چهارشنبهاي كه زخم ميزند
سيدمحيالدين حسينيمقدم
چهارشنبهسوري؛ نامي كه زماني طنين شادي داشت، اما امروز با صداي آژير آمبولانسها و فريادهاي درد آميخته شده است. جشني كه سنتي براي وداع با زمستان و استقبال از بهار بود، حالا هر ساله با آماري هولناك از مصدومان و جانباختگان همراه است. شعلههايي كه قرار بود گرما ببخشند، حالا خانوادههايي را براي هميشه در سرماي اندوه فرو ميبرند.
وقتي شادي به قيمت جان تمام ميشود
آمارها تكاندهندهاند؛ پشت هر عدد، قصه پرغصهاي از بازي مواد آتشزا با جان آدمياست. صداي فريادي است كه در ميان هياهوي مواد محترقه گم شده است. در چهارشنبهسوري سال ۱۴۰۲ چه گذشت؟ ۱۷ نفر جان خود را از دست دادند. ۳۰۵ نفر براي هميشه قطع عضو شدند. ۱۹۵۰ نفر بيناييشان را از دست دادند. اين آمار و ارقام تصويري از زندگيهايي است كه ديگر هرگز مثل قبل نخواهند شد. فاجعهاي بيرحمانه! كودكي كه ديگر نميتواند با دوستانش بازي كند، نوجواني كه ديگر آيندهاي را نخواهد ديد، مادري كه دستان فرزندش را براي هميشه از دست داده است.
چهارشنبهسوري؛ از آيين كهن
تا كابوس مدرن
اين سنت ديرينه كه روزگاري صداي شادي بود، اكنون صداي وحشت است. حالا طعم اصيل سنتِ باهم بودن در آخرين چهارشنبه سال، جاي خود را به طعم تلخ باروت و بوي تند سوختگي داده است. ديگر نشاني از آتشي كوچك، دستهايي گرهخورده و زمزمه «زردي من از تو، سرخي تو از من» نيست. اما حالا، جاي اين آتشبازيهاي بيخطر را انفجارهاي مهيب و مواد محترقهاي گرفتهاند كه مرگ را در كسري از ثانيه به همراه ميآورند. مواد محترقه غيراستاندارد، ترقههاي مرگبار و هيجاني كه افسار پاره كرده، آيين كهن ما را به ميدان جنگي بيقانون بدل كرده است. ۴۷درصد از مصدومان، كودك و نوجوانند. آنها هنوز طعم واقعي زندگي را نچشيدهاند، اما تا آخر عمر بايد با آثار يك لحظه هيجانزدگي، يك ترقه بيهدف يا يك انفجار كور زندگي كنند.
قربانيان بيگناه؛ رهگذراني
كه تاوان بيمسووليتي را ميدهند
يكي از تلخترين واقعيتهاي اين فاجعه سالانه اين است كه ۲۷درصد از مصدومان، رهگذراني بيگناهند. افرادي كه نه هيجانزده بودند، نه ترقهاي در دست داشتند، اما در مسير زندگيشان، قرباني سهلانگاري ديگران شدند. چه كسي پاسخگوي اين بيگناهاني است كه تنها جرمشان اين بود كه در خيابان قدم ميزدند؟ چهارشنبهسوري ميتواند دوباره همان جشن زيباي گذشته باشد، به شرط آنكه همه ما مسووليتپذير باشيم.
سه اصل كليدي براي تغيير اين روند وجود دارد:
٭ آگاهي: والدين، معلمان، رسانهها و جامعه بايد خطرات اين انفجارهاي مرگبار را جدي بگيرند و اطلاعرساني كنند.
٭ آموزش: كودكان و نوجوانان بايد ياد بگيرند كه چگونه ميتوانند بدون بهخطر انداختن جان خود و ديگران، اين شب را جشن بگيرند.
٭ الزام: نظارت بر فروش مواد محترقه و اعمال قوانين سختگيرانه براي استفاده از اين مواد ضروري است.
ما انتخاب داريم. ميتوانيم اجازه بدهيم چهارشنبهسوري هر سال به شبي سياه و پر از زخم تبديل شود يا ميتوانيم آن را به جشني دوباره شاد و ايمن بدل كنيم: به جاي انفجار، شمعي روشن كنيم. به جاي صداي ترقه، دليل صداي خنده كودكان باشيم. به جاي سوختن زندگيها، شعلههاي اميد را در دلهايمان زنده كنيم. چهارشنبهسوري قرار نيست شب وحشت باشد. اين انتخاب ماست كه آن را به جشن زندگي بازگردانيم. بياييد قبل از آنكه شعلههاي غفلت، زندگيها را بسوزانند، آتش آگاهي را روشن كنيم.
كارشناس ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه