• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۷ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6008 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۷ اسفند

پيش از آنكه در اشك غرقه شويم ...

سعيد واعظي

 مستند زندگي مليكا محمدي. نور. صدا. حركت. حركت كرده و نكرده چند دقيقه از شناساندن زندگي‌اش به بيننده بخت برگشته نگذشته بود كه روضه شروع شد . اينكه چطور كشته شد و خانواده و دوستان و دوستدارانش چه‌ها كشيدند و خواننده محبوبش را نديده و از همه بدتر، روضه براي گوش‌هاي ناشنوايي كه به مليكا و هم‌تيمي‌هايش اجازه ديدن ورزشگاه آزادي را ندادند . اينكه باور كني كه آن آدم‌هاي هميشه ممنوع، مستند مليكا را ببينند هم كم خيال خامي نيست، چه رسد به اينكه بپذيرندش . حال ديدن ادامه‌اش را نداشتم ولي ديدم و دلم به حال خانواده‌اش سوخت كه بنشينند و با سوز و گداز مستند دخترشان را ببينند . مستند پرهياهوي ناصرخان حجازي هم پر بود از رويه هميشگي آه و سوز و روضه . تا جايي كه اساسا دلم نمي‌خواهد براي هيچ چهره ورزشي و فرهنگي كشورمان مستندي ساخته شود .  اين همه شكايت از مسوولان‌مان توي همه اين سال‌ها كرديم كه از اين همه ذكر مصيبت خسته نشديد و نمي‌خواهيد تمامش كنيد. بعد خودمان توي تحليل‌ها و فيلم‌ها و تقريبا همه‌ چيزمان همان‌ آش خون جگري را هم مي‌زنيم كه برايمان بار گذاشته‌اند . دلمان نمي‌خواهد رويه‌مان را هم عوض كنيم مگر اينكه به كساني كه هم‌شكلمان هستند، غر بزنيم و قيافه حق به جانب بگيريم و سري از روي حسرت تكان بدهيم و بگوييم كه جماعت ايراني عوض شدني نيست . چرا عزيزم، همه‌مان عوض مي‌شويم ولي بهتر نيست از خودت شروع كني و كمتر روضه بخواني . اينكه سال‌هاي اول دهه شصت و هفتاد كه به همه چهره‌هاي ورزشي و فرهنگي‌مان به چشم برج عاج‌نشين بي‌خبر از همه جا نگاه مي‌كرديم، حالا بياييم داغي كه با بي‌خيالي‌مان به دل مرحوم حجازي و خانواده‌اش گذاشتيم را دوباره باز بخوانيم و پاي خودمان را كنار بكشيم و با خواندن مرثيه بازي كي بود كي بود من نبودم، راه بيندازيم، نه تنها دردي از دردهايمان كم نمي‌كند كه به مسلك غمنامه‌خواني‌مان ادامه داده‌ايم و بي‌عذاب وجدان و به روال گذشته به حال مشاهيرمان هماني مي‌كنيم كه تا به الان كرده‌ايم و روضه‌اش را هم خودمان مي‌خوانيم . آن هم براي كسي كه وقتي از تيم ملي اخراج شد، آنچنان آخ نكرد و وقتي از استقلال بيرون رفت اوخ چنداني نگفت . اساسا خواندن مرثيه براي هر كس، يعني كه ما بر ظلمي كه به او رفت، نقشي نداشتيم . اما وقتي كه به كرده‌ها و ناكرده‌هايت آگاه باشي، به حال خودت زار مي‌زني و لااقل به وزن سوز دور و برت اضافه نمي‌كني . واقعا اين همه ناله و نفرين خرج شده همه اين سال‌ها به خاطر كج‌سليقگي عده‌اي حاكم خواب‌زده گريبان‌مان را گرفته و ما هيچ كاره‌هاي بخت برگشته‌اي بوديم و ذره‌اي قصور نداشتيم كه جوابگو باشيم و لااقل براي خودمان روضه نخوانيم؟ توي اين سال‌ها مستند‌هايي را ديده‌ام كه خودشان را از اين رويه جدا كرده و مسيري را پيش گرفته‌اند كه براي شناساندن چهره‌هاي فرهنگي و ورزشي، به‌رغم تمام سختي‌هاي از سر گذشته‌شان، بيرون از دايره احساسات‌گرايي، تاثير بيشتر و بهتري از راه‌هاي هزار بار رفته و دم‌دستي ذكر مصيبت دارد . ولي استفاده از احساسات غمگنانه بيننده، ساده‌ترين و پيش و پا افتاده‌ترين ترفندي است كه نبود تحقيقات درست ميداني درباره سوژه مورد نظر و عدم كارايي سازنده را پشت مرثيه‌سرايي پنهان مي‌كند و از آنجايي كه بيشتر تهيه‌كنندگان و سازندگان و تصميم‌سازان مستند‌هاي اينچنيني مرثيه‌سراهايي از جنس خود ما هستند كه از بد حادثه پايشان به اين وادي باز شده و ذوق چنداني در چنته‌شان نبوده و بعد از مدتي به سبب همين زياده‌سازي‌ها اسم و رسمي لااقل براي تماشاگران و صاحبان سرمايه و تصميم‌گيراني هم‌شكل خودشان به دست آورده‌اند، همچنان روي نت سوز اشك‌سازي‌شان به پيش رفته و بيشتر آدم‌ها را هم‌سليقه خودشان مي‌كنند .با همه اينها هنوز هم توي نظر‌سازي‌هاي مجازي‌مان بي‌محابا به مانيفست گريه‌سازي حاكمان‌مان حتي به درست مي‌تازيم و توي لاين موازي همان‌ها خودمان هم به غلط مرثيه مي‌سازيم و كامنت احساسي درو مي‌كنيم و تنها تفاوت‌مان نگره سياسي هدف‌مان است كه هر وسيله‌اي را برايمان توجيه مي‌كند . ديگر براي من جاي تعجب نيست كه چقدر شبيه كساني شديم كه هر روز بهشان مي‌تازيم و بهمان مي‌تازند ولي توي روياها چند هزار سال نوري دوريمان را با آنها تخمين مي‌زنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون