• 1404 يکشنبه 24 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6016 -
  • 1404 شنبه 23 فروردين

هوش مصنوعي؛ دستياري يا سروري در گفت‌وگو با فردين عليخواه

غول چراغ جادو

بشر تك‌ساحتي نگران‌كننده است

محسن  آزموده

هوش مصنوعي مثل بسياري از دستاوردها و محصولات بشري قرار بوده يار شاطر او باشد، اما انگار دارد به بار خاطر بدل مي‌شود. البته كه هر روز شمار آدم‌هايي كه از امكانات هوش مصنوعي بهره مي‌برند، بيشتر و بيشتر مي‌شود، اما اهل نظر و پژوهشگران پس پشت اين حضور فزاينده و گسترش يابنده، تهديدها و نگراني‌هايي جدي حدس مي‌زنند. فردين عليخواه، پژوهشگر و جامعه‌شناس ايراني چندي پيش در يادداشتي كه در صفحه انديشه روزنامه اعتماد منتشر شد (13 اسفند 1403)، به چالش‌ها و پيامدهاي ظهور و گسترش هوش مصنوعي به ويژه در حوزه علوم اجتماعي پرداخت. دكتر عليخواه در اين يادداشت براي توضيح پيامدهاي هوش مصنوعي از تعبير نگران‌كننده گئورگ زيمل، جامعه‌شناس آلماني يعني تراژدي فرهنگ بهره گرفت و نوشت: «بشر چيزي به نام هوش مصنوعي ساخته است و اين پديده دارد بر او و زندگي‌اش مسلط مي‌شود.» اما آيا واقعا چنين است؟ آيا بايد از هوش مصنوعي ترسيد و نگران آن بود؟ آيا اين پديده عواقب و پيامدهاي مثبتي دربر ندارد؟ براي جلوگيري و كاهش پيامدهاي منفي و افزايش جنبه‌هاي مثبت آن چه مي‌توان كرد؟ با دكتر عليخواه در اين باره گفت‌وگو كردم.

 

با تشكر از اينكه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد. بشر تا جايي كه از تاريخ مكتوب و اسناد و منابع به‌جا مانده مي‌دانيم، همواره در حال بهبود شرايط زندگي خود و ساختن و پرداختن ابزارها و وسايلي براي راحت كردن زندگي بوده. آيا ظهور هوش مصنوعي را مي‌توان در ادامه همين روند ارزيابي كرد يا فكر مي‌كنيد اين يكي با بقيه تفاوت‌هاي اساسي و جدي دارد؟

از اينكه مرا به اين گفت‌وگو دعوت كرديد و اين فرصت را به من داديد كه كمي بيشتر درباره ايده‌هاي اوليه‌ام توضيح بدهم، ممنونم. نظر شما درست است. بشر همواره سعي داشته ابزارهايي بسازد تا زندگي‌اش راحت‌تر و آسان‌تر شود. علاوه بر اين، هميشه به دنبال پياده كردن روياهاي خود بوده است، مثلا روياي پرواز، روياي حركت كردن در زير اقيانوس‌ها، روياي رفتن به ساير سياره‌ها، روياي سرعت و غيره. نكته‌اي كه از نظر جامعه‌شناختي مهم است آثار اجتماعي تحقق اين روياهاست. به تحولات وسايل ارتباط جمعي توجه كنيد. رسانه‌هاي مكتوب مانند روزنامه و مجله، صفحه موسيقي، راديو، سينما، تلويزيون و در اواخر قرن بيستم اينترنت اختراع شد. هر كدام از اين فناوري‌ها آثار و پيامدهاي ملموسي بر جامعه گذاشتند. مثلا امكان ضبط كردن موسيقي روي صفحه باعث شد تا شما ديگر مجبور نباشيد براي شنيدن موسيقي در كنار نوازنده يا خواننده باشيد. همچنين موسيقي شكلي تجاري و صنعتي به خود گرفت و به تعبيري سفر كرد به مكان‌هاي مختلف دنيا. اسم‌ها، در بسترهاي جغرافيايي مختلف شناخته شدند و شهرت تبديل به سرمايه شد. روزنامه‌ها و راديو باعث شدند تا جوامع، اخبار حوادث بسيار دورتر از خودشان را بدانند و تحولات ساير جوامع را دنبال كنند و بتوانند جوامع خودشان را نيز تغيير دهند. درخصوص هوش مصنوعي، شايد مهم‌ترين تفاوت اين است كه چيزي در حال شكل گرفتن است كه دارد عين ما مي‌شود. در واقع شاهد مابه‌ازاي خودمان هستيم. ماشيني كه با ما حرف مي‌زند، به ما مي‌گويد حالت خوب نيست. ما به عنوان انسان يك رقيب جدي پيدا كرده‌ايم. بشر زماني خودش تخيل‌ورزي مي‌كرد ولي حالا همان تخيل‌ورزي را نيز دارد به هوش مصنوعي مي‌سپارد. حتي هوش مصنوعي دارد روياها را تعريف مي‌كند. نگران‌كننده‌تر آنكه، نه تنها ما يك رقيب پيدا كرده‌ايم بلكه اين رقيب دارد بر ما سيطره پيدا مي‌كند. او كم‌كم دارد از جايگاه دستياري به موقعيت سروري مي‌رود.

تفاوت‌هاي هوش مصنوعي با ساير پيشرفت‌هاي بشري در چيست و چرا براي اشاره به آن از تعبير انقلاب بهره گرفتيد؟

اوايل كه اينترنت آمده بود آينده‌شناسان درباره اين پديده نوظهور عميقا بحث مي‌كردند. حتي قبل از اينترنت، با ظهور جامعه صنعتي، جامعه‌شناسان بسياري با مفاهيم مختلفي نظير مدرنيته، به ارزيابي آن پرداختند. برخي بدبين و برخي خوش‌بين بودند. آن زمان از «انقلاب صنعتي» صحبت شد. بعدها و با ظهور اينترنت، كساني مانند آلوين تافلر كه شناخته‌شده‌تر بود كتاب «شوك آينده» را نوشت. جالب است كه از تعبير «شوك» استفاده كرد. او پيامدهاي اينترنت را در عرصه‌هاي مختلف نظير پزشكي، روابط اجتماعي و حتي خانواده بررسي كرد. برخي از پيش‌بيني‌هاي تافلر هم‌اكنون به وقوع پيوسته است. من فكر مي‌كنم كه هوش مصنوعي آن‌قدر در حيات ما اثرگذار شده و خواهد شد كه بي‌اساس نيست دوباره از اصطلاح «انقلاب» استفاده كنيم. معمولا انقلاب‌ها جهان را دگرگون مي‌كنند. ما هم‌اكنون شاهديم كه هوش مصنوعي به معناي واقعي در حال دگرگون كردن همه عرصه‌هاي زندگي و حتي مرگ است، به عبارت ديگر گويي حتي قرار است مرگ هم با هوش مصنوعي تعريف متفاوتي يابد، چه بسا اينكه هم‌اكنون نشانه‌هاي آن را داريم مي‌بينيم. براي مثال فردي كه فوت كرده در مراسم ترحيمش حاضر مي‌شود و با شركت‌كنندگان حرف مي‌زند و از آنان تشكر مي‌كند و از بهترين خاطراتش مي‌گويد و براي آنان آواز مي‌خواند و حضار برايش دست مي‌زنند. به گمان من در سال‌هاي آينده چيزهايي خواهيم ديد كه از اساس با وضعيت كنوني متفاوت خواهد بود. همجواري زندگي بين ما و ربات‌ها يكي از آنهاست. اگر يك فناوري آنقدر اثرگذار باشد كه زندگي را بشود به قبل و بعد از آن تقسيم كرد اشتباه نخواهد بود اگر از واژه «انقلاب» استفاده كنيم. اين روزها فيلم‌هايي مي‌بينيم كه براي مثال در سوپرماركت يك ربات در حال خريد است و ديگران به او سلام مي‌دهند و احوالپرسي مي‌كنند يا براي اولين‌بار شاهد هستيم كه محتواي يك روزنامه تماما توسط هوش مصنوعي تهيه شده است. قبلا از تعابير انقلاب صنعتي، انقلاب اطلاعات، انقلاب ديجيتال استفاده شده است و من فكر مي‌كنم كه حالا هم هوش مصنوعي بسان يك انقلاب جديد است. البته ناگفته نماند كه فناوري‌ها در واقع شكلي انباشتي دارند. تجارب، دانش و بينش جمع مي‌شود و به نسخه‌هاي كامل‌تري از ابزارها مي‌رسيم. هوش مصنوعي هم همين‌طور است. ردپا و پيشينه‌اي دارد كه مدام تكميل‌تر شده است ولي حالا ديگر به آستانه انفجار رسيده و در حال رقم زدن انقلابي در حيات و روزگار ماست. انگار كليد دري بسته پيدا شده است. اگر تافلر زماني گفت شوك آينده، من ترجيح مي‌دهم از «شوك اكنون» استفاده كنم. همين حالا با سرعتي باور نكردني در حال مشاهده پديده‌هايي هستيم كه بسيار شوك زده‌مان مي‌كنند.

