دلالان زمان، واسطههاي درد
مهدي دهقان منشادي
شايد كتاب «مترجم دردها» اثر جومپا لاهيري را خوانده باشيد كه در آن يك نفر واسطه، زبان و در حقيقت درد روستايياني را كه پزشك درمانگر زبان آنان را نميفهمد، ترجمه ميكند. اين واسطه درد بودن در يك جامعه چند فرهنگي، گرهگشاي رنج است اما در ايران نيز واسطههاي دردي وجود دارند كه خود مسبب رنج به شمار ميآيند و آنها دلالان زمان هستند؛ آدمهايي كه با برقراري ارتباطاتي نامتعارف، نوبت و وقت پزشكان را دلالي ميكنند و ناني را به خانه ميبرند كه گندمش از درد و رنج ديگران است.
در اقتصادها و اجتماعهاي ناسالم هميشه اشتغالهاي كاذبي چون دلالي و واسطهگري پلي را بين دو نفر ايجاد كردهاند كه منفعت حاصل شده براي فرد واسطه در موارد زيادي بيشتر از سودي بوده كه به دو طرف رسيده است. در ايران شاهد واسطهگريهاي متعددي هستيم: واسطههايي كه توليدات كشاورزي را با پشيزي از كشاورز خريده و متناسب با قيمت دلار به بازار ميفروشند؛ دلالهايي كه بازيكنهاي بنجل را از سطح محلات كشورها بيرون ميكشند و در قالب فوتباليست حرفهاي به تيمهاي ليگ برتر ايران قالب ميكنند؛ واسطههاي اشتغال و دلالان محبت هم كه اگر با دريافت حقالزحمه كامي ميگيرند، كامي را نيز شيرين ميكنند. به هر صورت لازمه سود بردن از شغل كاذب دلالي در اقتصادهاي خاكستري، داشتن زباني چرب و رابطهاي شيرين است. اين زبان چرب و رابطه شيرين در دلالي نويني كه در عصر جديد در ايران به وجود آمده، خود را در زمينه خدمات پزشكي نشان داده است و ما در انسانيترين خدمات شاهد غيرانسانيترين ارتباطات هستيم.
در زمينه پزشكي و سلامت بعضي رفتنها و نماندنها باعث كمبودها و بالارفتن تقاضاها ميشوند. وقتي شرايط براي ماندن پزشكان متخصص و جراحان خبره مساعد نباشد، آن تعداد نخبه و كارآمدِ ماندگار شده با تقاضاهاي بيشماري مواجه ميشوند بهطوري كه بيماران براي گرفتن نوبت ويزيت يا جراحي مجبورند ماهها منتظر بمانند. در يزد كه يكي از قطبهاي پزشكي كشور بهويژه در منطقه جنوب و شرق شكل گرفته است مردم محلي يا غيرمحلي بهويژه در شرايط اورژانسي مجبور ميشوند براي گرفتن نوبت ويزيت يا وقت جراحي پزشكان پرتقاضا رو به سوي كساني بياورند كه به اصطلاح دلال زمان هستند. اين دلالان زمان كه واسطه درد هم قلمداد ميشوند با ارتباط زيرميزي با منشي پزشكان، نوبتهاي خارج از عرف را به بيماران محتاج ميفروشند و در اين برقراري ارتباط بين مريض و درمانگر گاهي سه حلقه هزينهبر به وجود ميآيد. براي نمونه يك بيمار مستاصل از مناطق جنوب و شرق كشور (هرمزگان يا سيستان بلوچستان) براي گرفتن نوبت ويزيت يك فوقتخصص يا متخصص معروف در يزد بايد حق دلالي زمان را به سه نفر بدهد تا به مطب دكتر راه يابد: دلال مستقر در جنوب يا شرق، دلال مستقر در يزد و منشي دكتر و اين هر سه ممكن است در يك حق دلالي پرداخت شود.
اين وساطت براي دريافت زمانِ ويزيت در حالي صورت ميگيرد كه زمان و حق خيلي از بيماران بومي يزد ضايع ميگردد و آنها هم براي كوتاه كردن زمان انتظار ويزيت مجبورند دست به دامن واسطه يا منشي پزشك شوند. اين حقالزحمههاي كاذب و پوشالي در شرايطي بايد پرداخت شود كه بسياري از مردم نميتوانند از پس هزينههاي گوناگون درماني برآيند. برخي از پزشكان با توجه به مشكلاتي كه بيمههاي پايه براي آنها به وجود آوردهاند حق ويزيت خود را آزاد حساب ميكنند بنابراين نياز به خدمات پزشكي باكيفيت، بيمار را مجبور ميكند با پرداخت ويزيت حدود نيم ميليون توماني به هفتخوان درمان پا بگذارد.
مغزهاي كوچك زنگ زدهاي كه وقيحانه ميگويند هركس راضي نيست از ايران برود، هيچ نميدانند بعضي رفتنها چه بر سر ايران و مردمش آورده و خواهد آورد. رفتن مغزها، متخصصان و كارآمدها از ايران خلأيي ايجاد ميكند كه نه تنها قابل جبران نيست بلكه در حاشيه حبابوار آن دلالها و فرصت طلبها مجال جولان گرفته و به زايشِ درد و رنج بيشتر براي مردمي منجر ميشوند كه خود براي رفع درد به دامن چركين آنها دست دوختهاند.