افشار، دكتر مهدي بركشلي، دكتر مهدي بياني، سيدحسن تقيزاده، علياصغر حكمت، دكتر شاپور راسخ، دكتر ذبيحالله صفا، دكتر مهدي فروغي، داويد فلاتري (امريكا)، آندره گدار (فرانسه)، دكتر محمدحسن گنجي، دكتر لارنس لاكهارت (انگليس)، دكترسيدحسين نصر، دانيال هابكينسن (امريكا)، جانالدر (امريكا)، دكتر عبدالعلي جهانشاهي، مهندس احمد حامي، دكتر مرتضي رسا، دكتر گاراگين ساروخانيان (تفليس)، مهندس جعفر شريف امامي، دكتر علياكبر شهابي، علي پاصالح، دكتر ابراهيم عالمي، سيد احمد حسين عدل، دكتر موسي عميد، حسين فرهودي، هوشنگ مجلسي، دكتر جواد مشكور، سرلشكر غلامحسين مقتدر، دكتر محمدعلي مولوي، دكتر محمد نصيري، سعيد نفيسي، مهندس رضا نيازمند، عبدالحميد نير نوري. همچنين، وي در بخشي ديگر از مقدمه دايرهالمعارف «ايرانشهر» نوشته است:
كشوري كه به نام ايران با فرس (Perse) يا باصطلاح نويسندگان و مورخان به «ايرانشهر» موسوم است از ديرباز مهد تمدن اصيل و فرهنگي عريق است كه عرصه آن از كنار رود سند در مشرق تا شاطي فرات در مغرب و از دامن جيحون و دامنه جبال قفقاز در شمال تا ساحل خليجفارس در جنوب انبساط يافته و آثار باعظمت و جلال و مظاهر با فروشكوه از اعصار باستاني تا زمان حاضر به ظهور آورده است. هنگامي كه قبايل آريايي در اواسط هزاره دوم قبل از ميلاد از شمال شرق به فلات ايران و دامنههاي جبال هندوكش تاختهاند در آنجا با سكنه بومي كه در آن سرزمين ميزيسته و صاحب تمدن و فرهنگ خاصي بودند و زبان و مذهب و رسوم و عادات و صنايع مستقلي داشتند، آميزش حاصل كردند، ازين امتزاج و تركيب در هزاره اول قبل از ميلاد جامعهاي به وجود آمد كه تاكنون با خصايص معين و اوصاف مشخص خود زنده و قائم به ذات مانده است. اين مردم را «ايرانيان» ناميدهاند. اين اجتماع قومي اكنون پس از گذشت چندهزار سال هنوز داراي حيات و صاحب اثر است، نه تنها آثار اندك انحطاط و فرتوتي در آن مشاهده نميشود بلكه پيوسته با حرارت شباب در راه ترقي و تقدم سير كرده و همواره داراي نيروي خلاق و فعال است. در اين مدت دراز در تمدن ايرانيان تحولات بسيار پديد آمد. در طول سدهها و هزارههاي پياپي گاهي بر ديگر اقوام و ممالك استيلا يافتند و گاهي خود در معرض هجوم و تجاوز اقوام و عناصر نژادي ديگر واقع شدند از اين رو در فعل و انفعال گوناگون اجتماعي كه دايماً مردم ايران را با ملل و اقوام متجاوز روي ميداد خواه به صلح و آشتي و خواه به حرب و پيكار مظاهر عظيم به وجود آورد كه بعضي در نهايت اهميت و قوت بود و آثار آن به روزگاران ثابت و پايدار بلكه تا زمان حاضر هويدا و آشكار است... قوم ايراني به ملكه شريفه «غرور ملي» و افتخار به فضايل پسنديده و خصايل شريفه اخلاقي خود همواره سربلند است و اين سجيه ذاتي در ادبيات و حماسههاي باستاني و حتي در آثار فنون ظريفه و هنرهاي زيبا چون فن تصوير و معماري و ديگر امور به خوبي مشهور ميگردد. تاريخ كمتر ملتي را ميتوان يافت كه تااينحد به حفظ مواريث گذشتگان و سعي در تكامل آن ناطق