گفتوگوي شش ساعته من با زندهياد سيحون ارديبهشت ۱۳۹۰ در لسآنجلس منزل دختر ايشان انجام شد.
اين گفتوگو بخشي از گفتوگوهاي من با ۱۰۷ نفر از انديشمندان، معماران و شهرسازان ايران در زمينه پژوهش من در گستره جامعه، فرهنگ، هويت، شهر و معماري در دوران مدرنيت ايران اتفاق افتاد. تا آنجا كه به خاطر دارم اين آخرين گفتوگوي رو در رويي بود كه مهندس سيحون شخصا در زندگي انجام داد.
در خبرها آمده است كه امام جمعه شهر نيشابور، يا فرد معمم ديگري، از قرار در واكنش به استقبال بسياراني از مردم و گردهمايي در كنار آرامگاه عمر خيام براي مراسم نوروزي، افاضه كلام فرمودهاند كه بايد اين بنا تخريب شود.
بيهيچ تعارف و سادهانديشي، نميتوان در كنار نشست و اجازه داد كسي، چه فرد عامي عادي، چه فردي مذهبي، حتي مقامي دولتي چنين انديشههاي نابخردانهاي در ذهن داشته باشد، چه برسد به اينكه بخواهد اين تفكر را به عمل درآورد. در جايگاه يك معمار، يك شهرساز كه بيش از پنج دهه دغدغه معماري و شهرسازي وطن هميشگي خود را داشته، حتي با وجود جدايي جغرافيايي نزديك به نيم قرن از آن و فردي كه سالياني بسيار از زندگي خود را وقف آموزش معماري و شهرسازي و بازآفريني شهري كرده است، من نميتوانم چنين فكری را برتابم. نيز باور دارم شايد اگر نادانان و ناآشنايان بدانند كه چه فكر و هنري در طرح و ساخت اين بنا و بناهاي يادبودِ ديگر بزرگان فرهنگ و ادب و هنر ايران به كار رفته است، شايد گوشهاي از آسمان تاريك ذهنشان باز شود و نوري بر افكار بسته آنان بتابد.
از اين بابت، آنچه در ادامه ميآيد بخش كوتاهي از گفتوگوهاي بلند من با زندهياد «هوشنگ سيحون» است كه سالياني پيش درباره تفكر و تلاشهاي ايشان در عرصه معماري ايران، به ويژه بناهاي يادبود و آرامگاههاي بزرگان ادب و هنر در اين جايگاه هزاران ساله دانش و هنر (ابوعلي سينا، كمالالملك، ابوالقاسم فردوسي، نادر شاه و عمر خيام) انجام دادم. در اين بخش عمدتا به ويژگيهاي بناي آرامگاه عمر خيام نيشابوري پرداختيم.
مهندس سيحون در گفتوگوهايي كه با هم داشتهايم، شما در تعريفي كه درباره ويژگيهاي معماري خود داديد، تاكيد كرديد كه معماري شما هم مدرن است هم روحيه ايراني دارد. اكنون پرسش من از شما اين است: اگر قرار بود بناي يادبود يك شاعر بزرگ – چه پارسي زبان ايراني چه غير ايراني - را در خارج از ايران بسازيد، يك آرامگاه براي يك نقاش يا يك رياضيدان بسازيد، آيا مشابه آنچه براي بناهاي يادبود در ايران كرديد را طراحي ميكرديد يا نميكرديد؟
نميكردم. آنجا چون در ايران بوديم، آن حال و هواي ايران است كه اين حال را به آدم ميدهد. من به شما عرض ميكنم، من عاشق ايران هستم. آنچه كردم براي ايران بود، نه براي خودم، نه براي خودنمايي. ميخواستم ايران را يك جوري سرافراز كنم و در اين سرافرازي يك جوري شريك باشم.
خودتان كدام يك از كارهايتان را بيشتر منطبق بر اين نظر من ميدانيد؟
دو تا از كارهايم از آرامگاهها، يكي مال خيام يكي مال نادر. هر دو از كارهايي هستند كه در اين زمينه خيلي رويشان كار شده و تطبيق ميدهد با آن چيزي كه خواسته و آرزوي من بوده است.
(وارد گفتوگو درباره آرامگاه بوعلي نميشوم چون شما خصوصيات آن بنا را پيش از اين باز كرديد و شكافتيد). لطف كنيد طرح و ويژگيهاي آرامگاه خيام را بازگو كنيد.
خيام سه شخصيت مهم داشته است، به غير از اينكه شخصيتهاي ديگر داشته ولي مهمترين آن سه تا بوده، يكي رياضيدان خيلي بزرگي بود و مسائل را طرح كرده در عالم رياضي كه قبلا از آن كسي انجام نداده، بعدا اروپاييها دنبالهروي خيام شدند، دو از نظر ستارهشناسي.
به زبان آن روز علم نجوم.
بله علم نجوم، او كارهاي فوقالعادهاي كرده، مثل همين تقويمي كه ما داريم همه يادگار خيّام است و بينظير بود و هم در عالم ادبيات شعر به خصوص رباعيات كه يك چيز نخبهاي بوده، برجسته برجسته. من فكر كردم روي اين سه شخصيت (بر اساس) آن اصلي كه عرض كردم كه اول ميخواستم شخصيتسازي كنم با عوامل معماري و عددي معرفي كنم، آمدم گفتم مقبره خيام توي باغي بود. در گوشه شمال شرقي امامزاده محروق، درست چسبيده به آن گوشه، قبر خيام بود يعني اگر شما ميخواستيد ساختمانسازي كنيد دو تا ساختمان چسبيده به همديگر پيش ميآمد. دوم اينكه خيام در چهار مقاله عروضي ازش سوال شده كه آرزويت چيست؟ براي مزارش. مزارش كجا قرار گرفته باشد. خودش گفته دلم ميخواهد -مضمون اينكه حرفي زده- اين است كه آرزويش اين بوده كه در جايي باشد كه فصل بهار برگِ گل بريزد روي آرامگاهش، خب اين خودش تعيين ميكند.
اين خواست او ابزار كار را دست شما داد.
يك محور طولي بود در باغ كه در مسير اين محور امامزاده قرار داشت. گفتم (مقبره را) كجا بگذاريم. اگر خيّام را بگذاريم در يك جايي از اين محور باز تعارضي ميشود بين امامزاده و خيّام. از آن گذشته خيّام ميخواست فصل بهار گل رويش بريزد. پس آن چه ميشود؟ آمدم يك محور عرضي يعني عمود بر محور طولي احداث كردم كه تقريبا ميشد اوايل ورودي باغ كه بشود از آن هم رسيد به قبر خيّام و هم يك سري بناهاي فرعي كه لازمه اين مكان بود؛ از مهمانسرا، تا كتابخانه، تالار اجتماعات، غذاخوري و اين جور چيزها. گفتم بياييم اينها را همه با هم ايجاد كنيم با خود آرامگاه جور نميآيد. پس ميآييم شمال اين محور عرضي قرار ميدهيم. ولي آنجايي كه خيلي جالب بود و به نظر من بهترين جا هست براي خيّام اين بود كه محور را در جايي انتخاب كنيم كه اين محور ميخورد به يك اختلاف سطح سه متري تقريبا كه بالاي آن سراسر درختان ميوه سيب و گلابي كاشته بودند. همه آنها در فصل بهار گل ميدهند و مشرف به مزار خيّام هم بودند. بنابراين برگهاي گل ميريزند روي قبر خيّام، اگر گلها باز بشوند. پس آمدم ده تا پايه گرفتم كه هر يك از اين پايهها دو تيغ به صورت حركت كند به طرف بالا كه در سر راه با تيغههاي همجوار داشته باشد كه درنتيجه يك فرم هندسي را به وجود بياورد و برود برگردد از يك طرف روي طرف مقابل.
بعد عدد ده را در نظر گرفتم. از نظر اينكه عدد ده يكي از اعداد كارساز رياضي است و اين يكي عدد از مشخصات رياضيدان بودن خيّام است دو اينكه همين تيغههاي مورب كه ميرود بالا يك نوع فرم هندسي خاصي را به وجود ميآورد به صورت هندسي پيچيده بهطوري كه خطوط افقي كه به ديوار نصب ميشود در اينجا بايد محور عمودي بعد محور را قطع كند اين خودش يك فرمول خاص در رياضي ميخواهد، تركيب هندسه و رياضي. پس اين هم شد جوابگوي رياضي خيّام. بعد آن بالا كه ميرفتيم تيغهها با همديگر برخورد ميكنند و فرمهايي به وجود ميآورند يك ستاره ده پر ديده ميشود كه از لابهلاي اين باز است و آسمان نيشابور پيداست و اين ستاره نماد ستارهشناسي قديم علاوه بر اين وقتي به كلّ اين مجموعه نگاه كنيم، صددرصد رسم سنتّي ايراني است يعني از يك رسم سنتّي ايراني يك فرم به وجود آوريم.
بعد ميرويم سراغ ادبيات خيام كه اين فرمهاي بزرگي كه به وجود ميآيد ده تا لوزي است كه در برخورد لوزيها، لوزيهاي بزرگ، هر كدام چهارده، پانزده متر ارتفاع. روي اين لوزيها با خط نستعليق شكسته، نستعليق رباعيات خيام را در برگرفته، مثل سياه مشق مرتضي عبدالرسول كه نويسندهاش بوده. كه در ضمن يك حالت ابستركت ايراني هم داشته باشد، چون توهم (درهم تنيده) است و در ضمن هم اينكه (استفاده از) رباعيات خيّام باشد. اين اوّلين دفعه است كه كسي در يك بناي ايراني يك خط شكسته نستعليق به كار ميبرد.
