• 1404 دوشنبه 1 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6023 -
  • 1404 يکشنبه 31 فروردين

الگوريتم رفتاري ترامپ در پرونده ايران

علي ودايع

وضعيت «نه جنگ، نه صلح» يا همان «فريز آتش» در سياست خارجي امريكا در پرونده ايران با بازگشت «مرد ديوانه» دچار تغيير و تحول شده است. برخي كارشناسان نوع رفتار واشنگتن در مقابل تهران را يك مولفه ثابت قلمداد مي‌كنند درحالي كه اين محاسبه نتيجه غلطي ارايه مي‌كند. مساله تهران در كنار وضعيت مسكو، پكن، كي‌يف يا حتي شركاي غربي بايد در منظومه فكري يا الگوريتم شخصي «دونالد ترامپ» مورد بحث و بررسي قرار بگيرد. تهران جزيي از يك كل است البته مختصات ايران با كشورهاي ديگر متفاوت است. فراتر از همه متغيرهاي خرد و كلان نمي‌توان از متغير شخصي بازيگري به نام ترامپ بي‌تفاوت عبور كرد.
مي‌توان گفت كه امروز ساختار روابط بين‌الملل دچار نوعي سرگشتگي شده است. نظم سنتي حاكم بر ساختار نظام بين‌الملل توسط رييس‌جمهوري ايالات‌متحده به بي‌سابقه‌ترين شكل ممكن به چالش كشيده مي‌شود؛ هيچ كس نمي‌داند حركت بعدي «مرد ديوانه» چيست اما رگه‌هايي از «بي نظمي مبتني بر نظم» كيسينجر به شكلي نامرئي قابل مشاهده است. در روزهاي ابتدايي بازگشت «دونالد ترامپ» چارچوب‌هاي رفتاري «مرد ديوانه» به‌ شدت مورد توجه انديشكده‌هاي مختلف قرار گرفت. همه روي غيرقابل پيش‌بيني‌پذيري ترامپ اتفاق‌نظر داشتند؛ البته اين هم گفته مي‌شد كه شخص ترامپ همانند گذشته ناشناخته نيست و همين امكان پيش‌بيني حركت بعدي او را امكان‌پذير مي‌كند. 

چارچوب فكري و رفتاري ترامپ
اصطلاح «تئوري ديوانه» كه اغلب با شخصيت‌هاي سياسي مانند رييس‌جمهوري سابق ترامپ مرتبط است، به راهبردي اشاره دارد كه در آن رهبر براي بازدارندگي مخالفان، تصور غيرمنطقي يا غيرقابل پيش‌بيني بودن را پرورش مي‌دهد. اين رويكرد، در اجراي ادعايي خود، شامل نمايش عمدي تصويري از تمايل به انجام اقدامات افراطي يا به ظاهر غيرمنطقي است. هدف القاي ترس و عدم اطمينان در دشمنان است و آنها را محتاط‌تر مي‌كند و آنها را براي مذاكره يا سازش آماده مي‌كند. اين با اين فرض پيش‌بيني مي‌شود كه مخالفان مايل به خطر تحريك يك رهبر بالقوه فرار نيستند. در كتاب «پرونده خطرناك ترامپ» آمده است كه رياست‌جمهوري دونالد ترامپ و نفوذ دايمي او بر سياست امريكا، مطالعه موردي خطرناكي را در فرسايش هنجارهاي دموكراتيك و بهره‌برداري از شكاف‌هاي اجتماعي ارايه مي‌كند. مشخصه دوره او بي‌توجهي به پروتكل‌هاي تعيين شده، تمايل به حملات شخصي و انتشار اطلاعات نادرست بود كه همگي باعث تضعيف اعتماد عمومي به نهادها و تشديد دوقطبي شدن سياسي موجود شد. لفاظي‌هاي او كه اغلب با بيگانه‌هراسي و زبان تفرقه‌آميز همراه بود، عدم مدارا را عادي كرد و فضايي را براي افراط‌گرايي ايجاد كرد. اين كتاب تصريح مي‌كند كه خطر فقط در اقدامات فردي ترامپ نيست، بلكه در سابقه‌اي است كه «مرد ديوانه» ايجاد مي‌كند. عادي‌سازي چنين رفتاري خطر عادي‌سازي فرسايش كنترل‌ها و تعادل‌ها، انتشار دروغ‌ها و ارتقاي وفاداري شخصي بر يكپارچگي نهادي را به دنبال دارد. علاوه بر اين، محبوبيت پايدار او، علي‌رغم مناقشات و چالش‌هاي حقوقي متعدد، آسيب‌پذيري در نظام سياسي امريكا را برجسته مي‌كند؛ سياست به عوام‌فريبي و جذابيت راه‌حل‌هاي ساده‌گرايانه براي مشكلات پيچيده. ميراث ماندگار دونالد ترامپ مستلزم توجه هوشيارانه به حفاظت از اصول دموكراتيك و تقويت پايه‌هاي يك شهروند مسوول و آگاه است.