و گويا باشد و همان علاقه و دلبستگي ايشان به مواريث ملي و ملكات فاضله نياگاني است كه باعث بقاي تمدن ايران در طول مدت هزاران سال گرديده است و ملت ايران باهمين نيروي خداداد توانسته است در برابر توفانهاي حوادث پايداري كند. در طي اين زمان دراز چه بسيار اقوام بزرگ در جهان به وجود آمده و مسير طبيعي خود را طي نموده و فرسوده گذشت روزگار گشته و عاقبت دستخوش فنا و زوال گرديدهاند، ولي مردم ايران در دامنه كوههاي بلند و حواشي رودهاي سرشار وطن و در اراضي سرسبز و بلاد كهنسال خود با استقلال ذاتي و استحكام معنوي و خصايل موهوب و فضايل مكتسب زندگاني كرده و در طي سنين و ايام از طبع لطيف و سرشت شريف خود آثار جاويدي به جاي نهادهاند. تمدن امروزي جهان در غالب مظاهر خود مديون همكاري و تعاون ذيقيمت ايرانيان است و در تاريخ فرهنگي ملل كمتر ديده ميشود كه نام پادشاهي يا حكيمي يا عالمي يا مولفي يا سياحي يا بازرگاني يا صنعتگري ايراني برجسته و نمايان به نظر نيايد كه هريك از آن افراد با نبوغ فطري خود در طرح اساس عظيم مدنيت بشري با ملل ديگر معاضدت و دستياري نمودهاند. ...البته در باب ايران و امور مربوط به آن سرزمين كتابها و رسالات بيشمار و مقالات گوناگون و بسيار مهم به زبان فارسي و هم بالسنه خارجي به رشته تحرير درآمده و فضلاء نامدار و محققان عالي مقدار براي شناسايي ايران در ادوار قديم و در قرون وسطي و در عصر جديد رنج فراوان برده و سعي بيپايان كردهاند، لكن اكثر اين قبيل تحريرات با همه فوايد و لطايف متفرق و پراكنده مانده و هنوز در سلك يك رشته منظم منسلك نگشته، و طالب مقصود در ارتباط و اتصال مطالب به يكديگر سرگردان و متحير ميماند و شايد در موقع حاجت به تمام آنها دسترسي حاصل نميكند. بعضي ديگر از اين نوع انتشارات و مطبوعات راه افراط و تفريط پيمودهاند و حقيقت در پرده حبّ مفرط دوستان و بغض شديد دشمنان مخفي مانده است. به عبارت ديگر بعضي آنقدر به نظر تبليغات نگاشته شده كه واقعيات را به دست نميدهد و بعضي ديگر بعلت اميال و اغراضي ناپسند از راه اعتدال منحرف شدهاند و حقايق را منقلب كردهاند. از اينرو نيازمندي به كتابي مرجع ـ تقريبا به صورت يك نوع دائرهالمعارف مشتمل بر حقايق محض و خالي از عيب افراط و تهي از شين تفريط كه در كليات امور و شؤون و مهمات سوابق و لواحق اين كشور گفتوگو كند و ازهرگونه خودستايي جاهلانه يا كتمان حقايق مبري باشد، به حد كمال و نهايت شدت است... كميسيون ملي يونسكو در مهرماه ۱۳۳۴ش. (۱۹۵۵م.) در جلسه ۶۲ خود تصويب كرد؛ كتابي درباب تاريخ و فرهنگي و تمدن و اوضاع گذشته و حال ايران نخست به زبان فارسي و سپس يكي از السنه بزرگ خارجي مدون سازد تا حاجت طالبان نيازمند برآمده و وظيفه بينالمللي خود را ايفاد كرده باشد. بنابراين وزارت فرهنگ و وزارت خارجه و دانشگاه تهران و سازمان برنامه در همان تاريخ همكاري خود را اعلام داشتند و طرح بنيان اين مقصود عالي و بناي بزرگ ريخته شد.
منبع: كتابخانههاي شماره ۱
و ايرانشناسي مجلس