• 1404 چهارشنبه 27 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6020 -
  • 1404 چهارشنبه 27 فروردين

فلسفه اسلامي و زندگي روزمره ايراني-17

مذاكره

اميرعلي مالكي

مذاكره همواره راهي براي جدايي از محدوديت‌هاي فكري است كه زبان را محبوس كرده‌اند، زباني كه چون نوري منتفذ، خود را براي رويارويي با هر معنا، در هر موقعيتي مي‌تاباند و به «درجازدگي» براي زنده‌ ماندن تا آنجايي كه امكان دارد، تن نمي‌دهد. مذاكره به ‌مثابه امري زبان‌مند، پيوسته مشغولِ مفهوم‌سازي است، چون معلمي كه سعي مي‌كند، پس از شنيدن پرسشي قريب‌الوقوع از شاگرد خود، در لحظه پاسخي را به تناسب شرايط آماده كند كه هرازچندگاهي نيز خوب از كار در مي‌آيد. «متناسب‌ بودنِ پاسخ» در اين موقعيت، وابسته به انتخاب واژگاني از درون توشه «سنت» است، با اين‌ حال در اينجا، سنت هيچ ارتباطي با «اقتدارگرايي» و «تام‌بودگي» مفهومي ويژه كه همواره يك معنا را در ذهن متبادر مي‌كند، ندارد، بلكه بيشتر توجه اين كلام خاص معطوف به معرفت و خردي هماهنگ با شرايط فرهنگي هر سرزمين است، امري كه ما را به‌ صورت خودكار به سوي آن ‌چيزي مي‌برد كه همواره ‌بايد نفعِ خود را، البته در ارتباطي چندجانبه و نه تك‌بعدي، در آن بجوييم، زيرا زباني جز زبانِ خود، براي تنظيم و ارائه پاسخ خويش به غير نداريم. اما سنتِ فرهنگي به ‌هيچ ‌عنوان سياست‌زده يا تام نيست، بلكه آگاهانه مي‌داند كه براي ادامه زيستِ خود در كنارِ مثال‌هاي ديگر، بايد با زباني لكنت‌وار شروع به‌ گفت‌وگو كند، وگرنه لال شده و براي هميشه، در خوش‌بينانه‌ترين حالت، در كتاب‌هاي تاريخ مدفون مي‌شود. 