شما در گفتاري كه در مقدمه به آن اشاره شد، تاكيد كرده‌ايد كه علوم اجتماعي بايد به اين پديده به شكل جدي‌تر توجه كند. منظورتان از توجه جدي‌تر و بيشتر چيست و ارزيابي‌تان از كارهاي محدود و معدودي كه برخي پژوهشگران ايراني در اين زمينه ارايه كرده‌اند، چيست؟

من فكر مي‌كنم كه هنوز علوم اجتماعي آن‌طور كه شايسته است به پيامدهاي اجتماعي هوش مصنوعي و تحولاتي كه دارد رقم مي‌زند توجه نكرده است. تقريبا همه عرصه‌هاي اجتماعي دارد با هوش مصنوعي دستخوش تغيير مي‌شود. از هنر تا پزشكي، از تحرك در شهر تا مرگ، از احساس آدم‌ها تا تلقي‌شان از جهان پيرامون. هوش مصنوعي همانند انقلاب صنعتي در قرون قبل‌تر، دارد آثار خودش را به ما نشان مي‌دهد. كساني مانند زيمل، جامعه‌شناس آلماني معتقد بودند كه جامعه‌شناسي بايد به تعاملات اجتماعي و روابط بين افراد و تاثير نيروهاي اجتماعي بيروني بر اين روابط توجه كند. از اين بابت است كه مي‌گويم هنوز پژوهشگران علوم اجتماعي آن‌طور كه بايد به هوش مصنوعي توجه نكرده‌اند. به نظر من همه دانشگاه‌هاي كشور بايد مراكز تحقيقاتي بين‌رشته‌اي درخصوص هوش مصنوعي ايجاد كنند. پنج سال آينده شايد به اهميت اين پيشنهاد پي برده شود. من هميشه در كارهايم تلاش كرده‌ام تا آنچه از جامعه‌شناسي آموخته‌ام را به زندگي متصل كنم. حالا از همين منظر مي‌گويم كه هوش مصنوعي دارد زندگي را تغيير مي‌دهد و پژوهشگران علوم اجتماعي لازم است اين تغييرات را در جامعه بررسي كنند. جالب است بدانيم كه در قرن نوزدهم، اساسا جامعه‌شناسي به دليل سرعت تغييرات شتابان ناشي از انقلاب صنعتي ظهور كرد. جامعه‌شناسان مي‌خواستند دريابند كه اين تغييرات به كجا منجر خواهد شد؟ آيا در مجموع زندگي مدرن برخاسته از انقلاب صنعتي به نفع جوامع خواهد بود يا خير؟ مفاهيمي مانند كمونيسم، قفس آهنين، گيمانشافت و گسلشافت و فردگرايي نتيجه همين كنجكاوي‌ها و ارزيابي‌ها از تغييرات جامعه بود. مدتي قبل جمله‌اي از بيل گيتس مي‌خواندم كه گفته بود در 10 سال آينده هوش مصنوعي جايگزين معلمان خواهد شد. اين بسيار اهميت دارد و بايد درباره آن پژوهش و ايده توليد كرد. اين تحولات جوامع را دگرگون خواهند كرد.