به نظر مي‌رسد سياست خارجي دونالد ترامپ، كه اصولا مخل‌آميز و غيرمتعارف است، براساس الگوريتمي قابل تشخيص، هرچند پيچيده عمل مي‌كند. در هسته آن رويكرد مبادله‌گرايانه نهفته بود كه منافع ملي درك شده، به ويژه مزيت اقتصادي را بر اتحادهاي سنتي و نهادهاي چندجانبه ترجيح مي‌داد.
ورودي اوليه اين الگوريتم عدم تعادل درك شده در روابط تجاري موجود و ترتيبات امنيتي بود. ترامپ پيوسته استدلال مي‌كرد كه ايالات‌متحده به‌ طور ناعادلانه تحت فشار اين توافق‌ها قرار مي‌گيرد و به ضرر كشورهاي ديگر است. در نتيجه، خروجي اغلب شامل مذاكره مجدد در قراردادهاي تجاري (نفتا، كوروس)، به چالش كشيدن سازمان‌هاي بين‌المللي (WHO، WTO) و زير سوال بردن تعهدات امنيتي (ناتو) بود. دوم، ورودي انتقادي يك عنصر شخصي بود. ترامپ اغلب درگير ديپلماسي مستقيم و اغلب غيرقابل پيش‌بيني با رهبران جهان بود و كانال‌هاي ديپلماتيك سنتي را دور زد. اين رويكرد شخصي، درحالي كه گاهي اوقات دستاوردهاي كوتاه‌مدت به همراه دارد، اغلب باعث ايجاد عدم اطمينان و روابط تيره با متحدان ديرينه مي‌شود.
ورودي نهايي، مسلما ضمني، تمايل به فرافكني قدرت امريكا و اعمال سلطه بود. اين در اقداماتي مانند افزايش هزينه‌هاي نظامي و لفاظي‌هاي تقابل‌آميز نسبت به دشمنان قابل درك ظاهر شد. بنابراين، الگوريتم سياست خارجي ترامپ، اگرچه به صراحت بيان نشده است، اما به نظر مي‌رسد براساس فرمولي عمل مي‌كند: درك عدم تعادل، اولويت دادن به منافع ملي (به ويژه منافع اقتصادي)، مشاركت در ديپلماسي شخصي و قدرت پروژه. اين رويكرد، در عين اينكه در دستيابي به برخي اهداف خاص موثر بود، درنهايت نظم بين‌المللي مستقر را بي‌ثبات كرد و ميراثي از عدم اطمينان براي جانشين وي به‌جا گذاشت.

