ترامپ؛ شبهمافيايي كه به دنبال تثبيت جايگاه جهاني امريكا است
نظم پساجنگ جهاني دوم بيش از پيش با گسست و چالشهاي عديدهاي مواجه است. در اين هفته، در يك رخداد غيرقابل پيشبيني در سازمان ملل، ايالاتمتحده در كنار روسيه و كرهشمالي در برابر اوكراين و اروپا قرار گرفت. فردريش مرتس، صدراعظم احتمالي آلمان، هشدار داد كه تا ژوئن ناتو ممكن است مضمحل شود. ممكن است اين ادعا درست باشد اگر بگوييم كه در شرف شكلگيري نظم جهاني جديدي هستيم كه در آن قدرتهاي بزرگ و كوچك توافقها را نقض ميكنند. تيم ترامپ ادعا ميكند كه معامله، صلحآور است و ايالاتمتحده همچنان ميتواند بعد از 80 سال هژموني خود را حفظ كرده و منافع و جايگاه خود را به عنوان يك ابرقدرت حفظ نمايد. اما در عوض، جهان بيثباتتر و ايالاتمتحده ضعيفتر و فقيرتر خواهد شد. ممكن است شما به نظم جهاني علاقه نداشته باشيد، اما او به شما علاقهمند است. امريكا رويكرد پدرخواندهمآبانهاي را در قبال اوكراين به نمايش گذاشت. در وهله نخست، مقامات رسمي امريكايي با در خواست 500 ميليارد دلار از اوكراين، درقبال ضمانتهاي امنيتي به اين كشور، يك توافقنامه مبهمي را براي ايجاد صندوق مشترك توسعه معادن اوكراين منعقد كردند. سياست تابعي از افكار و منّيتها است؛ اما با اين وجود مردم جملگي در يك مساله متفقالقول هستند و آن اينكه، در چارچوب قوانين و اتحادهاي پساجنگ جهاني دوم، ايالاتمتحده عملا گرفتار تجارت ناعادلانه و هزينههاي جنگهاي خارجي شده است. ترامپ چنين تصور ميكند كه ميتواند به طور موثر و با تكيه صرف بر معاملات، منافع ملي را دنبال نمايد. ترامپ در 24 فوريه و در جريان ديدار با امانوئل مكرون كه با هدف رايزنيهايي در رابطه با اوكراين، صورت گرفته بود؛ گفت: «تمام زندگي من روي معاملات است.» افراد حلقه نزديك ترامپ اغلب در بيزينس مهارت ويژهاي دارند، مانند استيون ويتكاف. نقطه اشتراك همه اين افراد سفر به پايتختهاي مختلف براي انجام معاملات است؛ از بهرسميت شناختن اسراييل توسط عربستان تا ترميم روابط با كرملين. اين سيستم جديد سلسله مراتب جديدي نيز دارد كه در آن امريكا اولويت اول است و سپس كشورهايي با منابعي براي عرضه كه براي رهبراني كه هنوز توسط دموكراسي محدود نشدند، تهديد به حساب ميآيند. ولاديمير پوتين ميخواهد قدرت روسيه را به عنوان وارث يك امپراتوري بزرگ بازگرداند. محمد بن سلمان ميخواهد خاورميانه را مدرن كند و در برابر ايران بازدارندگي ايجاد كند. شي جين پينگ درحالي كه يك كمونيست متعهد است، يك مليگرا نيز هست كه خواهان جهاني مناسب براي يك چين قدرتمند است. در رتبه سوم متحدان امريكا قرار دارند كه در وابستگي و وفاداري آنها جاي تشكيك و ترديد وجود دارد و به مثابه نقطه ضعف تلقي ميشود. خاك اوكراين آماده براي مذاكره است و قوانين پسا جنگ جهاني دوم را نابود ميكند. مرزهاي بينالمللي اوكراين ممكن است با دست دادن ترامپ و پوتين تعيين شود. در خلال 17 ماه نبرد، مرزهاي اسراييل و لبنان و سوريه محو شدند. برخي بازيگران خارجي به اين قسم قضايا بيتفاوت هستند و رويكرد منفعلانهاي را اتخاذ كردند. اما با اين وجود، ترامپ هنوز به غزه و گرينلند چشم دوخته است. همچنين در گفتوگوهاي دو جانبه ميان چين و امريكا، آقاي شي ميتواند در رابطه با قلمرو، پيشنهاداتي بدهد. به عنوان مثال، كاهش صادرات در قبال اخذ امتيازات در مساله تايوان يا درياي چين جنوبي و چه بسا هيماليا. چانهزني بر سر مسائل اقتصادي فراتر از تعرفهها است بلكه تلفيقي از قدرت دولت و تجارت است. اين رويكرد، در اصل ناقض ايده محدودسازي تجارت با وضع قوانين دست و پا گير است. گفتوگوهاي دوجانبه امريكا با روسيه، عربستانسعودي، مقامات تايواني و اوكراين حول محور توليد نفت، قراردادهاي ساخت و ساز، تحريمها، نيروگاههاي اينتل، استفاده از سرويس ماهوارهاي استارلينك ايلان ماسك و مسابقات گلف صحرا است. معاملهگران جديد اذعان ميكنند كه نگرش آنها به نفع جهان خواهد بود. آقاي ترامپ استدلال ميكند كه سياستهايش به نفع امريكا نيز هست. آيا اين ادعاها درست هستند؟ هم آقاي ترامپ و هم رهبران كشورهاي جنوب جهاني (در حال توسعه) به درستي ميگويند كه نظم پسا جنگ جهاني دوم از بين رفته است. وقتي ديپلماسي به حاشيه برود، ايدههاي غيرمتعارف ميتوانند كارساز باشند- در رابطه با توافق ابراهيم بين اسراييل و برخي كشورهاي عربي فكر كنيد. اين يك جهش بزرگ در رابطه با استفاده از عنصر معامله به عنوان يك ساز و كار بنيادين است؛ البته اين به نوبه خود پيچيدگيهاي زيادي دارد. عربستانسعودي به دنبال دستيابي به يك پيمان دفاعي براي بازدارندگي در برابر ايران است كه در صورت به رسميت شناختن اسراييل، امريكا ممكن است به آن، اين اجازه را بدهد. اما اين مستلزم آن است كه اسراييليها و فلسطينيها ايده دو دولت را بپذيرند كه آقاي ترامپ در طرح صلح خود براي غزه آن را رد كرد. روسيه خواهان لغو تحريمهاي نفتي است، اما اين ميتواند درآمد عربستانسعودي را كاهش دهد و تقاضاي هند را افزايش دهد. در همين حال، زماني كه مرزها نقطه اختلاف باشند، جنگ و منازعه رخ خواهد داد و حتي غولهاي اقتصادي بزرگي مانند هند نيز ممكن است احساس ناامني كنند. از آنجايي كه ترامپ قدرت را شخصي و خارج از قيد و بند نهادهاي امريكايي ميداند؛ ممكن است براي او سخت باشد كه همتايان خود را متقاعد كند كه توافقها پابرجا خواهند ماند - يكي از دلايلي كه او مانند هنري كيسينجر نيست، بنابراين جهان بيثبات و در رنج خواهد افتاد. چيزي كه آقاي ترامپ متوجه نيست اين است كه امريكا نيز آسيب خواهد ديد. نقش جهاني هزينههاي نظامي و آزاد بودن تجارت را تحميل كرده است كه به برخي از صنايع امريكايي آسيب رسانده است. با اين حال، دستاوردها بسيار بيشتر بوده است. تجارت به نفع مصرفكنندگان و صنايع واردكننده است. قلب سيستم مالي دلاري امريكا بيش از 100 ميليارد دلار در سال در قبوض بهره صرفهجويي ميكند و به آن اجازه ميدهد كسري مالي بالايي داشته باشد. ارزش تجارت خارجي شركتهاي امريكايي 16 تريليون دلار است. اين شركتها در خارج از كشور به دليل قوانين جهاني قابل پيشبيني و بيطرفانه در تجارت، به جاي اعطاي امتيازات ويژه و گذرا، رشد ميكنند- اخلاقي كه براي شركتهاي چيني و روسي بسيار مناسبتر است. آقاي ترامپ معتقد است كه امريكا ميتواند به طور محدود يا حتي كامل متحدان اروپايي و آسيايي خود را رها كند. او ميگويد «اقيانوسي زيبا و مجزا». با اين حال، نبردها اكنون شامل عرصه فضايي و سايبري ميشوند، بنابراين فاصله فيزيكي حتي حفاظت كمتري نسبت به سال 1941 وجود دارد، آن زمان كه ژاپن به پرل هاربر حمله كرد، به انزواطلبي امريكا پايان داد. علاوه بر اين، وقتي امريكا ميخواهد به جنبه سختافزاري قدرت اتكا كند يا از خودش دفاع كند، اين امر به كمك متحدان بستگي دارد، از پايگاه هوايي رامشتاين در آلمان و ايستگاه سيگنالهاي پاين گپ در استراليا تا رهگيري موشك در قطب شمال كانادا. در دنياي آقاي ترامپ، امريكا ممكن است ديگر دسترسي آزاد به اين پايگاهها و مراكز را نداشته باشد. طرفداران ايده معامله تصور ميكنند كه امريكا ميتواند با چانهزني به آنچه كه ميخواهد، برسد. با اين حال، همانطور كه آقاي ترامپ از وابستگيهاي چند دههاي متحدان سوءاستفاده ميكند، اهرم فشار امريكا، با احساس خيانت از جانب متحدان به سرعت از بين خواهد رفت. متحدان در اروپا و فراتر از آن براي امنيت به يكديگر روي خواهند آورد اگر هرج و مرج گسترش يابد، امريكا مجبور است با تهديدهاي جديد مقابله كند و حتي با وجود ابزارهاي كمتر به يك رقابت تسليحات هستهاي آسيايي در ساختاري متشكل از متحدان ضعيف امريكا و در سايه ناكامي در كنترل تسليحات، بينديشد. در يك بازه زماني خطرناك، ارزش و جايگاه متحدان و قوانين بيشتر از كسب سود آني است. كنگره، بازارهاي مالي يا حتي رايدهندگان هنوز ميتوانند آقاي ترامپ را متقاعد كنند كه از سياستهاي خود عقبنشيني كند. اما اخيرا، يك دورهاي از بينظمي و بيثباتي در جهان آغاز شده است.