شما در همان يادداشت تاكيد مي‌كنيد كه بيشتر نيمه خالي ليوان را نگاه مي‌كنيد و ديدگاه‌تان «كاملا بدبينانه» است. در‌حالي كه مي‌دانيم هوش مصنوعي مثل ساير دستاوردهاي بشري در وهله اول قرار است زندگي را براي انسان ساده‌تر و بهتر كند. آيا واقعا هوش مصنوعي هيچ دستاورد مثبتي نداشته است؟

ببينيد. من در نوشته‌اي براي مثال به ارزيابي اجتماعي مسيرياب‌هاي اينترنتي پرداختم. در آنجا گفتم كه مبناي شركت‌هاي سازنده اين مسيرياب‌ها، سرعت و زود رسيدن ماشين به مقصد است و به دنبال رضايت راننده‌اند. همين باعث شده است تا كوچه‌ها در محله‌ها، تبديل به خيابان بشوند در‌حالي كه از نظر فني، كوچه‌اند و نه خيابان و همين باعث مي‌شود تا حيات محله‌اي به تدريج نابود شود. شما در كوچه باريك‌تان شاهديد كه مدام ماشين‌هايي با سرعت عبور مي‌كنند و آسايش شما را ازبين مي‌برند و به غير از اين، ديگر والدين اجازه نمي‌دهند تا كودكان به كوچه بيايند و كودكي كنند. اين نقدها و بررسي‌ها به معناي آن نيست كه افرادي مانند من خدمات و كاركردهاي مثبت فناوري جديد را نمي‌بينيم. يادمان نرود كه درنهايت سازندگان اين فناوري‌ها نگاه مهندسي دارند. افرادي مانند ما بايد بياييم و از مناظر مختلف، نظير حقوق، جامعه‌شناسي، فلسفه، سياست، روان‌شناسي و غيره ارزيابي كنيم تا نواقص برطرف بشود. آثار مثبت اين فناوري‌ها وجود دارد و مردم از آن استفاده مي‌كنند. ما بايد نقد اجتماعي را وارد عرصه فناوري كنيم تا سازنده با دقت بيشتري كارش را انجام دهد.

شما براي اشاره به پيامدهاي هوش مصنوعي از مفهوم «آنومي» اميل دوركيم بهره گرفته‌ايد، منظور از آنومي چيست و چرا فكر مي‌كنيد كه هوش مصنوعي به آنومي منجر خواهد شد؟

مفهوم آنومي را اميل دوركيم به‌كار برد. همان‌طور كه گفتم جامعه‌شناساني مانند دوركيم به دنبال فهم جامعه جديد و تغييرات اجتماعي سريعي بودند كه در زمان خودشان در حال وقوع بود. آنومي با سرعت تغييرات ارتباط دارد، شرايطي كه حيات عيني جامعه تغيير مي‌كند ولي هنجارها، انتظارات و ارزش‌هاي اجتماعي هنوز دچار فاصله و شكاف‌اند. در واقع بين آنها سازگاري و تناسب وجود ندارد. در اينجا نوعي تأخر به چشم مي‌خورد. در اين وضعيت آدم‌ها دچار سرگشتگي در تعريف خوب و بد مي‌شوند، مرز بايد و نبايد روشن نيست. اگر به هوش مصنوعي هم توجه كنيم تقريبا هر روز يك خبر جديد درباره توانايي آن منتشر مي‌شود. ما هنوز در شوك خبر يك ماه پيش هستيم و از خودمان مي‌پرسيم چه خواهد شد و ما بايد چه‌كار كنيم كه مي‌بينيم امروز هم خبري جديد منتشر شده است. اصحاب موسيقي داشتند از سيطره هوش مصنوعي بر توليد اثر موسيقايي حرف مي‌زدند كه مي‌بينيد نويسندگان هم به آنها ملحق مي‌شوند، پزشكان هم ملحق مي‌شوند، عكاسان هم ملحق مي‌شوند. اين سرعت سرسام‌آور هوش مصنوعي نوعي سرگشتگي ايجاد كرده است. در‌خصوص هنجارهاي حرفه‌اي، براي مثال اگر يك دانشجو ترجمه متني را به هوش مصنوعي بدهد قضاوت ما چيست؟ واقعا نمي‌دانيم و خودمان را براي اين موقعيت آماده نكرده‌ايم. هنجارهاي اخلاقي پيشين روشن‌اند ولي هنجارهاي جديد براي شرايط جديد هنوز وجود ندارد. اين شكاف همان آنومي است. هنجارهاي قديم به درد شرايط جديد نمي‌خورد ولي هنوز هنجارهاي جديدي هم شكل نگرفته است و جامعه در خلأ و سرگشتگي به‌سر مي‌برد. در شبكه‌هاي اجتماعي مي‌بينيد كه با صداي مرحوم هايده آهنگ جديد عرضه مي‌شود. خب حق فردي آدم‌هايي كه ديگر نيستند چه مي‌شود؟ آيا اين كار درست است؟ پاسخ روشني به اين پرسش وجود ندارد. مرز خوب و بد تار و مبهم است.

يك بخش جالب توجه و در عين حال نگران‌كننده گفتار شما براي اشاره به پيامدهاي هوش مصنوعي، در خود علوم اجتماعي است، به اين معنا كه به نظر مي‌رسد پيشرفت‌هاي هوش مصنوعي ممكن است به تعطيل شدن انديشه و بلاموضوع شدن بسياري از كارها مثل تحقيقات و پژوهش‌هاي علوم اجتماعي منجر شود. آيا فكر مي‌كنيد هوش مصنوعي مي‌تواند مثل بشر يا حتي بهتر از او بينديشد و مشكلات او را حل كند؟

درباره انديشيدن بله من فكر مي‌كنم بتواند. الان كسي مي‌خواهد مقاله بنويسد از هوش مصنوعي مي‌پرسد درباره اين موضوع چند ايده مهم و ناب به من بده و او هم اين كار را انجام مي‌دهد. اگر بتواند دقيق با هوش مصنوعي صحبت كند و دقيق آنچه مي‌خواهد را بيان كند هوش مصنوعي هم به شكل حرفه‌اي‌تري پاسخ او را مي‌دهد. وقتي هوش مصنوعي مقاله مي‌نويسد يعني دارد جاي فكر كردن را مي‌گيرد. وقتي هوش مصنوعي اثر موسيقايي خلق مي‌كند يعني دارد جاي خلاقيت و ايده مي‌نشيند. قبلا محقق تلاش مي‌كرد خلاقيت به خرج دهد و براي مثال پاورپوينتي تهيه كند. هوش مصنوعي دارد براي او اين كار را مي‌كند. اين همان نگراني من است. اين همان آنومي است. واقعا راه درست چيست؟ من بايد پاورپوينتم را بدهم هوش مصنوعي انجام دهد يا ندهم؟ ترجمه را چه؟ آيا كسي كه اين كار را نمي‌كند را بايد ضدتكنولوژي و متحجر ناميد؟ اينها پرسش‌هاي مهمي است. من نگراني ديگري هم دارم. اينكه، متفكران و پژوهشگران در خلوت خود از توانايي هوش مصنوعي بهره‌مند بشوند ولي در اثر به آن اعتراف و اشاره نكنند.

من در جايي تحول جامعه‌شناسي و جامعه‌شناسان را به سه دور تقسيم كردم. گفتم «جامعه‌شناسان جامعه‌بين»، كه به آن اوايل شكل‌گيري جامعه‌شناسي در ايران اشاره دارد. جامعه‌شناسان با دانشجويان وارد جامعه مي‌شدند و تحقيقات ميداني انجام مي‌دادند. با آمدن كامپيوتر ما شاهد «جامعه‌شناسان صندلي‌نشين» بوديم. آنان جلوي كامپيوتر مي‌نشستند و به ارقامي نگاه مي‌كردند كه دانشجويان در مصاحبه با مردم جمع كرده بودند و آن را آناليز آماري و تفسير مي‌كردند. دوره سوم شاهد «جامعه‌شناسان اسكرين‌بين» هستيم. براي هر پرسشي به سراغ شبكه‌هاي اجتماعي و ويكي پديا و اينترنت مي‌رفتند. حالا، عصر هوش مصنوعي را بايد چه بناميم؟ ارتباط جامعه‌شناس و جامعه در وضع جديد چگونه خواهد بود؟ من فكر مي‌كنم اگر هشدار ندهيم شاهد محققاني خواهيم بود كه كلان-داده‌هاي اينترنتي را به معناي واقعيت جامعه و تمام آن، تلقي خواهند كرد و ديگر ارتباطشان با جامعه قطع خواهد شد. همچنين آناليز و تحليل اين كلان-داده‌ها را نيز از هوش مصنوعي طلب خواهند كرد. ببينيد. روشن‌تر بگويم. در شهرهاي بزرگ ايران تقريبا دراغلب خيابان‌هاي آن نوشته‌اند«پايان‌نامه، مقاله» و بعد شماره موبايلي زير آن آمده است. كشوري كه چنين وضعيتي دارد با آمدن هوش مصنوعي نمي‌توان اميدوار بود كه علم بسط يابد. بايد مدام حرف زد و به جامعه تذكر داد.

مرادتان از تعبير تراژدي فرهنگ براي هوش مصنوعي كه زيمل به عنوان يكي از پيامدهاي مدرنيته آن را ساخته، چيست؟

زيمل در برخي جستارهاي خود از فرهنگ عيني و فرهنگ ذهني استفاده مي‌كند. فرهنگ عيني همان تمدن، ابزارها، هنر، معماري و همه آن چيزهايي است كه دست‌ساخت بشر است. همه آنچه در بيرون از فرد وجود دارد. فرهنگ ذهني در واقع قدرت هضم و جذب اين دنياي بيروني است. براي مثال ما چيزي به نام كلان‌شهر را ساخته‌ايم؛ ساختمان‌ها، خيابان‌ها، تابلوها و غيره. حال بشر به وضعيتي مي‌رسد كه آنچه ساخته خود اوست همچون غول مي‌شود و اين اوست كه در واقع بشر را هضم مي‌كند. زيمل در جاهاي از مفاهيم ماركس متاثر است. براي همين از مفهوم ازخودبيگانگي هم استفاده مي‌كند. ما در واقع اسير دستان چيزي شده‌ايم كه حاصل كار و مصنوع ماست و او ما را ازخودبيگانه ساخته است. ما قدرت هضم آن را نداريم و اين اوست كه دارد ما را تهديد مي‌كند و بر ما سيطره يافته است. زيمل اين وضعيت را تراژدي فرهنگ مي‌نامد. زيمل در جاهايي اشاره مي‌كند كه با وضعيتي مواجه مي‌شويم كه بشر حتي نمي‌تواند تصور كند كه اينها ساخته خود او هستند، آنقدر كه آن پديده عظيم و وسيع مي‌شود. هوش مصنوعي هم به گمان من اين‌طور خواهد شد. الان آثار آن را در بيكار شدن مي‌بينيم. حرفه‌ها به تدريج دارند نابود مي‌شوند. آثار آن را در خلاقيت و ايده‌پردازي مي‌بينيم. توليد هنر پس از اين چه تعريفي خواهد داشت؟ براي همين من مفهوم زيملي تراژدي فرهنگ را به‌كار بردم. نكته ديگر آنكه ما كم‌كم اين حس را داريم پيدا مي‌كنيم كه ما در خدمت او هستيم. اين اوست كه دارد به ما خط مي‌دهد براي زندگي. قرار نبود اين‌طور شود. اوست كه مي‌گويد كدام لباس به تو مي‌آيد، اگر كسالت داري چه كار كن، به كجا سفر برو، وقتي پير بشوي چه شكلي خواهي شد، چطور زندگي كن. اگر يادتان باشد غول چراغ جادو هميشه همچون ارباب و بالاسر بر بالاي سر سندباد ظاهر مي‌شد. هوش مصنوعي هم دارد چنين جايگاهي مي‌يابد.

