• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۸ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6009 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۸ اسفند

منتظريم بشود همچنان

مجيد رضاييان

يكم) برآمدن اندكي اميد: سالي كه سپري شد، «انتظارها» همپاي «برآمدن اميدها»، برآورده نشد و نشد آنچه بايد. چالش، اما در یك كلمه بود: «پويش فهم». بازخواني آنچه گذشت، گير كردن در «فهم بديهيات» بود. منافع ملي، بديهي‌ترين امري است كه دوگونه و دوگانه اميد و انتظار را در خود جمع دارد و ما چه كرديم جز ضربه زدن به آن اميد و اين انتظار. اميدها براي حل بن‌بست ارتباطي جامعه از اف‌اي‌تي‌اف و فيلترينگ گرفته تا اقتصاد تحت تحريم، و قفل‌هايي كه بر پاي سياست خارجي ايران بسته شده و آن دوگونه انتظار و اميد را هم بسته است تا هيچ كدام برنكشد؛ مبادا نفسي تازه شود لابد.
دوم) همچنان توسعه: هر دولتي با هر سياست و ‌موضعي، در برابر توسعه بايد سرفرود آورد؛ فرودي كه لاجرم دولت و مردم را بر فراز مي‌نشاند. بد كرديم تا الان. نه توسعه جدي است نه ذره‌اي آينده. يك تحليل تكنيكال بسيار ساده از «تحليل محتواي كلمات پركاربرد» مسوولان اجرايي و نمايندگان پارلمان--  صداي دولت و مردم -  به روشني نشان مي‌دهد آن چيزي كه كم‌كاربرد است؛ «واژه آينده» است به همراه «توسعه فرداي ايران». در چه شرايطي؟ در شرايطي كه «خاورميانه ضد ارتباطي» - تا سال۲۰۳۰ - چنان به «خاورميانه ارتباطي» تبديل خواهد شد كه اين دگرديسي را درك نخواهيم كرد و نمي‌شناسيمش. زمان، معلم خوبي است؛ خواهيم ديد.
سوم) وفاق گنگ: اگر وفاق زبان مي‌داشت نخستين معترض مي‌بود نسبت به حفظ «پرستيژ معنايي» خودش. حتما مي‌گفت لااقل شأن معنايي مرا رعايت مي‌كرديد.  جالب اما، اين است كه «نشستگان بر سر سفره وفاق»- البته اگر متاسفانه سفره بپنداريم - بيشترين لطمه را به اين مفهوم و كاركرد آن زدند تا بارديگر ثابت شود بديهيات يك امر ملي، نزد برخي‌ها هيچ ارزش ملي ندارد. چه اگر مي‌داشت بي‌پروا، هر آنچه بوي وحدت ملي، ايران و خاك را مي‌داد و نيز مي‌دهد، به ديوار نمي‌كوفتند؛ اين را هم بسپاريم به همان معلم؛ زمان را عرض مي‌كنم.
آخر) منتظريم بازهم: راهي جز بركشيدن اميد و گشودن بن‌بست‌ها نيست؛ ابدا. 

از قضا تجربه اين را ثابت كرده است؛ بماند كه تجربه‌ها «ايستا» نيستند و با عنصر زمان و در دو شرايط متفاوت، دو درس متفاوت براي ما به ارمغان مي‌گذارند. با اين همه، همان وفاق نصف و نيمه و همين صداقت براي حل مشكلات بي‌شمار و بن‌بست‌هاي موجود، آن اميد و اين انتظار را واقعي و البته منطقي مي‌نمايد؛ ولي نه با «تصميم‌هاي ديرهنگام.» بي‌جهت نبود كه ارسطو «درست ناقص» را گزاره‌اي مستقل در قواعد علم منطق برشمرد؛ لااقل و اندكي به اين بينديشيم كه فرصت- تا دو ماه پيش - اندك بود و اينك بسيار اندك است؛ تصميم‌هاي ديرهنگام، مانند پذيرش احتمالي اف‌اي‌تي‌اف مي‌شود مصداق كنش درست اما درست ناقص. همه اين چالش‌ها اما، ما را از اميد برحذر نمي‌دارد؛ پس منتظريم بشود همچنان؛ هرچند كمتر از گذشته، خيلي كمتر.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها