ادامه از صفحه اول
فرصت خوب پيشرو براي توافق با ترامپ
وي حداقل در ظاهر امر نتانياهو را دستخالي و به قول خودشان همراه با سيبزميني داغ از كاخ سفيد بدرقه كرده است، اما آنچه كه عدهاي را از مذاكره دلسرد ميكند شرايطي است كه ترامپ پيش از آغاز مذاكرات مطرح كرده يا از سوي هر رسانه و هر صاحب مقام اسبقي، شايد به منظور جلوگيري از به نتيجه رسيدن مذاكرات تا به حال مطرح شده؛ كساني درست يا غلط و از سوي خود شرايطي از جانب ترامپ مطرح كردهاند تا بدين گونه به جبهه كسي كه مدعي بود تا چند روز ديگر در «كله پوك» ترامپ تيراندازي خواهيم كرد و... خدمتي كردهباشند؛ عين كساني در غرب كه از ترامپ جلوتر حركت ميكنند و مدعياند توافق انجام شده بايد شبيه توافق با ليبي باشد. بااين حال اين ادعاها در مورد شرايط ترامپ تماما گمانهزني است و چطور ممكن است اينهمه آدم و عالم و صاحبان مقامهاي اسبقي تااين اندازه از محتواي نامه ترامپ باخبر شده باشند؟ اينكه ترامپ خواهان نابودي سپاه است، خواهان از بين رفتن ولايت فقيه و شوراي نگهبان و تمام نهادهاي به وجود آمده پس از انقلاب است و... حتي اگر صحيح بوده و در متن ترامپ قيد شده باشد هم مرا ياد مثل «سنگ بزرگ نشانه نزدن است» مياندازد. حتي اگر ترامپ چنين خواستههايي طرح كرده هم بيشتر نشان از بادكردن خواستههايش دارد، تا اينكه طرف ايراني با حداقل اعتمادبهنفس و به صورت طرفي از پيش شكست خورده وارد مذاكرات شود و مجبور به اعطاي امتيازات بيشتري شود. اما آنچه به نظر ميرسد اين است كه نماينده ترامپ در عمان خواستههاي بسيار متفاوتتري مطرح خواهد كرد، آنچنان كه بتوان به توافق و تفاهمي مشترك رسيد و كار به جنگ منتهي نشود. آنچه مسلم است اين كه ترامپ حتي توافقي كه نسبت به برجام امتيازات اندكي بيشتر را براي امريكا تضمين كند را هم موفقيتي بسيار بزرگ براي خود تعبير خواهد كرد و با تبليغات فراوان از آن به عنوان توافق قرن ياد خواهد كرد و حتي ممكن است بهخاطر آن جايزه نوبل صلح هم بگيرد. بنابراين هماكنون موقعيت قابل توجهي براي رسيدن به توافقي پايدار و جامعتر و جلوگيري از جنگ احتمالي فراهم است و ميتوان با اجتناب از حاشيههاي موجود اعم از «پرهيز از مذاكره مستقيم» و ادعاهاي غيرضروري ديگر و به دنبال آن پرهيز از واگذاري كنترل مذاكرات به واسطهها، و به دنبال آن با تسلط و اشراف كامل بر جلسات به چكشكاريهاي خوبي در مذاكرات پيشرو دست زد تا بدين گونه فرصت به وجود آمده از ميان نرود. ترامپ، ترامپ پيشين نيست و بسيار سنجيدهتر عمل ميكند و اين ويژگي او فرصت خوبي براي اخذ امتيازات بيشتر از او فراهم ميكند اما اگر ترامپ به اين نتيجه برسد كه طرف مقابلش سعي در اتلاف زمان دارد تا انتخابات مياندورهاي امريكا برسد، يا اصلا دوران رياستجمهورياش تمام شود ممكن است باز به همان رفتارهاي غيرمنتظرهاي دست بزند كه در دور پيشينش پس از ناكامي در رسيدن به توافق دست زد؛ يعني كاري مشابه ترور سردار سليماني يا بسيار بدتر از آن. ضمنا مذاكرهكنندگان بايد درنظر داشتهباشند كه اينبار با همان كسي طرفاند كه توافق به دست آمده توسط دموكراتها را قبول نداشت، يعني ديگر بالاتر از سياهي رنگي نيست و بعيد بهنظر ميرسد كه پس از ترامپ كسي روي كار بيايد كه بخواهد توافق ترامپ را هم پاره كند! و آن طور كه به نظر ميرسد ترامپ هنوز قصد آن دارد كه براي بار سوم كانديداي رياستجمهوري امريكا شود و اگر به طريقي به هدف خود برسد توافق حاصل شده توسط او، حالا حالاها از سوي امريكا نقض نخواهد شد.
عقلانيت در بزنگاه
اما در عين حال، رسالتي خطير برعهده دارد: تبيين نقش ديپلماسي بهمثابه يكي از موثرترين ابزارهاي ايجاد ثبات، كاهش بيثباتي ادراكي و بازسازي سرمايه اجتماعي براي تمامي اركان حاكميت. مذاكره نه عصاي جادويي است كه همه درهاي بسته را بگشايد و نه دامي از سوي دشمن؛ بلكه ابزاري در خدمت تدبير و تعقل ملي است. ابزارها لابد زماني كارآمد ميشوند كه در پرتو تداوم، پيگيري هوشمندانه و پرهيز از تعجيل، فرصت ظهور بيابند. تنها در چنين صورتي است كه ديپلماسي ميتواند نقش تاريخي خود را در عبور كشور از تنگناهاي سخت ايفا كند. راه درست، نهايتا به نتيجه مطلوب خواهد رسيد. تنها كافي است چارچوبهاي دقيق و علمي را شناخت و با اعتماد به نفس و باور به خود، اجازه داد كه مسير پيشرو هموار شود. بيشك، اعتماد اكسير ناياب حكمراني ايران است؛ عنصري كه قدرتي بينظير به ديپلماسي و تصميمگيريهاي كلان ميبخشد و ميتواند آيندهاي روشن و پايدار را رقم بزند. ايران عزيز، اگر ميخواهد بازيگر دوران نوين جهاني باشد، بايد از چنبره شعارهاي متناقض و تصميمگيريهاي دوگانه رهايي يابد. تاريخ به ما خواهد آموخت كه در بزنگاهها، آنان كه شجاعت ديدن واقعيت را داشتند و جسارت اقدام عقلاني را، سازندگان فرداي ميهناند. اكنون زمان آن است كه با صراحت اعلام كنيم بازي را نبايد با ترديد باخت، بايد با شهامت بُرد.