آيا نمي‌توان گفت اين نگاه منفي و بدبينانه شما امري قديمي است و بشر (معمولا آنها كه بيشتر از بقيه مي‌انديشند) همواره در برابر تحولات و تغييرات نگراني‌هاي مشابهي داشتند، حال آنكه بشر همواره چاره ساز است و بالاخره با هوش مصنوعي هم مثل ساير امور به نحوي از انحاء كنار مي‌آيد؟

درست است ولي توجه كنيم كه آيا براي مثال هشدارهايي كه درباره برخي از پيامدهاي اينترنت داده شد همه غلط از آب درآمد؟ پديده‌اي مانند اينترنت يا قابليت‌هايي مانند بلوتوث چه آثاري در عرصه موسيقي داشت؟ هر خواننده يا موسيقيداني از انتشار غيرقانوني آثارش در اينترنت مي‌نالد، يا بر تغيير سبك زندگي و حتي بيماري‌هاي ما چه تاثيري نهاد؟ اينها را عده‌اي قبلا پيش‌بيني كرده بودند. درست است كه بشر به دنبال چاره بوده است ولي خب حرف آن قديمي‌ها هم اشتباه نبود. كاهش ارتباطات واقعي در خانواده با آمدن تلفن همراه متصل به اينترنت قبلا گفته شده بود ولي ديديم كه رخ داد و اشتباه نبود. هنوز هم اين مشكلات وجود دارد. نگراني، به نظر من كاركرد مثبت دارد. باعث مي‌شود شما مراقب باشيد. وقتي شما براي سفر و براي مقصد از قبل جست‌وجو مي‌كنيد و به شما گفته مي‌شود كه براي مثال در اين شهر هوا اين‌طور يا آن‌طور است شما سعي مي‌كنيد خودتان را به ابزارهايي مجهز كنيد. نگراني‌ها و اخطارهاي پژوهشگران و آينده شناسان از اين منظر مفيد است. جالب آنكه در ساير كشورها حتي برخي اين ايده را مطرح مي‌كنند كه ممكن است بشر به اين نتيجه برسد كه در برخي عرصه‌ها از دخالت هوش مصنوعي جلوگيري كند و اجازه توسعه به آن ندهد و اين به صلاح زندگي جمعي باشد. نكته آخر آنكه كنار آمدن، كه در پرسش شما آمد، يعني انفعال. در مقابلش مي‌توان از مواجهه فعالانه و هوشيارانه گفت. اينكه ما بدانيم با چه پديده‌اي مواجه هستيم.

فرض كنيم آنچه شما درباره پيامدهاي هوش مصنوعي مي‌فرماييد، درست باشد. در برابر پيشرفت‌هاي سريع و شتابناك هوش مصنوعي چه مي‌توان كرد؟ آيا اصولا كاري از دست بشر ساخته است؟

خيلي اوقات پيش آمده كه نقدها و نگراني‌ها به تجديدنظر در فناوري‌ها انجاميده است. هر هواپيمايي سقوط كرده جعبه سياهش بررسي شده و در ساخت آن قابليت‌هاي جديدي اضافه شده است. اتومبيل هم همين‌طور. شايد اين نقدها باعث شود سازنده كه صرفا نگاه مهندسي و فن‌آورانه دارد هوشيار باشد. دقيقا براي همين مسائل است كه سيليكون‌ولي در امريكا ميزبان افرادي مانند يوال نوح حراري مي‌شوند تا نقد او را بشنوند. متاسفانه شركت‌هايي كه در ايران در اين عرصه‌ها كار مي‌كنند نگاه بين رشته‌اي ندارند و صرفا تلاش مي‌كنند در كسب و كارشان از رقبا عقب نمانند. البته من در جاهايي از خودم اين را مي‌پرسم. يعني مي‌گويم واقعا مي‌توان جلوي اختراع چيزي را گرفت؟ من هم براي همه پرسش‌ها پاسخ ندارم چون در حال آزمايش و خطا هستيم ولي معتقدم بايد پژوهش كرد و نتايج پژوهش را با جامعه به اشتراك گذاشت و حرف زد.

علوم اجتماعي و پژوهشگران آن به‌ طور خاص در اين زمينه چه كاري از دستشان بر مي‌آيد؟ آيا فقط ناظرند و مي‌توانند به توصيف و تشريح شرايط بپردازند يا مي‌توانند راهكارهايي هم براي بهتر كنار آمدن با آن ارايه كنند؟

همان‌طور كه در قسمت‌هاي قبل گفتم ما شاهد شكلي از آنومي هستيم. فعلا گويا بايد گفت‌وگو كنيم و بفهميم كه چه اتفاقي دارد مي‌افتد و ما چه مي‌توانيم انجام دهيم. سرعت تغييرات بالاست. فعلا نيازمند گفت‌وگو جمعي پژوهشگران و متفكران هستيم تا آن گفت‌وگوها علاوه بر آنكه به سياست‌گذاري‌هاي مفيد منتهي شود شكلي از آگاهي عمومي هم ايجاد كند. توجه كنيم كه هوش مصنوعي انسان نيست. هوش مصنوعي ساخته بشر است. هوش مصنوعي احساس و ادراك به معناي انساني‌اش ندارد. ما در اين خصوص بايد مدام با جامعه صحبت كنيم و اين را بگوييم. من شاهد افرادي هستم كه از نظر احساسي و عاطفي به هوش مصنوعي وابسته شده‌اند. دلشان براي او تنگ مي‌شود. حتي به او پيام مي‌دهند كه «حالي از ما نمي‌پرسي». اينها جنبه‌هاي نگران‌كننده داستان است. ما بايد مراقب باشيم تا هوش مصنوعي خلاقيت‌هاي ما را از بين نبرد. من نگرانم در آينده نزديك شاهد پژوهشگراني باشيم كه اغلب توانايي‌هايشان به زوال رفته است و فقط يك توانايي برجسته دارند و آن ارتباط موثر و مفيد و سازنده با هوش مصنوعي و نحوه استفاده مطلوب از آن است. هر كس در اين عرصه كارآمدتر باشد بهتر خواهد درخشيد و جلوتر خواهد بود. فرقي هم نمي‌كند. موسيقيدان باشد يا نقاش، جامعه‌شناس باشد يا اقتصاددان، پزشك باشد يا كشاورز. اينها مايه نگراني است. بشر تك‌ساحتي نگران‌كننده است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
کارتون
کارتون