ايران از دريچه مرد ديوانه
برگرديم به پرونده ايران، ترامپ طي ادعاهايي تهديد مي‌كند كه تهران را هدف قرار خواهد داد، استقرار ناوها و بمب‌افكن‌هاي امريكايي (حدود 25درصد قدرت عملياتي ارتش ايالات‌متحده) و «غبار متراكم جنگ» هم گزينه جنگ را محتمل مي‌كند. نكته اينجاست كه شخص رييس‌جمهوري امريكا تشنه معامله با تهران است حتي اگر به قيمت دلخوري رفقاي اسراييلي آنها تمام شود.  انديشكده خاورميانه مي‌نويسد؛ جاي تعجب نيست كه هم ايران و هم ايالات‌متحده با احتياط و بدبيني به اولين تعامل ديپلماتيك خود در چهار سال اخير نزديك شده‌اند. اگرچه يك مانع غيرقابل عبور نيست، اما غلبه بر بيش از 40 سال دشمني متقابل دشوار است. هر دو طرف صحنه را با جنگ‌طلبي مشخص تنظيم كرده‌اند. مسعود پزشكيان، رييس‌جمهور ايران، پيش از آغاز مذاكرات در مسقط عمان گفت: ما به دنبال جنگ نيستيم، اما در مقابل هر تجاوزي با قدرت خواهيم ايستاد. واشنگتن به همان اندازه اظهارات سختگيرانه‌اي را بيان كرده است و دونالد ترامپ رييس‌جمهور امريكا گفته است: «اگر آنها به توافق نرسند، هدف قرار خواهند گرفت.»
سياست خارجي دونالد ترامپ در قبال ايران را مي‌توان از دريچه‌اي تحريف شده از مدل تبليغاتي «مردان ديوانه» فهميد. مانند يك كمپين دقيق طراحي شده براي فروش يك محصول، رويكرد ترامپ بر ساده‌سازي، تكرار و بهره‌برداري از نگراني‌هاي موجود استوار بود. اصلي‌ترين «محصول» او براي فروش، ايجاد روايتي ساختگي از ايران به عنوان كشوري كه دايما ثبات منطقه‌اي را تضعيف مي‌كرد، است.
«الگوريتم» شخصي ترامپ در پرونده ايران شامل چندين عنصر كليدي است: 
1- انزوا: ترامپ با اعمال فشار حداكثري از طريق تحريم‌ها، همواره به دنبال قطع خطوط حياتي اقتصادي ايران بوده است. تاكتيك تبليغاتي ايجاد اين تصور را كه «محصول» (ايران) نامطلوب است، منعكس كرد.ترامپ مشتريان اقتصاد ايران را هدف قرار داده است.
2-  تحريك: اقدامات تحريك آميز عمدي، مانند خروج از برجام و ترورهاي هدفمند، به عنوان ژست‌هاي جسورانه و مخرب، شبيه به شيرين كاري‌هاي تبليغاتي جلب‌توجه به منظور شوكه كردن مخاطبان به تعامل است. تاكتيك «غبار جنگي» براي ايجاد وضعيتي كه امكان محاسبه زمان برخورد را غيرممكن كند در دستور كار پنتاگون قرار گرفته است.
3-  تكرار و تكرار و تكرار: برچسب زدن واهي اما مكرر ايران به عنوان دولت حامي تروريسم و تهديدي براي امنيت جهاني، تصوير مورد نظر را در ذهن جامعه بين‌المللي تقويت مي‌كند. تاكتيكي كه منعكس‌كننده پيام‌هاي تكراري است كه براي شناسايي برند استفاده مي‌شود. ترامپ اين روزها مدام با يك جمله بازي مي‌كند: «ايراني‌ها حق دارند زندگي خوبي داشته باشند اما حق ندارند بمب اتم داشته باشند. آنها اگر به اين سمت بروند، پشيمان خواهند شد.» اين گزاره‌هاي ادعايي با تاكتيك برچسب‌زني متوالي از يك تاكتيك قديمي برچسب‌زني تبعيت مي‌كند.
4- وعده‌هاي اقتصادي: تيم دونالد ترامپ در حال روياسازي درباره توافق است. نوسانات شديد قيمت ارزي يك بستر مناسب براي بازي تيم رسانه‌اي ترامپ است.