در اينجا مذاكره، در قامت «يكي» از ابزار زبان براي ارائه خويش، واردِ ميدان بازي مي‌شود و تلاش مي‌كند تا چون آن شعر ريكله به گوش ما چنين بخواند: «بايد زندگي‌ات را تغيير دهي»! حقيقتِ مذاكره در اينجا، چون روايت گادامر از اثرِ هنري و روش‌شناسي علوم ‌انساني، بيشتر به «رويدادي» كه در حالِ شدن است توجه دارد، نه صرفا «روش» آن. به ‌اين ‌ترتيب، تجربه مذاكره متضمن يك بازي جدي و همه‌جانبه است. يك سوي اين بازي همواره «نمو واقعيت» است كه پيوسته در لحظاتي مختلف كشف مي‌شود و خودش را بعد از مدتي براي پذيرشِ خويش به ما تحميل مي‌كند و طرف ديگر ماجرا، واكنشي است كه ما نسبت به آن ارايه مي‌دهيم. در چنين وضعي، هيچ ملتي نمي‌تواند از كمندِ اين اثر فرار كرده و بي‌اعتنا از كنارش بگذرد، زيرا چنين رويدادي يك چشم ما را به ‌روي درون خود و ديگري را به سوي ماهيت واقعه‌اي كه در مقابل ما جان مي‌گيرد و امتداد مي‌يابد، باز مي‌كند. وظيفه ما در اينجا به عنوان مفسر اين شرايط، با استفاده از تواني كه داريم، چيزي نخواهد بود جز يافتنِ بنيادي عقلاني از درون سنت (يا همان فرهنگ)، براي تنظيم سخني كه بايد به گوش ديگري برسانيم. با اين ‌اوصاف، مفسر در اينجا، نمي‌تواند بدونِ «پيش‌فهم» دست به تفسير بزند، زيرا پيش‌داوري، نخستين محركه هر چيزي است كه بخواهد فهمِ شرايط‌‌مندِ خود از حقيقت را واكاوي و تعبير كند (دريافتي كه ما را بايد نسبت به نفع خود در ارتباط آگاه‌تر كند). 
گفت‌وگو بر اساس سنت يا همان مذاكره (كه امروزه‌روز واژه‌اي درخور بوده)، تلاش دارد تا فهم ما از موقعيت را به ‌طرزي غيرملموس متعين كند، چراكه سنت معرفِ تمامي آن‌ چيزهايي است كه در فرآيند فهم تماما «عينيت‌پذير» نيستند و بايد به مرور زمان و با قرارگيري در موقعيتي ويژه از آنان بهره جست. به بيان ديگر، ارتباط و مذاكره نمي‌گذارد تا آبِ حيات‌بخش يك ملت در شرايطي اضطراري راكد بماند و بگندد، زيرا زبان را وادار به تفسير موقعيت بر پايه داده‌هايي مي‌كند كه بايد هرازچندگاهي در آنان به گردش پرداخت تا ملتي به ياد بياورد كه چرا اصلا به چنين نامِ واحدي، ناميده مي‌شود. فهمِ ما از ارتباطي همواره سنت‌محور در اينجا، بر مبناي برخي انتظارات و مقاصدِ به‌جا مانده از گذشته و حال عمل مي‌‎كند و همواره نمي‌تواند از آنان فاصله بگيرد. پس بياييد سنت را چيز به‌ خصوصي، جز آنچه از همه ابعادِ خود هستيم، در نظر نگيريم و برچسب «سنت‌گرا» (به‌ معناي معمول) را به اين دريافت نزنيم، زيرا سنت آن‌طور كه روايت شد، در وهله نخست واكاوي‌اي در درونِ خويش است، تا شايد بتوانيم بر اساس آن‌چيزهايي كه تا به ‌امروز به ‌دست آورده‌ايم، خود را حفظ كنيم و با به‌روز كردن دريافتي كه از وضع روزمره خويش داريم، باتوجه به تاريخي كه پشت سر گذاشته‌ايم، چون كودكي زمين‌خورده، دوباره برخيزيم و به بازي در عالم ادامه دهيم. اين همان هنر همواره نابحق بودن است، زيرا سنت، در صحيح‌ترين روايت، چيزي نيست مگر تجربه‌اي تاريخي كه همواره از مسيرِ ارتباط و گفت‌وگو با غير امتداد دارد و هرگز در يك نقطه به ‌خصوص ايستا نمي‌ماند، مگر به مرگ. 

همان‌طور كه مسكويه در «تهذيب‌الاخلاق» شريعت (جزيي) و سنت (كلي) را امري اجتماعي مي‌داند كه مردم را: «به دعوت كردن و جمع آمدن در مهمانسراها خوانده‌اند، تا احساس اُنس در آنان بيشتر شود. شايد، اينكه شريعت، پنج‌بار گرد آمدن در مسجدها را بر مردم واجب كرده و نماز جماعت را به نماز فردي ترجيح داده است، آن باشد كه اين انس طبيعي، مبدا دوستي‌ها و در آنان بالقوه است تا اينكه از قوه به فعل‌ آيد و از آن پس، از راه باورهاي درست كه مايه گرد آمدن آنهاست، نيرومند گردد» (ص. 30-29)، همان ‌چيزي باشد كه بايد امروزه‌روز در جاهاي متفاوتي نيز به دنبال آن گشت، زيرا ارتباط در جهان معاصر، فراتر از گذشته شده و بشر نيازمند است تا براي «اجتماعي ماندن» در دايره آن به زيست خود از جهات مخلتفي ادامه دهد. بنابراين، با در نظر گرفتن تفسير مسكويه و آنچه بيان شد، سنت و زبانِ آن، امري تماما مدني است، زيرا: «اگر مقتضاي طبيعت و ضرورت چنين است، چگونه انسان عاقل و داراي شعور، تنهايي و زاويه‌نشيني را ترجيح مي‌دهد؟ پس، كساني كه دوري از مردم را فضيلت مي‌دانند، بهتر است به غاري در كوه پناه ببرند، صومعه‌اي در صحرا بنا كنند يا به سياحت در شهرها بپردازند، با اينكه هيچ يك از فضيلت‌هايي كه برشمرديم را، به دست نخواهند آورد.» (همان) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون