در سوگ پاپ فرانسيس بزرگ!
سيد عطاءالله مهاجراني
پاپ فرانسيس با نام اصلي خورخه ماريو برگوليو در ۸۸ سالگي درگذشت. رحمت و رضوان الهي بر او كه نظير نداشت. كليساي كاتوليك در دوران معاصر، پاپي با روش و منش و خلق و خوي او به خاطر نداشته است. پاپهاي قبل از او بيشتر نماينده پولس رسول از جهت اعتقادي و نماينده امپراتوري رم از حيث تشريفات به نظر ميرسيدند. پاپ فرانسيس هر دو نماد و راه و رسم را تغيير داد. او بيشتر سبك و سلوك مسيح و يوحناي مقدس را به خاطر ميآورد تا رسميت و تصلب پولس رسول را. به جاي اينكه مانند همه پاپها مطابق سنت در قصر آپوستوليك زندگي كند در دوران مسووليت پاپي خود در مهمانسراي سانتا مارتا به سر برد. او در همه عمرش خانهاي از خود نداشت و يادآور اين سخن و آيه شگفتانگيز انجيل بود كه: «روباهان صحرا را لانهها و مرغان هوا را آشيانهاست. اما پسر انسان جايي براي سر نهادن ندارد.» (انجيل لوقا؛ باب نهم آيه ۵۸) او مثل پسر انسان زندگي كرد. اخبار پاپ فرانسيس را هميشه دنبال ميكردم. ميدانيد كه در كليساي كاتوليك رسمي وجود دارد كه پاپ پاي كاردينالها را در جلسهاي كاملا خصوصي و تشريفاتي ميشويد و ميبوسد. اين رسم با عنوان «مراسم پنجشنبه مقدس» در هفته مقدس، يك هفته پيش از عيد پاك انجام ميشود. سنت مسيح عليهالسلام است كه در شام آخر به روايت انجيل طشتي خواست و ظرف آبي و حولهاي. آنگاه پاي تكتك حواريون را ميشست و ميبوسيد. حواريون اشك ميريختند و مسيح در همان حالت طمأنينه و سكوتش پاي همگي را شست. (انجيل يوحنا: باب اول) از آن وقت اين سنت در كليساي كاتوليك برپاست. پاپ فرانسيس به گونه ديگري عمل كرد. بدون محافظ، بدون راننده با همان لباس ساده از واتيكان بيرون آمد. كنار خيابان سوار تاكسي شد. به زندان كودكان بزهكار رفت. 12 كودك را روي صندلي كنار هم نشاندند. پاپ فرانسيس پاي كودكان را ميشست و ميبوسيد. از جمله پاي نوجوان زنداني مسلمان مراكشي 16 سالهاي را شست و بوسيد. تا صحنه را ديدم با خودم گفتم اگر مجال ديدار پاپ را پيدا كردم دستش را ميبوسم! پيدا كردم. در تالار واتيكان منتظر ملاقات با پاپ بوديم. پاپ با تكتك مهمانان كه همگي از شخصيتهاي ديني و فرهنگي از اديان مختلف بودند دست ميداد. من دستش را مطابق عهدي كه با خود داشتم بوسيدم! يكي از علماي مشهور خودمان كنار دستم بود. اعتراض كرد. گفتم من در حال و هوايي بودم كه نميشد و نتوانستم دستش را نبوسم! ما دست را نخست با قلبمان ميبوسيم! دست بوسيدنهايي كه با ملاحظات سياسي انجام ميشود، چيز ديگري است. شيخ زايد گفته بود دستي را كه نميتواني قطع كني ببوس! پاپ فرانسيس از همان آغاز كه عنوان يا لقب «فرانسيس» را براي خود انتخاب كرد، ما را به ياد عارف بزرگ مسيحيت قديس فرانسيس اسيزي (۱۲۲۶-۱۱۸۱) بنيانگذار طريقت فرانسيسكنها انداخت. تمام زندگي را با محبت و شيدايي صرف خدمت به مردمان كردن و براي خود هيچ نخواستن! ما در جهاني زندگي ميكنيم كه خودخواهي محور همه تلاشهاست. تمامي رنجها و مصيبتها و كشتار مردمان در فلسطين و يمن و لبنان و سوريه و... مصاديق خودخواهي ويرانگر بوده و هست. چگونه ميتوان كشتار دهها هزار كودك را توجيه كرد؟ نان و آب را به روي خانوادههاي نيازمند در اردوگاهها بست؟ كودكان را از گرسنگي كشت؟ در چنين جهاني كه امريكا و اروپاي مسيحي، به جهانخوارگي ميانديشند حضور پاپ فرانسيس غنيمت بود. گرچه جهان با قدرت برهنه بيمهار و بيذرهاي معنويت اداره ميشود. اما پاپ فرانسيس نسيم معطري بود كه در اين هواي عفونتزده و آبهاي ناگوارِ دلآزار نفس را تازه ميكرد.
رهبر ديني كه گفته بود: «كليساي مردم فقير بايست خود فقير باشد.» با تشريفات و ريخت و پاش مبارزه كرد. لباسهاي فاخر براق طلاكوب نپوشيد. عصاي مرصع جواهر نشان به دست نگرفت. تاج طلا بر سر ننهاد. وقتي روز نخست پاپي ديد جوان مامور گارد تشريفات پشت در اتاقش به رسم تشريفات ايستاده است و مژه نميزند رفت برايش صندلي آورد، برايش چاي آورد. «بنشين پسرم! اسمت چيست؟ احوالت چطور است!» چنين راه و رسمي وجود نداشت. پاپ كه با ماموران تشريفات و گارد پاپ كه همه سويیسي و جوان و زيباپسران با لباس بسيار فاخر چشمربا هستند كه حرف نميزد! پاپ فرانسيس در سفر به نجف و ديدار با آيتالله سيستاني كه او نيز در تاريخ مرجعيت شيعه كمنظير است، ديدار كرد. افق درخشان معنويت و انساندوستي آن دو را آشناي هم كرده بود، متحد جانهاي شيران خداست. روانش شاد.