كدام تبليغ عليه نظام موثر است؟
آمار مشروبات الكلي در كشور آن اندازه است كه اگر بخواهند چنين رفتاري كنند حتما ميليونها نفر به ۷۴ ضربه شلاق محكوم خواهند شد. بيانيه ۸ مادهاي رهبري در سال ۱۳۶۱ نيز حدود اين رفتار را روشن كرده بود كه خلاف شرع است. چرا اين شيشه را ضميمه پرونده ميكنند؟ اين كار بيش از آنكه ناشي از اجراي وظيفه قانوني باشد، براي سنگين كردن پرونده و فشار آوردن به متهم است. شايد هم گمان ميكنند با اين كار ميتوانند مخالفان خود را لكهدار كنند. همه اينها نتيجه عكس دارند. متهم نيز متوجه اين رفتار نادرست هست، لذا كينه و نفرت او بيشتر هم ميشود. در حالي كه اگر ضمن تذكر، اين بطري را ناديده ميگرفتند، پيام روشن آن بر متهم اين بود كه ما با اذيت كردن نيامدهايم، فقط به اتهام اصلي كار داريم. اين پيام اثرگذاري بيشتري در جهت تلطيف و اثرگذاري بر متهم داشت. در حالي كه با اين كار خود موجب جري شدن او ميشويد و براي مقابله با شما داوطلب اجراي حكم شلاق هم ميشود. اتفاقا چيزي را متوجه نميشويد، اين است كه تبليغ اصلي يراحي عليه نظام در همين اقدام داوطلبانه او براي خوردن شلاق بود و نه آن خواندن ترانه. تبليغ او عليه نظام به فعليت در آوردن اراده دستگاه امنيتي در اجراي حكم بود. شايد بگوييد كه طرفداران ما كه دلشان خنك شده است. تبليغ عليه نظام كه براي طرفداران شما نيست، براي مردم و ديگراني است كه موضع سفت و سخت طرفداري ندارند.
آيا مرجعي هست كه بتواند اثرات اين دو رويداد را در تبليغ عليه نظام بسنجد؟ بدتر از آن را ميتوان در تبعيضآميز بودن احكام صادره ديد. براي مثال در ماجراي فساد7/3 ميليارد دلاري كه اساسا تصور آن نيز موجب وحشت است، احكامي با تخفيف شديد صادر ميشود ولي براي داشتن يك بطري الكل در منزل بايد ۷۴ ضربه شلاق خورد.
شايد دستاندركاران گمان كنند كه اين حكم ضربه سنگيني به منتقدان و مخالفان زده است؟ در حالي كه توجه ندارند، يراحي با علم و آگاهي دقيق ميدانست كه اجراي چنين حكمي چه تبعاتي دارد، لذا داوطلب اجراي آن هم شده بود و هيچ كوششي هم براي توقف آن نكرد. علت اين است كه جامعه امروز مجازاتهاي بدني را نميپذيرد، اين ربطي به مخالفت با اسلام هم ندارد. همان قدر كه امروز تنبيه بدني محكوم ميشود، در گذشته مرسوم بود، از اين رو سعدي در گنجينه ادب فارسي خود گلستان ميآورد كه «چوب استاد به ز مهر پدر» اگر در گذشته براي تربيت محصلان تنبيه بدني رايج بود، محكومان كه جاي خود داشتند. ولي اكنون به علل گوناگون مجازات بدني مطلقا پذيرفتني نيست، به همين علت است كه سنگسار هم به دليل تبعاتش اجرا نميشود. جالب است كه مجازات زندان بسيار سختتر از مجازات شلاق است، ولي شلاق چيزي فراتر از مجازات صرف است، به همين علت جامعه آن را نميپذيرد و معلوم نيست چرا بر آن تاكيد و از آن بدتر حكم هم اعلام شد كه اشاعه گناه هست. نوع مجازات طريقيت دارد و موضوعيتي ندارد، لذا تجديد نظر اساسي در حقوق كيفري اعم از مصاديق و رفتارهاي مجرمانه يا از آن مهمتر نوع و شيوه مجازاتها يك ضرورت اساسي است كه ظاهرا متوليان نظام عنايتي به حذف اين منبع مهم تبليغ عليه نظام ندارند.