موقعي كه شما بناي آرامگاه خيّام را ساختيد قبل از آن هيچ ساختماني روي مزار نبود.
فقط يك سنگ قبر بود.
يعني يك فضاي باز بود.
بله همينطور است.
يك نكته را من بايد تاكيد بكنم. قبل از ساخته شدن آرامگاه خيام، اين فرد ايراني با اينهمه نبوغ در زمينههاي مختلف، چندان شناخته شده نبود، به خصوص در خارج از ايران. ساخت اين بناي يادبود در شناساندن خيام با فكر ايجاد و بعد ساختن آرامگاه براي عمر خيام بسيار اساسي بود.
بله به اين نكته توجه شد كه با آمدن مستشرقين و ديگر علاقهمندان به ايران، زشت است كه ببينند مزار خيّام يك سنگ قبر كوچك پهلوي امامزاده است. مقبره خيام با عجله بايد ساخته ميشد؛ پس آمدند يك ستون مانندي دو سه متري ساختند با سنگ خراسان و گذاشتند در گوشهاي كنار باغ، كه البته اين هم كار خوبي بود. فكر كردند آنهايي كه ميآيند حتماً علاقهمندند يك زيارتي از قبر خيّام كرده باشند پس خوب است يك چنين چيزي باشد كه همين جور هم شد. احترامي براي خيّام قائل شدند. بعد زماني كه بنده آن بناهاي (ديگر را طرح كرده و ساخته) بودم، نادر را ساخته بودم، بوعلي را ساخته بودم؛ انجمن آثار ملّي فكر كرد براي خيّام هم كاري بشود. اواسط ساختمان نادر، مقبره خيام را هم شروع كرديم بعد از (بناي) نادر (آرامگاه) خيّام درست شد، همچنين (بناي يادبود) كمالالملك و دو كيلومتري خيّام كه باغ عطّار است.
آن چيزي كه براي من جالب است كه شما توي اين بهكار برديد، استفاده از اعدادي است كه در تاريخ، فلسفه، ميتولوژي ايراني شناخته شدهاند، مثل 7 و 9. شما با هوشمندي اين اعداد شناخته شده در رياضيات را در معماري بهكار برديد. ضريبهاي رياضي 4 و 8 و 16 و 32.
بله. ملاحظه كنيد در همان آرامگاه خيّام، آن برج سه متري كه عرض تنها اين برج نيست. در آنجا يك نيمدايره دور دايره برج خيّام به وجود آورديم كه تمام با سنگ ايرانيت ساخته شده بود. به بنا، خيلي جنبه هندسه شديد داده است. باز اشاره به هندسه، رياضيات خيّام دارد. ديگر اينكه هفت حوض است كه از آنها آب ميآيد؛ حوضها مثلثي دارد كه كف آنها هم كاشي فيروزهاي رنگ است. عدد 7 اشاره به 7 فلك است؛ 7 آسمان ستارهشناسي خيّام است.
بعد از آن فرمها كه فرمهايي بالاي هر حوض به صورت هندسي درست شده است كه خيمه را تداعي ميكند. تا اندازهاي شبيه به خيمه است. چرا خيمه؟ براي اينكه پدر خيّام خيمهدوز بوده است. به اين مناسبت اسمش خيّام است. پس اين فكر دو كار انجام ميدهد: هم جواب اسم خيّام را ميدهد؛ هم جواب ستارهشناسي خيّام را ميدهد.
آيا وقتي كه طراحي و ساخت آرامگاه خيّام را به شما پيشنهاد كردند، مشخصّات زندگي او را ميدانستيد يا اينكه قبل از طراحي در مورد آنها تحقيق كرديد؟
من نه تنها خيّام بلكه تمام آرامگاهها را قبل از اينكه براي طرّاحي دست به قلم ببرم رفتم زندگي دانهدانه آنها را به دقّت خواندم. اينكه چكاره بودند و بعد براساس آن اطلاعات آمدم اين كار را به دست گرفتم. والا چهجوري ميشد بفهمم كي چكاره بوده است؟
آقاي مهندس بدون هيچ تعارفي اين نگاه و تفكر در زمينه طراحي به خصوص يك مونومان، يك بناي يادبود مربوط به يك شخصيت تاريخي است كه معماري را همچون خود آن شخصيت پرمعنا و جاودانه ميكند. تنها از همين بابت هم كه شده بايد دست شما را بوسيد.
خيلي از شما سپاسگزارم.
معمار، شهرساز، استاد دانشگاه در امريكا