5- بازي سينوسي: تيم ترامپ متاثر از مرد ديوانه يك رفتار پارادوكسيكال سينوسي را در دستور كار قرار داده‌اند؛ يعني يك روز خبرهاي مثبت مخابره مي‌شود و روزي ديگر خبرهاي منفي در سر خط رسانه‌هاي جهان قرار مي‌گيرد. همين رفتار در ميان اعضاي سياست خارجي و امنيت ملي امريكا به وضوح قابل مشاهده است كه گروهي به رهبري «استيو ويتكاف» حامي ديپلماسي معرفي مي‌شوند و گروه جنگ‌طلبان به رهبري «ماركو روبيو» مورد توجه قرار مي‌گيرند. متغير اسراييل هم به عنوان يك مولفه نمايشي در رفتار سينوسي الگوريتم مرد ديوانه ايفاي نقش مي‌كند.
6- بازي زمان: امريكا در مقابل اروپا، روسيه، چين، اوكراين و پرونده‌هاي تخاصم‌آميز، عنصر زمان و طرح ضرب‌الاجل داراي اهميتي ويژه است؛ تهران هم از بازي زمان مستثني نيست. در امتداد تاكتيك برچسب‌زني و تكرار، تاكتيك «بازي سرزنش» به‌ شدت مورد توجه واشنگتن است. تروييكاي اروپايي و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي هم در زمين زمان بازي مي‌كنند. اعمال فشار زمان براي ايجاد آشفتگي فكري در ذهن مخاطب يك عنصر ويژه است.
با اين حال، اين رويكرد «مردان ديوانه» اغلب فاقد عمق استراتژيك بود. به جاي ديپلماسي ظريف، بر اظهارات ساده‌انگارانه و موضع‌گيري‌هاي تهاجمي تكيه مي‌كند. اگرچه ممكن است به اختلالات كوتاه‌مدت و تشديد نگراني‌ها دست يافته باشد، اما درنهايت نتوانست راه‌حلي پايدار ايجاد كند. تجربه 4 سال اول ترامپ نشان داد كه ساختار «مرد ديوانه» آنچنان‌كه شخص ترامپ فكر مي‌كرد، براي واشنگتن كارايي ندارد. تهران به راحتي مرعوب خط و نشان‌هاي واشنگتن نمي‌شود. چرتكه پنتاگون اعداد خوف‌انگيزي از تقابل نظامي با ايران نشان مي‌دهد. مغز معامله‌گر ترامپ به دنبال حساب و كتاب مقابل تهران است؛ پس امريكا بيش از جنگ به فكر ديپلماسي و توافق با ايران است. الگوريتم رفتاري ترامپ در وضع تعرفه‌ها و درنهايت تعليق آن يا فشار اقتصادي از درون امريكا نشان مي‌دهد كه رييس‌جمهوري امريكا دنبال تجارت است. در ادبيات رسمي واشنگتن كليد واژه «صلح از موضع قدرت» درباره ايران و روسيه به ‌شدت مورد توجه قرار گرفته است. منهاي تمام آنچه كه تصوير شد؛ الگوريتم ترامپي شباهت‌هاي زيادي به رفتار «رونالد ريگان» مقابل اتحاديه جماهير شوروي دارد. كار تهران با ترامپ تازه شروع شده است. امروز متغيرها و مولفه‌هاي متنوعي در معادله روابط ايران و امريكا تاثيرگذار هستند. در مقابل مرد ديوانه نه مي‌توان كاملا به اصول و چارچوب‌هاي ديپلماتيك تكيه كرد و نه بايد گزينه نظامي را بيش از حد برجسته‌سازي كرد اما در مقابل مرد ديوانه نبايد كم آورد. سياست اصولي ايران در «دكترين بالانس» مقابل ايالات‌متحده و چندجانبه‌گرايي در آشفته‌بازار روابط بين‌الملل رويكردي است كه منافع حداكثري ايران را مي‌توان دنبال كرد.
كارشناس روابط بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون