سالهايي كه خورده ميشوند
مهدي دهقان منشادي
انسان خردمندترين موجودي است كه خود، آن را شناخته است. اين انسان خردمند به مدد هوش و ذكاوت و علوم آموخته شده خود فناوريها را پديد آورد و ماشين را خلق كرد و اين ماشين ساخته شده از چوب و فلز و پلاستيك و ديگر عناصر بيجان، چنان جان و قوت گرفته كه چون ضحاكي مار دوش به بلعيدن و خوردن و نشخوار عمر آدميان عادت كرده است و اعتياد انسان به استفاده از فناوريهاي جديد و جديدتر و ماشينهاي نوين و نوينتر - كه هماكنون هوش مصنوعي به عنوان يك ابزار ماشيني دلربايي ميكند - سبب شده تا ماهيچههاي جسم و جان و مغز او به تحليل رفته و بيآنكه خود متوجه شود فدا و جان نثار ماشين شود. ماشين چرخيد و چرخيد و چرخيد و چرخ زندگي آدميان را با رضايت روز افزون آنها چرخاند اما اين موجود متفكر دوپا غافل بود كه عمر محدود و ناچيز او لابه لاي چرخ دندههاي فناوري ذره ذره به كام نيستي مينشيند و آسايش برآمده از دستاوردهاي فناورانه، انديشه عميق را ضايع ساخته و آرامش جان را به استهلاك ميكشاند.
فسفر مغز آدميان در روند زمان و در طول سدهها و هزارهها سوخته است تا از واكنش زيستي آن زايش نوآوري صورت بگيرد و فناوريهاي هر روز نوتر ظهور يابند و محصولات فناورانه بيشتر و بيشتري روانه بازارها شود. آدمي در ميل روزافزون خود براي پيشرفت و عقب نماندن از رقابتهاي جامعه، مجبور شد سخت كار كند و از بام تا شام به دنبال زندگي بدود تا با تصاحب و به خانه كشاندن انواع محصولات مصنوع، عصايي براي زندگي خود فراهم سازد و با تكيه بر آن زندگي خود را سامان ببخشد.
هزاران سال انسان خردمند راه رفت و انديشيد تا اينكه در اواخر قرن هفدهم ميلادي حاصل تراوشات ذهني خود را در قالب ماشين بخار مشاهده كرد. دو قرن بعد از آنكه فناوري برق ظهور يافت رعدي بر پيكره جوامع انساني فرود آمد و ماشينِ فناوري در بزرگراه جامعه انساني به جولان دادن پرداخت و به زندگي آدمي و سرعت سپري شدن عمر او شتاب بخشيد. پا گذاشتن برق به خانه، اول روشنايي آورد و ساعات خواب و بيداري او را از نظم خارج كرد و پس از آن و به مرور زمان لوازم برقي و الكترونيكي به دنبال سيم برق به خانه كشانده شد. آدمي كه در مسير زندگي و در حين فعاليتهاي روزمره خود با استفاده از قوه پردازش انديشه به واشكافي لحظه حال و مزه مزه كردن زندگي ميپرداخت به ناگاه خيلي از امور را به ماشينهاي همدمش سپرد و خود غرق كارهايي شد كه رابطه چندان مناسبي با عميق انديشيدن نداشتند. پخت و پز، رسيدگي به گياهان و كارهاي خانه، ظرف شستن، لباس شستن، استحمام، پيادهروي، دورهمي خانواده و... كه همگي انسان را آرام به انديشه وا ميدارد و به كشدار شدن لحظات روزانه، هفتگي، ماهانه و به طور كلي عمر منجر ميشوند به تدريج يا به ماشينهاي انرژيبر سپرده شدند يا تحتالشعاع اين فناوريها به صورت كمعمق و بيمحتوا، چون حبابي پوشالي به ناپايداري لحظه كمك كردند. ماشين لباسشويي و ظرفشويي، هم به ماهيچههاي جسم استراحت دادند تا در روند آسايش به تحليل روند و هم لحظه واكاوي عميق و غرق شدن در زمان حال را از زندگي حذف كردند. فناوري منجر شده به سبك زندگي آسوده و شتابان فرصت مزه مزه كردن لحظاتي كه صرف آماده كردن خوراك ميشد را از مردم بهخصوص از خانمها گرفت و غذاهاي آماده و نيمه آماده و وسايل زودپز و فوري پز به ذخيره زمان پرداختند تا آدم متمدن زمان ذخيره شده را پاي صفحه تلویزيون بگذراند يا با غرق شدن در شبكههاي مجازي چوب حراج بر لحظه حال بزند و زمان را به سرعت برق و باد به ورطه اتلاف بكشاند. ماشين و حافظه الكترونيكي حتي بارِ محاسبات پيش پا افتاده و به ذهن سپاريهاي مهم را از دوش و مغز انسان برداشتند و فعاليت و تحرك مغزي را به حداقل رساندند. انسان كه براي پيمودن مسير مبدا تا مقصد روزانه خود به دوپاي خود يا چهارپاي حيوانات اهلي متكي بود و اين پيمودن دو پايه يا چهار پايه به زايش انديشه و پردازش و آميزش زمان و مكان كمك ميكرد ناگاه با سوار شدن جوامع انساني بر موج فناوري، به خودروهاي آهني وابسته شد و وابستگي به اين روندههاي مصنوع ارتباط انسان با مسير و مكان پيمايش را كمرنگ كرد و غرق شدن در فناوري به جاي شنا كردن در لحظه و محيط، به تحليل رفتن انديشه عميق و درك ناقص زمان و مكان منجر شد.
با وجود آنكه امروزه تصور زندگي بدون عناصر ماشيني و فناوريهاي نو ناممكن و ديوانهكننده به نظر ميرسد اما بد نيست انسان خردمند و انديشهورز كه متوهمانه گمان ميبرد بر فناوريهاي دست ساز خود مهميز زده و سرخوشانه از آن سواري ميگيرد، لحظهاي درنگ كند و تنها به آسايش نقاب گونه دلخوش نباشد. آدمي با تحليل هزينه و فايده دستاوردهاي فناورانه و انديشيدن بر اين واقعيت كه در عمر كوتاهش تنها براي زيستن به نبردگاه هستي پرتاب شده، شايد واقف شود كه ناخواسته در كمند ساختههاي خود اسير گرديده و از طبيعت هستي و طبيعت خود فاصله گرفته است. توجه به قرباني شدن آرامش انسان در اسارت فناوري و سالهايي كه زير دندانهاي شتاب زندگي خورده ميشود، شايد انقلابي را در ذهن او به وجود آورد تا با تبر اراده خود برابر بت فناوري و ماشين مقاومت كرده و با گزينش خردمندانه، در تربيت و هدايت فرزندِ انديشه خود (فناوري) گام بردارد.